به گزارش ایکنا، بیستمین جلسه از سلسله جلسات تفسیر قرآن شریف لکزایی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، با محوریت آراء و اندیشههای امام موسی صدر در کتاب «برای زندگی»، شب گذشته، 13 اردیبهشت، با موضوع سوره «بنیه» برگزار شد که متن سخنان وی به شرح ذیل است:
سوره بینه به معنای دلیل آشکار است که خود بینه هم از آیات یکم تا چهارم این سوره گرفته شده است. این سوره برخی حقایق رسالت الهی و آنچه در باب پیوند انسان با خداوند و تاثیر دین در حیات آدمی است، توضیح میدهد. این سوره به رسالت جهانی پیامبر(ص) اشاره میکند و آن را آمیخته با دلایل آشکاری میداند. در این سوره دو حکم فقهی نماز و زکات ذکر شده و تأکید شده برخی از کافران اهل کتاب در پذیرش حقانیت اسلام و وحی، عناد و دیرباوری داشتند. در انتهای آیه نیز بحث کسانی است که بهترین آفریدگان و بدترین افریدگان هستند.
جایگاه سوره چون رسالت جهانی پیامبر(ص) را ترسیم میکند، جایگاه مهمی است اما نکتهای که امام موسی صدر روی آن تأکید میکند این است که پیامبر(ص) و یا تعدادی از کسانی که در مکه حضور داشتند، از گذشته پیرو حضرت ابراهیم(ع) بودند و البته در جایجای قرآن آمده که اسلام اینها، همان دین ابراهیم(ع) است. برای نمونه در آیه 78 سوره حج آمده است که «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا». اسلام و مسلمان به معنای تسلیم در برابر خداوند است و از اینرو گفته میشود دین الهی یکی است و اسلام هم از همان شریعت ابراهیم(ع) گرفته شده است لذا کسانی که پیرو ابراهیم(ع) بودند نیز دینشان دین حنیف بود.
اینجا امام یک پرسشی دارد که اگر دین واحد است و براساس آیات قرآن یکی است و به ابراهیم(ع) برمیگردد چه نیازی به تکرار انبیا(ع) است و چه نیازی است که در زمان رسول خدا(ص)، ایشان به رسالت مبعوث شود و در جایگاه رسول قرار بگیرد و بخواهد دوباره یک فضای دینورزی را شکل دهد. چون اینها بر دین حنیف بودند و شریعت نیز شریعت ابراهیم(ع) است. ایشان میگوید «حنف» یعنی مستقیم و «احنف» یعنی کسی که اندامی راست دارد. بنابراین حنیف به معنای مستقیم است و پیروان ابراهیم(ع) را حنفا میخواندند که منحرف نشدند و بتها را نمیپرستیدند، اما در اثر تحولات و اغراضی که پدید میآید، برخی از آنها منحرف میشوند و همین بتپرستی آنها به سبب این بود که با برخی از همسایگان خود آشنا شدند و آنها بتهایی را میپرستیدند و اینها نیز یاد گرفتند و به این اعتبار که اینها شفاعتگر هستند، بتها را در خانه خدا قرار میدادند و براساس آن به پرستش بتها مشغول شدند. همچنین این را باید گفت که امام میگوید نیاکان پیامبر(ص) از جمله کسانی بودند که هرگز بت نپرستیدند.
اما به پرسش برگردیم که چرا دین تجدید میشود. پاسخ این است که تعدادی از حنفا به انحراف کشیده شدند و لازم بود تا پیامبر جدیدی بیاید و توضیح دهد که دین حنیف چه چیزی است که مردم به سمت دین الهی گرایش پیدا کنند و از انحراف مصون بمانند. بنابراین، دعوت انبیای پیشین کفایت نمیکرد لذا پیامبر جدیدی مبعوث شد تا این انحرافات را از بین ببرد. اینها طلب برهان و دلیل میکردند و کفار اهل کتاب دست از گمراهی برنمیداشتند تا اینکه برهان آشکاری برای آنها ارائه شود و از اینجا است که این آیه نیز با دقت زیادی دارد اشاره میکند که این جهانی که در تاریکی فرو رفته بود و در زمان ظهور رسول خدا(ص) در تاریکی بود و نشانی از تمدن و دین و اخلاق در آن نبود، نیاز مبرمی به پیامبر(ص) داشت که این پیامبر(ص) باید واجد نشانهای میبود تا این مردمان منحرف دست از گمراهی بردارند.
ایشان میگوید در زمان ظهور اسلام، تاریکی حاکم بوده و اثری از پرستش خدا وجود نداشته و یا خیلی به شدت ضعیف بود و حتی آموزههای مسیحیت نیز دچار انحراف شده بودند بنابراین بسیاری از مردم منحرف و در دستههای مختلفی هم تقسیم شده بودند و حتی میگوید دین یهودیت و مسیحیت نیز اوضاع تأسفباری داشتند تا اینکه رسول خدا(ص) ظهور میکند که این رسالت، بینهای از جانب خدا است که واجد صُحُف مطهره است. وقتی گفته میشود صُحُف مطهره؛ یعنی نوشتههایی که از آلودگیها مبرا و منزه است بنابراین رسولی از جانب خدا میآید که صحف مطهره را میخواند، پس وجود صحیفه مطهره، ضروری است.
جهان نیازمند رسول و صحیفههای مطهری بود که در آن، موضوعات راست و درست مطرح شود تا جهان را به حرکت درآورد و جهانیان به ایمان درستی متصل شوند. قرآن در آیات نخستین این سوره میگوید علیرغم اینکه اسلام دین خدا بود، جهان به شهادت واقعیت در تاریکی به سر میبرد و نیازمند رسول و کتاب تازهای بود و در غیر این صورت مشرکین دست برنمیداشتند تا برهان روشنی برای آنها اقامه شود بنابراین این دعوت انبیا کفایت نمیکرد لذا رسالت جدیدی با صحف مطهره نازل میشود و میخواهد مسیر صحیح دینورزی را تصحیح کند.
پرسش دیگر این است که اگر جهان نیازمند کتاب است، چرا قرآن، پیشینیانِ از اهل کتاب را توبیخ میکند؟ پاسخ این است که انحراف پس از آمدن بینه بوده و آنها نیز بینه را داشتهاند. اگر آنها را ملامت میکند دلیلش این است که خودشان واجد حجت قاطعی بودند. اهل کتاب زمانی منحرف شدند که برهان آشکار را داشتند. الآن دوباره بینهای میآید و گذشت زمان موجب شده که غباری به وجود آید که وضعیت جهان در زمان ظهور حضرت(ص) مساعد نبوده است.
بینه نیز به معنای نشانه است اما یک معنای عمیقتری هم دارد و فقط به معنای روشن نیست، بلکه بدینمعنا است که اشیای دیگر را نیز روشن میکند. مانند طهور که به معنای بسیار پاک است و چیزهای دیگری را نیز پاک میکند لذا بینه فقط چیزی که آشکار و دلیل باشد و بگوییم چیزی را روشن میکند نیست، بلکه بینه اینجا یک معنایی فراتر از چیزی دارد که ما تصور میکنیم و دیگر اشیا را نیز روشن میکند. بنابراین بحث این است که مردم دعوت انبیا را قبول کنند، اما این دعوتی که از جانب پیامبران میآید چیزی است که برخلاف فطرت و ضمیر انسانها نیست و انبیا انسانها را برخلاف فطرتشان دعوت نمیکنند و از اینجا به فطرت انسانی اشاره میکند که این دین و این دعوت انبیا همان چیزی است که فطری انسانها است و قرآن هم تاکیدش همین است که این دین همان فطرت و ضمیر انسان است و دین چیزی خارج از وجود انسان نیست که انسان بگوید باری بر دوش او است، خیر، دین ضروری است.
امام بحثی را مطرح میکند که برخی از آن به الگوی هماهنگی یاد میکنند. امام میگوید: انسان باید با فطرت خود و هستی هماهنگ باشد. انبیا و رسالت آنها نیز میآید و این هماهنگی را تبیین میکند. انبیا میخواهند انسان را به فطرتش برگردانند و این دعوت انسان را به هستی و هماهنگی اولیه برمیگرداند، بنابراین دین میشود پیوند انسان با خدا و این بحث مطرح میشود که اگر دین پیوند انسان با خدا است، چرا باید غیر خدا را بپرستیم؟ ایشان میگوید وقتی متوجه غیرخدا شویم، اینها دو گروه هستند؛ یا بشرند و یا غیربشر. اگر بشر باشند مانند ما هستند و نکته مهم این است که چرا باید مانند خودمان را بپرستیم و اگر غیربشر باشند نیز نباید پرستش شوند و در صورت پرستش فطرت را خدشهدار کردهام. براساس الگوی هماهنگی، عبادت خدا شرافتی برای انسان تلقی میشود و کمال و بلندی مرتبهاش صیانت از کمال انسان است.
سپس در این سوره وجوب نماز و زکات مطرح میشود که دو وجه از دینورزی ما است و دو پیامد اجتماعی دارد اما میگوید نماز تمرینی برای خروج از اطاعت غیرخدا است که انسان در زندگی خود براساس تعاملاتی که با دیگران دارد خود را به دیگران نیازمند میداند و به سمت آنها سوق پیدا میکند. گاهی این نیازمندی در صاحبمالی است و گمان میکند به غیرخدا نیاز دارد، اما نماز این را یادآوری میکند که باید در نماز اخلاص بورزیم و فقط برای خدا نماز بخوانیم. ایشان میگوید اخلاص یعنی همه کارها و گفتارها و قیام و قعود ما برای خدا باشد.
وقتی نماز میخوانیم، این نماز خواندن به معنای اخلاص ورزیدن و تمرین برای خروج از اطاعت غیرخدا است. پس باید از نماز در زندگی خود یاری طلبیم و نماز تمرینی است تا انسان در زندگی خود آزاده باشد. پس هم خروج از اطاعت غیرخدا است و هم آزادی و اخلاصورزی. سپس میگویند زکات بنیان تکریم جامعه و تداوم حیات جامعه است و بعد بحث شده که بنیان جامعه چیست و فرق این جامعه بشری انسانی با جوامع غیرانسانی چیست. ایشان در مورد جامعه میگویند اگر تمام افراد بشر فکر واحدی داشته باشند، جامعه ساخته نمیشود و جامعه از تفاوتها و تعاملات میان انسانها شکل میگیرد. بنابراین باید صاحب ثروت به نیازمند کمک کند و انسان اندیشمند از شایستگیهای خود به دیگران عطا کند. هدف دین هم ساختن جامعهای متکامل و صاحب روحیه همیاری است. دین این را توحیدی و الهی میکند. مقصود دین ساختن جامعهای متعادل است که افرادش فقط به خدا ایمان دارند.
یکی از ویژگیهایی که امام برای دولت مطرح میکند نیز ایجاد هماهنگی است. دولت مجموعهای از نهادها است که این نهادها نیازمند یک نهاد برتری است که بتواند بین این نهادها هماهنگی ایجاد کند.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام