«روش‌شناسی مطالعات میان‌رشته‌ای قرآنی» به مثابه دستورالعملی قابل اجرا
کد خبر: 3945987
تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۲۱:۲۴

«روش‌شناسی مطالعات میان‌رشته‌ای قرآنی» به مثابه دستورالعملی قابل اجرا

مجید معارف در نشست رونمایی و نقد «روش‌شناسی مطالعات میان‌رشته‌ای قرآنی» بیان کرد: عنوان این کتاب، ابتکاری است و در مقدمه اشاره شده که اولین کتابی است که در نوع خودش به زبان فارسی منتشر می‌شود. نکته دیگر اینکه این اثر، پژوهشی و مسئله‌محور است و به مثابه یک دستورالعمل قابل اجرا برای مطالعات میان‌رشته‌ای درآمده است.

به گزارش ایکنا، نشست رونمایی و نقد کتاب «روش‌شناسی مطالعات میان‌رشته‌ای قرآنی» که به قلم قاسم درزی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و احدفرامرز قراملکی،‌ استاد دانشگاه تهران به رشته تحریر درآمده، امشب، ۱۶ دی‌ماه، با سخنرانی احمد پاکتچی، رئیس بنیاد دانشنامه‌نگاری و پژوهشکده نهج‌البلاغه، مجید معارف، استاد گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران و قاسم درزی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد. در ادامه متن سخنان مجید معارف را می‌خوانید؛

هفت نکته را در امتیازات کتاب احصا کرده‌ام؛ موضوع کتاب، نکته اول است که روش‌شناسی مطالعات میان‌رشته‌ای قرآنی است که عنوان، نو و ابتکاری است. در مقدمه کتاب، در صفحه 20 به این نکته اشاره شده که اولین کتاب در نوع خودش است که به زبان فارسی منتشر می‌شود. دومین نکته اینکه، این اثر، پژوهشی و مسئله‌محور است که سابقه آن به رساله دکتری آقای درزی برمی‌گردد که البته با آن رساله متفاوت است. رساله دکتری، هم محصول تتبع دانشجو و هم محصول نظارت و داوری چند استاد است که در این فن، روی این محتوای رساله و تحقیق توانسته‌اند اعمال نظر کنند. به هر تقدیر کتاب به مثابه یک دستورالعمل قابل اجرا برای مطالعات میان‌رشته‌ای درآمده است.

ساختار قابل قبول کتاب و استفاده از منابع متعدد و دسته اول

سومین نکته از امتیازات کتاب، ساختار آن است که یک ساختار مناسب و قابل قبولی است و در هر فصل، خلاصه فصل‌ها آمده و در درون فصل‌ها، تیترها زود به زود عوض می‌شود و مثلاً اگر یک تیتر، حاوی 10 صفحه مطلب باشد، ممکن است خواننده فراموش کند، اما تنوع تیترها، امکان یادگیری را بالا می‌برد. امتیاز چهارم، مسئله منابع خوب و متعدد کتاب است که سعی شده از کتب دست اول در فارسی و کتب دست اول در انگلیسی بهره‌برداری شود و نویسندگان به شایستگی نشان داده‌اند‌ که در استفاده از منابع اصلی توانمند هستند. البته ما این مسئله را به پای هردو نویسنده می‌گذاریم، چون فعلاً این کتاب دومولفی است و این محاسن قاعدتاً شایسته شخصیت علمی دکتر قراملکی نیز می‌شود.

امتیاز دیگر، روان بودن عبارات و قابل فهم بودن مطالب، علی‌رغم صبغه علمی موضوع است. این مطالب برای ما فارسی‌زبانان جدید است، مخصوصاً بخش‌هایی که از منابع خارجی ترجمه شده است، چون خاستگاه مطالعات میان‌رشته‌ای عنایت غربی‌ها است، با این حال، کتاب، روان و قابل فهم است. امتیاز ششم، تحلیل تاریخی بر تطور میان‌رشته‌ای است که این تحلیل تاریخی را در سده‌های متقدم و متاخر و پیشینه‌اش را در فرهنگ مسلمین می‌بینیم و در فصل سوم، این مسئله در دوران مدرن پیگیری شده است و از این نظر، تحلیل تاریخی خوبی بر تطور مقوله مطالعات میان‌رشته‌ای اتفاق افتاده است. امتیاز هفتم نیز علاوه بر فهرست‌های اجمالی و تفصیلی، نمایه راهنمایی مطالب است که به راحتی خواننده را موفق می‌کند به هر مفهومی که به نظرش می‌آید دسترسی پیدا کند. شاید این کتاب امتیازهای دیگری نیز داشته باشد، اما اینها به ذهن بنده رسید.

نکاتی ناظر بر صورت و محتوای کتاب

اما چند نکته هم نه به عنوان نقد، بلکه به عنوان ابهام و پرسش مطرح می‌کنم که برخی جنبه‌های صوری و چند نکته نیز جنبه محتوایی دارد؛ یکی از نکات، بحث انتساب این کتاب به مولفانی است که اسمشان را در پشت جلد و در صفحه شناسنامه کتاب داریم که قاسم درزی و احد فرامرز قراملکی است. اما در اینجا یک دوگانگی به چشم می‌خورد. در مقدمه کتاب، تشکیکی را در انتساب کتاب به مولفان ایجاد می‌کند و این دوگانکی در صفحه 20 کتاب دیده می‌شود. در یکی از بخش‌ها آمده است این کتاب اولین کتاب به زبان فارسی است که به صورت منسجم به روش‌شناسی می‌پردازد و این مسئله، کار را دشوار می‌کند. نقد و ارزیابی کتاب، «ما» را قادر می‌کند تا بتوانیم بیش از این در مسیر دستیابی به یک متن مرجع برای روش‌شناسی مطالعات میان‌رشته‌ای گام برداریم. در اینجا چون به صورت جمع مطرح شده، می‌تواند ناظر بر دو مولف باشد. به نظر بنده باید این سبک ادامه یابد، ولی یک مرتبه می‌گوید بدین وسیله مراتب تقدیر خودم را از معاونت پژوهشی اعلام می‌نمایم و می‌گوید از راهنمایی استاد قراملکی تشکر می‌کنم و آخر نیز به قاسم درزی امضا می‌شود.

این یعنی کتاب باید به آقای درزی منتسب باشد و آقای قراملکی احتمالاً نباید شریک در تألیف باشند، اما به نظر با توجه به تغییرات عمده که نسبت به رساله شده و حتی از نظر قانونی، رساله هم جزو آثار استاد راهنما است و همانطور که مقالات مستخرج از تِز رسما به نام استاد راهنما قابل چاپ است، اصل رساله نیز به نام ایشان و دانشجو مشترکاً قابل چاپ است و باید این مسئله را حل کرد که بین این اسامی که پشت جلد است و مقدمه، این دوگانگی باید رفع شود.

مسئله دیگر که جزو مسائل صوری محسوب می‌شود، بحث سه بخش تفکیکی و شماره مسلسل فصل‌ها به 14 فصل است که یک مقدار دوگانگی ایجاد می‌کند. فکر می‌کنم الگوی صحیح این باشد که فصل‌های بخش اول را از یک تا ... شماره‌گذاری کنیم و در حقیقت هر بخشی می‌تواند از فصل‌های خودش شماره‌گذاری از یک شروع کند. دیگر اینکه، از نظر قطع کتاب، قطع وزیری را به رقعی ترجیح می‌دهم، چون ظرفیت بالاتری از حیث درشت شدن خطوط متن و پاورقی ایجاد می‌کند.

 در کتاب تعریفی از قرآن ارائه نشده است

اما نکاتی را نیز از حیث محتوایی مطرح می‌کنم؛ کل کتاب را ورق زده‌ام که ببینم تعریف نویسنده و یا نویسندگان از قرآن چیست. آیا قرآن یک متن مقدس است که البته در پیشینه اعتقادی نویسندگان حتماً کتاب مقدس است، یا اینکه قرار است قرآن را کتابی ببینیم در عرض کتبی که وجود دارد و احتمالاً در یک کار علمی می‌توانیم مطالعه هم‌عرض بین قرآن و رشته‌های دیگر داشته باشیم. اولین مطلب اینکه، در بخش محتوایی که در فصل اول تعریف مفاهیم است، صراحتاً قرآن حتی به عنوان کتاب مقدس هم تعریف نشده است. یعنی این جزو پیش‌فرض‌های نویسندگان بوده که اصلاً در مورد قرآن تعریفی نداشته باشند، اما باید در مورد قرآن، اعم از اینکه کتاب مقدس است یا اینکه کتابی است که برخی می‌گویند کتاب تاریخی است که مولفان ما از این منزه هستند که آن را کتاب تاریخی بدانند، باید تعریف شود. باید روشن شود که آیا زبان قرآن با زبان علم هم‌طراز می‌شوند؟ البته مقدس بودن قرآن به شکل غیرمستقیم از لابه‌لای برخی از مطالب کتاب برمی‌آید، از جمله صفحه 76.

برخی از مطالب، گاهی زمینه‌چینی لازم را ندارند. از جمله این مطالب در صفحه 37 است که یک نموداری مشاهده می‌کنیم که نوشته «گونه‌شناسی مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن کریم» که خیلی هم خوب است و بعد، نسبت مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن را با چندرشته‌ای و قرآن کریم، میان‌رشته‌ای و قرآن کریم و فرارشته‌ای و قرآن کریم آورده و چهار روش و سه شکل تفصیلی و ... آورده است، اما اینها نه در صفحات قبل است که حاصل آن مطالب شود و نه در صفحات بعد آمده است که توضیحات آن بیاید. گرچه برخی از اینها در فصل‌های بعد خواهد آمد.

در صفحه 77 به مناسبتی دانش علوم قرآنی را با سیزده محور تعریف کرده‌اند و به دلیل اینکه ایشان روی فهم پژوهشگر با قرآن و مجموعه علوم قرآنی و رشته علوم قرآنی دست گذاشته‌اند و دانش علوم قرآنی را با سیزده محور نوشته‌اند، اما اولاً منبع این تعریف کجا است؟ در تبارشناسی علوم قرآنی که برخی از محققان کرده‌اند، معمولاً علوم قرآن را به دو تا سه نوع تبارشناسی کرده‌اند؛ یک رشته از علوم را علوم ابزاری می‌دانند تا وارد صحنه مطالعات قرآنی شویم، یکسری را علوم مقدماتی برای فهم قرآن می‌دانند و یکسری از علوم را برآمده از متن قرآن می‌دانند، یعنی علوم استنباطی قرآن.

البته الآن در اصطلاح علوم مقدماتی به عنوان علوم قرآنی متداول است و این سیزده محور نیز که نوشته‌اند تصریح کرده‌اند علومی که برای فهم قرآن جنبه مقدماتی دارد، اما اشکال این است که این قضیه، اولاً منبع ندارد و جزو بدیهیات ذهنی نویسنده است و دوم اینکه، الآن در زمان ما تاریخ قرآن راهش را از علوم قرآنی دارد جدا می‌کند، اما اینجا به عنوان یکی از محورها دیده شده و اشاره به علوم قرآنی به معنای علوم برخاسته از قرآن در آن دیده نمی‌شود.

انتهای پیام
captcha