سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی از شخصیتها و چهرههای مؤثر تاریخ معاصر ایران است که به دلیل داشتن صفات و ویژگیهای برجسته اخلاقی، خدمات و جانفشانیهای صادقانه در راه حفظ امنیت ملی و حفاظت از تمامیت ارضی و حفظ ارزشهای دینی، در میان افکار عمومی آن هم در سطوح مختلف داخلی و خارجی، به عنوان یک چهره محبوب، کاریزما و مؤثر مورد توجه قرار گرفت، بهگونهای که حتی در بیرون مرزها برخی از اپوزیسیون و مخالفان جمهوری اسلامی نیز به حمایت از سردار سلیمانی پرداختند و از او به عنوان یک سرباز وطنپرست یاد کردند. سردار سلیمانی در قامت یک سردار و یا به گفته خودش به عنوان سرباز وطن، اهل جناحبندیهای سیاسی نبود و هیچگاه وارد خط و خطوط سیاسی نشد، حتی وقتی از ایشان خواسته بودند که به عنوان نامزد در انتخابات شرکت کند، گفته بود «من نامزد گلوله و شهادت هستم» و یا در جای دیگری گفته بود: «الحمدالله در کشور ما آنقدر شخصیتهای مهم و ارزشمند گمنام و با نامی وجود دارد که نیازی نیست سربازی، پُست سربازی خود را رها کند. افتخارم این است که سرباز صفر بر سر پُست دفاع از ملتی باشم که امام فرمود «جانم فدای آنها باد.» رها کردن این پست را در شرایطی که گرگانی در کمین هستند، خیانت میدانم».
خبرنگار ایکنا به مناسبت اولین سالگرد شهادت سردار سپهبد سلیمانی، گفتوگویی با سید امیر مسعود شهرامنیا، عضو هیئتعلمی گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ چه ویژگیها و خصوصیاتی در شخصیت شهید سلیمانی وجود داشت که ایشان در افکار عمومی داخلی و بعضا خارجی به عنوان یک چهره محبوب و کاریزما مورد توجه قرار گرفت؟
به نظر من، سردار سلیمانی در کوتاهترین تعبیر، یک سرباز وطن بود و همانطور که خود ایشان وصیت کرده بود تا بر مزارشان تعبیر سرباز حک شود، به مفهوم واقعی نیز یک سرباز وطن بود و حتی وقتی با بسیاری از افرادی که با فضای سیاسی ایران آشنایی نداشتند یا اصلا ایرانی نبودند، صحبت میکردیم، این ویژگی ایشان را میستودند. به هر حال سردار سلیمانی به دلیل اینکه فردی باتقوا، ولایتپذیر و در عین حال کاردان در حوزه تخصصی خودش بود، واقعاً شخصیتی کمنظیر به حساب میآمد که هم حیاتش منشأ بسیاری از خدمات و تلاشهایی بود که نه فقط برای ایران، بلکه برای دفاع از جان و ناموس مسلمانان انجام داد و هم بعد از شهادت، خونش برکت فراوانی داشت.
ایکنا ـ از منظر سیاسی، چه درسها و الگوهایی میتوان از شخصیت سردار شهید سلیمانی به دست آورد؟
شاید در میان فرماندهان نظامی و کسانی که در دفاع مقدس از این آب و خاک دفاع کرده و جان و مالشان را فدا کردند، صفات مختلف حاج قاسم را در وجود این افراد ببینیم، ولی نکتهای که ویژگی ممیزه ایشان محسوب میشود، جمع کردن صفات مورد اشاره در یک شخصیت واحد است، یعنی حاج قاسم در آن واحد باتدبیر، شجاع، اهل گفتوگو، اهل مدارا، مردمدار، متقی و مخلص بود. کمتر کسی را میتوان یافت که همه این صفات را با هم در وجود خود جمع کرده باشد و همین ویژگیها سبب شده بود که توانایی، ارتباطات گسترده و مدیریت قوی ایشان در کنار توان سیاست خارجی ایران، همافزایی قابل توجهی را در منطقه برای جمهوری اسلامی ایران به ارمغان بیاورد و واقعا نبود ایشان از این نظر، خسران بزرگی محسوب میشود.
درست است که خون ایشان برکات زیادی داشت، ولی وقتی برخی ماجراها را میشنویم، خود من به صورت موثقتر در جریان برخی ماجراها هستم و برخی را هم از طریق رسانهها میشنویم، این جنبه به شدت مورد توجه قرار میگیرد که وقتی داعش شهرهای اقلیم کردستان عراق را در محاصره قرار میدهد، اولین چیزی که به فکر سران این اقلیم میرسد، این است که با حاج قاسم سلیمانی تماس بگیرند. در واقع قدرتهای منطقهای و بینالمللی خیلی خوب میدانند نقشی که حاج قاسم ایفا کرد، چه نقشی بود و تأثیری که گذاشت، چگونه بود. برای حاج قاسم مطلقا منافع فردی و جناحی و گروهی مطرح نبود، ولی دو مورد برایش در اولویت بود؛ انسانیت و شرف انسانی و اعتقادات دینیاش و اتفاقا در هر دو مورد نگاه معطوف به وطندوستی داشت.
ایکنا ـ بعضاً نسبت به مواضع سردار سلیمانی و اقدامات ایشان در زمینه سیاست خارجی اظهارنظرهای مختلفی میشود، برخی در این زمینه مواضع و عملکرد ایشان را مثبت و قابل توجه میدانند و برخی نیز انتقادهایی به آن وارد میکنند، به نظر شما در این زمینه باید از چه منظری ورود پیدا کرد؟
فکر میکنم حتی کسانی که شاید نقدهایی به سردار وارد میکنند، معمولا نقدهایشان متوجه سردار نیست، اگرچه ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه نقدهای خود را خطاب به سردار سلیمانی بیان کنند. امکان دارد کسی نسبت به استراتژی برونمرزی جمهوری اسلامی ایران نقدهایی داشته باشد و خود من بعضاً برخی از این نقدها را وارد میدانم، ولی سردار سلیمانی که تصمیمگیرنده نبود. ایشان میگفت من یک سرباز هستم و تصمیم کلانی را که در استراتژی نظام اتخاذ میشد، پیاده میکرد. این خیلی مهم است و باید به این نکته توجه داشته باشیم، مثلا به ایشان مأموریت داده میشود که شهرهای تحت اشغال داعش را آزاد کند، در اینجا ممکن است کسی این نقد را داشته باشد که این قضیه به ما مربوط نیست و نباید وارد عراق میشدیم، این موضوع در جای خودش بحث مهم و معتبری است، ولی این مسئله که به ایشان برنمیگردد. اینکه چنین فردی با این توان و جسارت، با حداقل نیرو و امکانات و با نهایت اخلاص و تواناییهای فردی، مدیریتی و تاکتیکی بتواند چنین عملیاتهایی را به نتیجه برساند، به نظرم بسیار باارزش است و چیزی از شأن و جایگاه و ارزش ایشان کم نمیشود. اقدامات سردار را باید با این زاویه نگاه کرد، ولو اینکه در برخی موارد بگوییم خوب بود وارد فلان مسئله نمیشدیم، اینها بحث دیگری است، ولی باید آن طرف ماجرا را نیز نگاه کنیم.
بیشتر بخوانید:
شخصا نه به صورت حسی، بلکه براساس منطق و استدلال و آمار و ارقامی که از آنها اطلاع دارم، معتقدم که اگر سردار سلیمانی وارد این حیطه نمیشد و این سبک مدیریتی را در پیش نمیگرفت، بعید بود که منطقه به این زودیها از دست داعش نجات پیدا کند، هنوز هم کاملاً نجات پیدا نکرده، به هر حال داعش جریانی است که به صورت زیرخاکی وجود دارد، ولی در مقطعی مثل یک گرگ گرسنه وحشی افسارگسیخته قدرتمند به بلای جان منطقه تبدیل شده و همه را به وحشت انداخته بود. الحمدلله مرزها و آب و خاک ما تا حد زیادی مصون ماند، به جز یکی دو مورد تعرض داعش که سرکوب شد، ولی این وحشت همواره وجود داشت که ممکن است روزی به آب و خاک ما نفوذ کند و این وحشت را مردم منطقه با پوست و گوشت و خونشان احساس کردند، حتی اقلیتهای مذهبی در منطقه گواهی میدهند که اگر سردار سلیمانی با آن جسارت و شیوه نبرد پارتیزانی وارد نشده بود، شاید به این زودیها این بلای ضدانسانی و خانمانسوز ریشهکن نمیشد.
ایکنا ـ عدهای از تحلیلگران معتقدند که ترامپ تصور میکرد با ترور سردار سلیمانی میتواند جامعه ایران را دچار آشفتگی و بحرانهای عمیق کند و زمینه پیروزی خودش را در انتخابات دور دوم فراهم سازد، ولی بعد از ترور سردار سلیمانی نه تنها این آشفتگی به وجود نیامد، بلکه نوعی وحدت و همدلی نیز شکل گرفت و همه از سردار سلیمانی حمایت کردند. با این اوصاف، فکر میکنید چقدر توانستیم از این وحدت و همدلی به عنوان سرمایهای برای منافع ملی استفاده کنیم؟
سردار سلیمانی فارغ از هر جناحبندی سیاسی، گروهبندی داخلی و حتی عقیده مثبت یا منفی نسبت به عملکرد جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک سرباز وطن و چهره ملی، محبوب خیلیها بود. من خودم فراوان سراغ داشتم افرادی را که دلبستگی به جمهوری اسلامی ایران نداشتند، ولی عمیقاً از شهادت ایشان متأثر شدند و فقدان ایشان برای آنها غیرقابل باور و حتی غیرقابل تحمل بود. اینکه ترامپ چه تحلیل و برداشتی داشت و چرا آمریکاییها به این جمعبندی نادرست رسیدند و همانطور که میدانید، در خود آمریکا بسیاری به این ترور انتقاد کردند و هنوز هم این انتقاد مطرح میشود که این ترور حتی از نظر منافع ملی آمریکا کار غلطی بود، یک طرف ماجراست و اینکه به دلیل همین ویژگیهای سردار سلیمانی، همه دوباره احساس همدلی کردند، حرف درستی است.
صادقانه میتوانم بگویم که ما نتوانستیم از این فرصت بهره بگیریم. بخشی به این برمیگردد که بسیاری از مسئولان و سیاسیون نگاهی را که سردار داشت و خونشان نیز سرایتدهنده همان نگاه بود، عملا قبول ندارند یا خیلی باور ندارند که این نگاه باید جریان پیدا کند. بنابراین آنقدر که باید و شاید از این فرصت استفاده نشد، ولی شخصیت سردار سلیمانی و حتی شهادت ایشان میتوانست به عنوان یک سمبل تأثیر دوبارهای در ایجاد وحدت ملی داشته باشد، کما اینکه در دوران جنگ نیز اختلافات باندی و جناحی وجود داشت و اگر بیشتر نبود، کمتر هم نبود، ولی به دلیل رشادتها و شهادتها و فضای معنوی که جنگ به وجود آورده بود، هیچ وقت این اختلافات به حدی نرسید که مسیر کشور دچار تشتت شود، ولی متأسفانه امروز گاهی میبینیم که این اتفاق میافتد. به نظرم آن بهرهبرداری ملی که باید انجام میشد، اتفاق نیفتاد و مقصر آن نیز بسیاری از سیاسیونی هستند که نگاهشان بسیار محدود است و صرفا به منافع باندی و جناحی خودشان اولویت میدهند و حتی تلاش میکردند از سردار سلیمانی مصادره جناحی و خطی و ربطی به عمل آورند.
انتهای پیام