زهد، مالک بودن و مملوک نبودن است
کد خبر: 3968071
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۰
مروری بر درس‌های تربیتی سوره تکاثر

زهد، مالک بودن و مملوک نبودن است

شریف لکزایی ضمن برشمردن نکات تفسیری سوره تکاثر به دیدگاه امام موسی صدر در باب زهد پرداخته است: زهد آن نیست که انسان مالک چیزی نباشد، بلکه زهد آن است که چیزی مالک او نباشد. مهم این است که مال در خدمت انسان باشد و نه عکس و امام تأکید می‌کنند که مال، ابزاری برای ارتقای آدمی است.

به گزارش ایکنا؛ پانزدهمین جلسه از سلسله جلسات تفسیر قرآن شریف لک‌زایی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با محوریت آراء و اندیشه‌‌های امام موسی صدر در کتاب «برای زندگی»، شب گذشته، هشتم اردیبهشت‌، با موضوع سوره‌ «تکاثر» برگزار شد.

این سوره یکی از سوره‌های مهم قرآن است، به ویژه آیه پایانی آن، که خدا می‌گوید در مورد نعمت‌ها از شما بازخواست می‌کنم. این سوره مانند برخی دیگر از سوره‌ها، مانند سلاحی برای پیامبر(ص) است تا به مقابله با مشرکین بپردازد. چون پیامبر(ص) در ابتدا سلاحی جز بیان نداشت و این سوره‌ها به مثابه یک سلاح هستند. در این سوره تصویر خاصی برای مشرکین ایجاد می‌کند که این تصویرآفرینی می‌تواند برای افراد ایجاد انگیزه کند و آیات سوره، انسان را برمی‌انگیزد و موجب می‌شود انسان حواسش باشد که غرق در دنیا نشود. امام موسی صدر می‌گوید مباحثی که در این سوره آمده، در اوج زیبایی هستند و این نشان می‌دهد اینها آیات وحیانی است. همچنین به نظر یکی از مفسرین هم اشاره کرده که گفته است وقتی سوره را می‌خوانم، متوجه صدایی می‌شوم که بشر غرق ماده را مخاطب می‌سازد تا از این غرق‌شدگی فاصله بگیرد.

آیات اول و دوم را به صورت توأمان بحث کرده‌اند. امام می‌گوید این دو آیه را دو نوع می‌توان معنا کرد؛ معنای اول، یک نوع زیاده‌خواهی است که همیشگی است و در طول زندگی آدمی این فزون‌خواهی وجود دارد تا در نهایت که فرد می‌میرد. بنابراین، اینجا به معنای زیاده‌خواهی در همه چیز می‌تواند باشد و انحصاری در مال ندارد. این تکاثر از باب تفاعل است و مفاعله در زبان عربی طرفینی است، کمااینکه تواصی هم طرفینی است. تکاثر درون اجتماع رخ می‌دهد و افراد نسبت به یکدیگر تفاخر می‌کنند و اینجا نیز ایشان می‌گویند از باب تفاعل است که وقتی فرد بر مال خودش اضافه می‌کند، مال نیز رغبت را نزد مردم اضافه می‌کند و گویی که یک نوع تعامل دو طرفه وجود دارد. بنابراین فرد هم بر مال خود می‌افزاید و هم اینکه این مال به رغبت و عزتش نزد مردم اضافه می‌کند.

تکاثر، زیاده‌خواهی است که انسان‌ها روز و شب به آن سرگرم می‌شوند و طمعی است که دائم انسان را به خودش سرگرم می‌کند. این سوره افرادی که اهل تفاخر هستند را توبیخ می‌کند و می‌گوید اینها از این نعمت‌ها بازخواست می‌شوند. در اینجا گرایش افراطی انسان به دنیا مورد توجه قرار گرفته و اینکه برخی از انسان‌ها بر دنیاگرایی تا هنگام مرگ اشتغال دارند و این طمع مانع از سعادت آنها است و از ذهن آنها خارج نمی‌شود؛ لذا معنای اول آیات اول و دوم این می‌شود که برخی انسان‌ها تا روز مرگ خود هیچ فرصتی را از دست نمی‌دهند و به زیاده‌خواهی می‌پردازند تا روزی که می‌میرند. زیاده‌خواهی، انسان را از اندیشیدن به حقیقت زندگی بازمی‌دارد و انسان گرفتار لهو و لعب می‌شود و فرصت و عمر خود را از دست می‌دهد. این یک خسران است، چون انسان صرفاً مشغول زیاده‌خواهی شده و برای تفکر مجالی را فراهم نکرده است.

اما معنای دوم اینکه، تکاثر به معنای دشمنی و رقابت و چشم هم چشمی باشد. افراد نسبت به یکدیگر فخر می‌فروشند و این فخرفروشی تا زمانی است که حتی به گورستان می‌روند و مردگانشان را نیز می‌شمارند که بگویند تعداد ما بیشتر است. شأن نزول سوره نیز این است که دو قبیله قریش در مورد بزرگی و افتخاراتشان باهم بحث می‌کردند و می‌خواستند خود را برتر قلمداد کنند و بر همین است، به گورستان بروند و مرده‌های خود را بشمارند. چون یک قبیله‌ای ادعا کرد ما توانمندتر هستیم، به این دلیل که افراد بیشتری از ما در جنگ کشته شده‌اند.

در معنای نخست، زیاده‌خواهی انسان را به خود مشغول می‌کند تا زمانی که مرگش فرامی‌رسد، اما در معنای دوم زیاده‌خواهی و رقابت حتی تا زیارت قبور ادامه دارد و این یعنی به دنیا سرگرم شدند و گورستان نیز عبرتی را در آنها ایجاد نکرده است. حضور در گورستان موجب می‌شود انسان در مسیر الهی حرکت کند، اما در اینجا گورستان خود وسیله‌ای برای این فخرفروشی شده است. ایشان می‌گویند امروز نیز همین است و در قبرها باهم رقابت دارند و این مسئله‌ای نیست که شأن نزولش مربوط به واقعه خاصی بوده باشد، بلکه امروزه نیز می‌توان چنین ادعایی داشت. در هنگام نزول آیات یک رقابت بین دو قبیله بوده، اما اکنون یک معنای عمیق‌تری پیدا شده است.

ایشان روایتی از امام علی(ع) نیز آورده‌اند که فرموده‌اند شگفتا چه مقصدی دور و چه دیدارکنندگانی غافل و چه کاری بزرگ و رسواکننده، جایگاه مردگان را از آنان تهی پنداشتند و آنان عجب اندرزدهندگانی هستند. از جایی دور آنها را طلب کرده‌اند، آیا بر گورهای پدرانشان می‌بالند و یا به فزونی مردگانشان بر یکدیگر می‌نازند. مقصود این بوده که اینها قبرها را خالی از عبرت می‌یافتند و از آن برای فخرفروشی استفاده می‌کردند. درحالی‌که عاقلانه این است که به یاد مردگان به خاکساری بیفتیم. باید این وضعیت بتواند این تأثیر را داشته باشد تا انسان به خودش بیندیشد و این عبرت را از مردگان دریافت کند.

امام در جمع‌بندی خود گفته‌اند این دو موضوع و تفسیر یک معنای حقیقی دارند و آن اینکه، خدا به همه انسان‌ها هشدار می‌دهد که اوقات خود را به زیاده‌خواهی مصرف نکنید و افکار خود را در این کار از دست ندهید، بلکه به سؤالات مهمی بپردازید و در مورد خود بیندیشید. بنابراین مقصود این است که انسان باید زمانی را برای اندیشیدن به سرنوشت آینده خود اختصاص دهد و دست از زیاده‌خواهی بردارد و با برشمردن گورهای خود از این افتخارورزی اجتناب کند و مباحات به مردگان را فراموش کند.

سپس به آیاتی می‌رسیم که خدا می‌گوید اگر علم‌الیقین داشتید عذاب را می‌دیدید. امام می‌گوید این تعبیر شگفت‌انگیز برای مردم دردناک است و مانند یک شلاق طنین‌انداز است که اگر در دنیا یقین پیدا کنید، دنبال این لهو و لعب نمی‌روید. این بیان یک هشداری است که خدا به انسان‌ها می‌دهد که شما سرگرم هستید، اما اگر علم و آگاهی داشتید و جهنم را می‌دیدید وضعیت شما متفاوت می‌شد. این هشدار برای این است که سرنوشت انسان به بازی گرفته نشود. وقتی انسان زیاده‌خواهی می‌کند، این انسان ممکن است سرنوشت خود را به بازی بگیرد و خدا هشدار می‌دهد و می‌گوید اگر علم داشتید این اتفاق نمی‌افتاد. چون خدایی که عذاب آتش را دارد، بهشت را نیز دارد، اما پیامبر(ص) با کسانی که به زیاده‌خواهی مشغول هستند، طوری برخورد می‌کند که بترسند و این مسئله را به بازی نگیرند.

بخش پایانی این سوره نیز بازخواست و پرسش از نعمت‌ها است. اینکه نعمت چیست و چرا بازخواست می‌کند را به صورت مختصر اشاره می‌کنم؛ در برخی روایات گفته شده مراد، نعمت سلامتی و امنیت است و برخی نیز گفته‌اند مراد آب سرد و عسل گوارا است. دلیل بازخواست نعمت‌ها این است که انسان گرفتار زیاده‌خواهی نشود و اعتدال در زندگی را مراعات کند و از نعمت‌ها به اندازه بهره ببرد. بنابراین وقتی بازخواست می‌شود، توجهش بیشتر است که این اعتدال رعایت شود. چرایی دوم این است که این نعمت‌ها به مثابه امانت در دست انسان هستند و امانتداری را باید رعایت کنیم و از این حیث ما مسئول هستیم.

یک نکته مهم نیز بحث زهد است که انسان نباید گرفتار مال دنیا شود، بلکه باید زاهد باشد. زهد آن نیست که مالک چیزی نباشد، بلکه زهد آن است که چیزی مالک تو نباشد. مهم این است که مال در خدمت انسان باشد و نه برعکس و امام تأکید می‌کنند که مال، ابزاری برای ارتقای آدمی است. مراد از نعمت حقیقی نیز ولایت است که در جلسه بعدی به آن می‌پردازیم.

انتهای پیام
captcha