محمود حاجیاحمدی، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اهلالبیت(ع) دانشگاه اصفهان در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، درباره دیدگاه قرآن در خصوص سلامت انسان، اظهار کرد: اگر مبحث سلامت را دارای سه جنبه جسمی، روحی روانی و اجتماعی در نظر بگیریم، میتوان با اطمینان کامل گفت که قرآن به این سه بعد سلامت پرداخته است، مثلاً آیاتی را که در مورد تغذیه و غذاهای حلال و حرام صحبت میکند، میتوان مربوط به سلامت جسمی دانست و گزارههایی که در این آیات مطرح میشود، مربوط به آثار زیانبار بعضی از غذاها و خوراکها بر انسان است؛ برای مثال اگر در مورد حرمت شراب سخن میگوید، به این دلیل است که ضررهای بسیار زیادی دارد، هر چند منفعتهایی هم داشته باشد.
وی افزود: شاید بتوان گفت حدود 70 آیه از قرآن بهنحوی به سلامت جسمی مربوط است، اعم از آیاتی که خوردن بعضی از غذاها را تجویز میکند، مثل گوشت بعضی از حیوانات، انگور، انار، زیتون و خرما و آیاتی که از خوردن بعضی از چیزها بازمیدارد، مثل شراب، خون، مردار و گوشت خوک. اگر بهداشت جنسی را هم بخشی از بهداشت جسمی بدانیم، توصیههای قرآن در مورد نحوه ارتباطات جنسی در ازدواج و نهی از روشهای نامتعارف مثل همجنسبازی نیز مربوط به سلامت جسمی است. همینطور وقتی از انسان میخواهد تا توجه داشته باشد که چه غذایی میخورد، یا وقتی راجع به آب صحبت میکند و اینکه این ماده چقدر در حیات انسانی اثر دارد، یا تأکید بر پرهیز از اسراف و اعتدال در خوردن، همه اینها نشاندهنده توجه قرآن به موضوع سلامت جسمی است.
بیشتر بخوانید:
عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اهلالبیت(ع) دانشگاه اصفهان تصریح کرد: سلامت روحی و روانی در حوزه انسانی نیز مورد توجه قرآن قرار دارد و شاید به جرئت بتوان گفت که بیش از 90 آیه ناظر بر این بعد از سلامت است؛ گزارههایی نظیر صبر و شکیبایی در سختیها، توکل، عوامل آرامشبخش مثل یاد خدا، دوری از غم و اندوه، ایمان، ذکر و دعا و گفتوگو با خدا، نوید تمام شدن سختیها و اینکه خدا در کنار صابرین قرار دارد، همه از مباحث کلیدی مربوط به سلامت روان محسوب میشود که در آیات قرآن به آنها اشاره شده است.
حاجی احمدی ادامه داد: آیات فراوانی در قرآن ناظر بر موضوع سلامت اجتماعی است، مثلاً قرآن در جایی دادن مال را بهعنوان زکات مطرح میکند که زکات خودش نوعی پاکسازی فردی و اجتماعی است. یا در جای دیگر، دادن مال به نیازمندان را صدقه نامیده و آن را نشانه صداقت افراد در پیوندهای اجتماعی میداند. همینطور وقتی میان افراد فاصله طبقاتی وجود داشته باشد، طبعاً شکاف زیادی میان آنها وجود خواهد داشت و قرآن معتقد است که لازمه سلامت اجتماعی، برداشته شدن شکافها است و با انفاق مال میتوان شکافها را پر کرد. همچنین توجه به ایتام و ممنوعیت قماربازی، ربا، کمفروشی، تمسخر، غیبت و... از نظر قرآن میتواند به تأمین سلامت اجتماعی کمک کند. اگر تقوا را یکی از واژههای پربسامد در قرآن در نظر بگیریم، بسیاری از مواردی که بهعنوان تقوا در قرآن مطرح شده است، کارکرد اجتماعی دارد و به انسان آموزش میدهد که چگونه در موقعیتهای مختلف مرزها را رعایت کند.
وی در خصوص ارتباط میان ابعاد مختلف سلامت در قرآن، گفت: وقتی قرآن در سوره مائده از مسلمانان میخواهد که وضو بگیرند و چگونگی آن را توضیح میدهد، ظاهر امر این است که آموزهای مربوط به سلامت جسمی را مطرح میکند، ولی سپس میگوید خداوند با این شیوه اراده کرده است تا شما را پاک گرداند. در واقع، تعلیمات قرآن، چند لایه است و در حالی که لایه ظاهری را مورد توجه قرار میدهد، به لایه باطنی نیز توجه میکند. مثلاً وقتی میخواهد از رفتاری اجتماعی مثل غیبت نهی کند، این تمثیل را بهکار میگیرد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پارهاى از گمانها گناه است و جاسوسى مكنيد و بعضى از شما غيبت بعضى نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مردهاش را بخورد، از آن كراهت داريد، پس از خدا بترسيد كه خدا توبهپذير مهربان است»؛ یعنی در عین حال که به رفتاری اجتماعی مثل غیبت و اثرات سوء اجتماعی آن اشاره میکند، آن را به حالتی روانی در انسان مربوط میداند که آثار سوء باطنی به همراه دارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان اضافه کرد: در نمونهای دیگر، قرآن از مسلمانان میخواهد تا برای خواندن نماز، رو به قبله بایستند و در دل این آموزه، مباحث اعتقادی مثل توحید و مباحث اجتماعی مثل اتحاد مسلمانان را مطرح میکند. یا در خصوص انفاق و زکات مال، معتقد است که اینها علاوه بر رفع نابسامانیهای اجتماعی، باعث تزکیه و پالایش روح مالدهندگان نیز میشود.
وی اظهار کرد: قرآن شفا و رحمت را در کنار هم آورده است که هر دو جنبه عمومی دارد. قاعده فهم قرآن این است که وقتی موضوعی بهصورت مطلق مطرح میشود، تا زمانی که قرینهای برای تغییر آن وجود نداشته باشد، به همان اطلاق بسنده کنیم. بنابراین، اگر شفا کاربرد کلی یعنی جسمی، روحی و اجتماعی دارد، قاعده این است که قرآن نیز در همه این ابعاد شفابخش محسوب میشود. البته باید به این نکته توجه داشت که شفابخشی قرآن به حوزههایی مربوط میشود که قرآن خودش را در آن حوزهها شفابخش معرفی کرده است و نه غیر آنها. مثلاً اگر راجع به زنبورعسل سخنی میگوید، در واقع مجموعهای از آموزهها را با هم بیان میکند، مثل سیر تولید عسل و تأثیرات جسمی آن و مباحث اعتقادی نظیر توحید که در واقع خداوند تولید عسل را به زنبور وحی کرده است.
حاجیاحمدی افزود: ممکن است قرآن راجع به برخی بیماریها سخنی نگفته باشد، بنابراین نمیتوان گفت قرآن برای آن بیماریها شفاست، ولی در مواردی که سخنی گفته و موضوعی طبیعی را مطرح کرده، مثلاً گوشت مردار را بهعنوان غذایی حرام نامیده، این ناظر بر سلامت جسمی، روحی و اجتماعی است. ما در مناسبات روزمره، از دو مقوله سلامتی و بیماری سخن میگوییم، ولی در ادبیات قرآن، با واژهای جدید بهنام تعالی نیز مواجه میشویم. یعنی ممکن است جامعهای از نظر جسمی و روحی سالم باشد، ولی متعالی نباشد. در واقع انسان قرار است از بیماری نجات پیدا کند و به سلامت برسد، ولی مقصدش سلامت نیست، بلکه سلامت پلی است که باید او را به تعالی برساند و هم جسم و روح خودش و هم جامعهای که در آن زندگی میکند، متعالی شود.
وی تصریح کرد: برای تعالی فردی و اجتماعی، باید به سه بعد اندیشه، صفات و ویژگیها و رفتار توجه کرد. در بعد اندیشه، قرآن جامعهای را متعالی میداند که توحیدمحور باشد. در حوزه رفتار، یکی از شاخصهای جامعه متعالی، عدالت است، به این معنا که هر چیزی در جای خودش قرار داشته باشد و امکانات موجود در جامعه در اختیار افرادی قرار گیرد که بهترین استفاده را از آن به عمل آورند، حصر امکانات اتفاق نیفتد، بلکه توزیع عادلانه امکانات، موقعیتها و مسیر پیشرفت انجام شود و ارتباط افراد با یکدیگر و نیز با حکومت، عادلانه باشد. همچنین اگر در جامعهای نظارت دائمی در قالب امر به معروف و نهی از منکر وجود داشته باشد، قرآن آن را نشانه تعالی آن جامعه میداند. در خصوص صفات و ویژگیها، بسیاری از تعابیر لطیف قرآن ناظر بر این است که جامعه باید خودش را اجزای یک تن ببیند، مثلاً وقتی به موضوع تهمت اشاره میکند، میگوید چگونه راضی شدید به خودتان تهمت بزنید؟ در حالی که تهمت متوجه دیگران بوده، ولی جامعه مثل یک تن واحد است و آسیب به هر کس، متوجه کل جامعه میشود. در واقع اثر این بینش و رفتار، شکلگیری نوعی اتحاد حقیقی در جامعه است و افراد در چنین جامعهای، در محبت ورزیدن، از یکدیگر سبقت میگیرند.
انتهای پیام