به گزارش ایکنا، مراسم بزرگداشت مقام علمی و فرهنگی حکیم میرزا مهدی محیالدین الهیقمشهای، فقیه، فیلسوف، شاعر و مترجم قرآن، امروز 29 بهمنماه با سخنرانی جمعی از اندیشمندان به صورت مجازی و به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد. در ادامه متن سخنان منوچهر صدوقیسها، استاد برجسته عرفان و فلسفه را میخوانید؛
سخن گفتن از مرحوم الهی نشاطآور است و بنده نیز ایشان را زیارت کردهام، اما سعادت شاگردی ایشان را نداشتم. البته در کلاس ایشان حاضر میشدم، اما نه اینکه دانشجوی ایشان بوده باشم. در یکسالی که به دانشکده الهیات رفتم در زمره اساتید طراز اول آنجا بودند که انصافاً قابل تکرار هم نیستند و تا امروز هم تکرار نشدند. آنها اساتیدی بودند که به حمل شایع حکیم و عارف و از جمله آنها مرحوم الهی بود. در کلاس ایشان میرفتم و درست یادم نیست که همان سالی بود که بنده نیز بودم و یا اینکه در دوره فوق لیسانس تدریس میکردند و بنده نیز به تناوب به آن کلاس مینشستم که اینها درست یادم نیست، اما یادم هست که متن کلاسی ایشان اوصافالاشراف خواجه نصیر بود.
ظاهرشان یک قد تقریبا کوتاه و لاغر و نحیف و با یک صورت گرد سفید، عینک گرد هم به چشم داشتند و آن چیزی که کاملا به خاطر دارم این است که همان کاریزمایی که امروز مصطلح شده است، واقعا در صورت ایشان متجلی بود. دانشکده الهیات آن زمان در سرچشمه بود که الآن دانشگاه دخترانه شهید مطهری است. یکبار از دانشکده بیرون آمدم و دیدم ایشان به میدان سرچشمه رسیدند و ایستادند. دیدم در میدان سرچشمه به طرف سه راه امین حضور ایستادند و خیلی نگران بودند و با یک جنب و جوشی به چپ و راست و جلو نگاه میکردند. دیدم خیابان قدری خلوت شد و نگاهی به چپ و راست کردند و دویدند به آن سمت خیابان و شنیدیم که ایشان در زمان تحصیل در مشهد تصادفی داشتند و این حالت ترس در ایشان به وجود آمده بود.
یک داستان دیگر اینکه یکبار از ایشان تقاضا کردم که اگر ممکن است درسی برای بنده مقرر کنید و ایشان گفتند وقت ندارم. بعدا فهمیدم که ایشان به راحتی قبول شاگرد نمیکرد. از ایشان تقاضا کردیم که شرح حالی برای کتاب تاریخ حکما لطف کنند که منزل ایشان آن زمان حوالی میدان خراسان بود. در اواخر بهار بود و فرمودند یک روز به اختیاریه جنب باغ پیرنیا بیایید و مشخص شد که خانه ییلاقی دارند. بنده نیز عصر جمعهای به آنجا رفتم و متاسفانه نبودند و گفتند ظاهرا مجلس عقدی پیش آمده و ایشان به آنجا رفتهاند و پس از آن هم نشد که خدمت ایشان برسیم. در مورد فوتشان نیز یادم هست که در شیراز سربازی بودم که بهار سال 52 بود. از شیراز آمدم و به انجمن ادبی دانشوران ایران رفتم که آن زمان مرحوم خلعتبری دارنده آن انجمن بود و شنیدم که آقای الهی به رحمت الهیه رفتهاند.
اینها مسئلهای نیست و چیزی نبود که اگر گفته نشود، جایش خالی باشد، اما مطالبی نیز میشود در مورد ایشان مطرح کرد؛ یکی اینکه میدانیم که مع الاسف اهل علم ما، متأسفانه عنایتی در نوشتهها با نحوه نگارش ندارند و خوش قلم نیستند. بسیاری از علمای طراز اول ما قلم خوبی ندارند و لزومی هم ندارد که بیاییم داستان را درست کنیم، واقعیت این است که جملهای به فارسی مینویسند که جملات، خبر ندارد و یا روابط حذف میشوند. وقتی در اوایل جوانی بودیم دو نفر از این اعاظم عصر ما نوشتههای فارسیشان انصافا عالیِ متعالی بود. یکی آقای الهی است که با آن ذوق والای شاعری که داشتند در نثرشان نیز ظهوری داشت و دیگر نیز مرحوم شعرانی بود. بعضا در صحبتهایی که با برخی از دوستان داریم این عبارت در مورد ایشان به زبان من آمده که چنان فارسی مینوشت که انسان را به حالت رقص درمیآورد. جد مادری آقای شعرانی مرحوم نواب است و این مسئله احتمالا یک داستان ارثی بوده است.
یک خصوصیت عمده مرحوم الهی اهمیت ادبی نوشتههای ایشان است و دیگر در ساحت شاعری که شاعر ممتازی است و یک داستانی دارم که والایی شأن او را روشنتر میکند. ما در سالی که در دانشکده الهیات رفتیم و اساتید مهمی در آنجا بودند، استاد ادبیات منظوم ما در آن دانشکده مرحوم دکتر مهدی حمیدی بودند. ادبیات منثور را نیز استاد حاضرزاده کرمانی میگفتند که در حق دکتر حمیدی نبود. دکتر حمیدی در شعر از طراز اولهای گویندگان عصر خود بود. ایشان که به نحو موجبه جزئیه طراز اول بود، روی شدت ابتهاجی که به نفس خود داشت، به کسی در شعر اعتنا نمیکرد. تا آن حد که استاد امیری فیرزکوهی با ایشان دوست بودند و میگفتند مرحوم حمیدی طوری بود که با مولانا هم ارتباط نمیگرفت.
اما آقای حمیدی میفرمودند آقای الهی یک بحر بر بحور شعر فارسی افزوده است. تا جایی که بنده میدانم امروز شاگرد برتر ایشان نیز آقای استاد اکبر ثبوت هستند و گمان نمیکنم کسی به اندازه ایشان بتوانند ارائه مطلب کنند. یک شاگرد نزدیک ایشان نیز دکتر امیرمحمود انوار بودند که از خواص شاگردان آقای الهی بودند تا جایی که ایشان به آقای انوار گفته بودند که سخن تو بوی سخن من را میدهد.
انتهای پیام