به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، کشور افغانستان از سالیان گذشته تاکنون همواره درد و رنجهای بسیاری را به جان خریده و حملات تروریستی در این کشور موجب داغ دیدن خانوادههای مظلوم و شریف این کشور شده است. چندی پیش، در آبانماه ۱۳۹۹ حمله تروریستی به دانشگاه کابل موجب تاثر بسیاری از مردم ایران و کشورهای اسلامی شد و آن پیامک معروفی که تحت عنوان جان پدر کجاستی؟ که پس از حمله تروریستی بر روی تلفن همراه یکی از کشتهشدگان مشاهده شده بود نیز بسیار مطرح شد و در آن زمان هنرمندان و بهخصوص شاعران بسیاری اشعاری را برای این واقعه سرودند و به مردم افغانستان تقدیم کردند.
حال پس از گذشت چند وقت از آن موضوع، انفجار تروریستی دیگری در روز شنبه مقابل مدرسه سیدالشهدا، در غرب شهر کابل رخ داد و شمار بسیاری از دانشآموزان، معلمان و رهگذران این شهر شهید و زخمی شدند که این اتفاق نیز موجب ناراحتی و تاثر مردم و هنرمندان ایران برای کشور دوست و همسایه و داغ دیدگان این حادثه شد و اینبار هم تعدادی از شاعران ضمن محکوم کردن این واقعه، اشعاری را سروده و منتشر کردند که برخی از آنها را در ادامه میخوانیم:
«شعری از حسین صیامی»
دنیا! به بادههای جنون تشنهای هنوز
آه ای زمین چقدر به خون تشنهای هنوز!
لاله به خاک دوخته میآید از کجا؟
این بوی موی سوخته میآید از کجا؟
سنگ است و باز شیشه چشم هزارهها
آه از غم همیشه چشم هزارهها
این بار هم سیاهی شب را رقم زدند
آتش به جان دخترکان حرم زدند
از داغشان کتاب و قلم هم گریستند
دلها به یاد داغ محرم گریستند
زخمی رسید آهِ به جانها نهفته را
آتش زدند لاله تازه شکفته را
در خون نشستهاند و جهان بیخبر شده
آه از سکوت! داغ دلم تازهتر شده
ای کابل همیشه دلاور کجاستی؟
خواهر به خون تپیده برادر! کجاستی؟
آه ای نشسته! فارغ از این چون و چند شو
دستی به زانویت بگذار و بلند شو
بس نیست هر چه شامه پذیرای بوی خون؟
نگذار خون دوباره بریزند روی خون
مادر گریست، مرهم چشم ترش کجاست
آخر چقدر صبر کنی؟ آخرش کجاست؟
میدان برای توست، برادر! شتاب کن
روی برادران خودت هم حساب کن
هستیم ما، کجاست برادر قرار تو
شانه به شانهایم همیشه کنار تو
آخر شکست آنکه به میدان قدم نزد
برخیز و مرد باش بگو یا علی مدد
«شعری از فاطمه عارف نژاد»
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
گنجشککان به مرگ پر و بال دادهاند
دردا که شعلهور شده باز آشیانتان
نامهربانی از همه عالم چشیدهاید
ای من فدای داغ دل مهربانتان
سر رفته است از لب دیوارتان غروب
در خون تپیده باز افق آسمانتان
کو فرصت درخشش ماه و ستارهها؟
کو چشمروشنی شب بامیانتان؟..
دستش به آبیاری گلها نمیرود
همدست خارهاست مگر باغبانتان؟
این بیبهار ماندن گلخانه تا کجا؟
تا کی ادامه داشته باشد خزانتان؟
عمری ببارد آه که طغیان کند مگر
یک روز رودخانه اشک روانتان
ما غمشریک حادثههایی پر از دریغ
ما در مرور ثانیهها همزبانتان
بعد از هزار و یک شب رنجی که بردهاید
آخر کجاست فصل خوش داستانتان؟
ای کاش سرنوشت کمی ساده میگرفت
تا سختتر از این نشود امتحانتان
«شعری از روحالله موید»
زنگ اول کلاس جغرافی
صحبت از لالههای صحرا شد
زهره با خانمِ معلم گفت:
خاک با خون لاله زیبا شد
زنگ دوم معلم تاریخ
صحبت از صبر و استقامت داشت
فاطمه گفت مدتی پدرش
در دفاع از حریم شرکت داشت
زنگ سوم کلاس دینی بود
بحث ایمان و قلبهای سلیم
با معلم، رقیه گفت ای کاش
در مسیر علی شهید شویم
زنگ آخر کلاس غربت بود
دختران، بیپناه کشته شدند
روی تخته سیاه بنویسید:
به کدامین گناه کشته شدند؟
محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر مطرح افغانستانی نیز در رابطه با این واقعه تروریستی و مظلومیت کشور افغانستان، یادداشتی را تحت عنوان «تاوانی که مردم افغانستان میپردازند» منتشر کرده است که آن را در ادامه میخوانیم.
افغانستان چند دهه است که از عملیاتهای انتحاری رهایی ندارد. چون همواره کسانی هستند که از جنایت در این کشور سود میبرند و البته دولت و نیروهای امنیتی هم غالبا ناکارآمد بودهاند. یکی از آماج این حملات از دیرباز، شیعیانند؛ بهخصوص شیعیان هزاره که عمدتا در مناطق غربی کابل زندگی میکنند و این چندمین انفجار یا عملیات انتحاری زنجیرهای است که در این اواخر در این مناطق صورت گرفته است. عمدتا هم مراکز آموزشی و تحصیلی هدف این حملات بودهاند.
این واقعیتی است که شیعیان و بهخصوص مردم هزاره در افغانستان قرنها تحت ستم و تبعیض بودهاند. در زمانههایی کوشیدند که دست این مردم را با نسلکشی و کوچاندن اجباری از مصادر سیاست و اقتصاد کشور کوتاه کنند. تهاجمهای دولت عبدالرحمان خان به هزارهجات در حدود ۱۲۰سال پیش نمونه بارزی از این تعدیها بود. در آن مرحله بسیاری از مردم هزاره افغانستان از سکونتگاههای اصلی خود رانده شدند و به مناطقی صعبالعبور در داخل کشور پناه بردند یا به کشورهای همسایه آواره شدند. این تعدیها و تبعیضها، در اغلب دوران سیاسی افغانستان به اشکال مختلف وجود داشته و امروز خود را در قالب عملیاتهای تروریستی نشان میدهد.
هزارهجات منطقهای است کوهستانی در مرکز افغانستان. مردم هزاره به سبب محرومیتهای درازمدت، غالبا دستشان از قدرت سیاسی و اقتصادی کوتاه بوده است. قدرت سیاسی بیشتر در اختیار خاندانهای حکومتی بوده که نوعی قومگرایی را ترویج و حاکم میکردهاند. قدرت اقتصادی اغلب در اختیار کسانی بوده است که یا به مراکز قدرت نزدیک بودهاند یا گلوگاههای اقتصادی نظیر مجاری واردات و صادرات کالا را در اختیار داشتهاند که طبیعتا مردم مناطق کوهستانی و محصور هزارهجات، این دسترسیها را نیز نداشتهاند.
پس برای چنین جامعهای راهی نمیماند جز اینکه خود را به کمک دانش و تخصص به جایی برساند که البته در دهههای متوالی در این زمینه هم تبعیضهای آشکار وجود داشته است. مراکز دانشگاهی غالبا دولتی بوده و در مناطق دلخواه حاکمیت ایجاد میشده و در پذیرش در این مراکز هم باز تبعیضها حاکم بوده است.
ولی در دو دهه اخیر اوضاع به شکل محسوسی تغییر کرده است. نسل جوان و فعالی از شیعیان هزاره از مهاجرت به کشور برگشتهاند و گروه بسیاری نیز در داخل کشور در مؤسسات آموزشی غیردولتی و دانشگاههای خصوصی پرورده شدهاند. گذشته از کسانی که توانستهاند با جهد و تلاش، خود را در نظام آموزشی دولتی هم به برتری برسانند. پارسال مقام اول کنکور افغانستان را یک دختر هزاره تصاحب کرد و البته اینها از چشم کسانی که همچنان میخواهند نظام تبعیض و قومگرایی در افغانستان برقرار باشد، پنهان نمیماند.
این عملیاتهای تروریستی وحشیانه از سمت هر کسی که رخ داده باشد باید واکنش حلقهها و گروههای تبعیضگرا یا منفعتطلب در برابر مردمی دانست که به حق دانستهاند که پیشرفت و سعادتشان از مسیر آگاهی و دانایی میگذرد و چنین است که غالبا مراکز آموزشی و آن هم در مناطقی خاص که شیعیان و بهخصوص هزارهها در آنجا حضور دارند، هدف اصلی این عملیاتها هستند.
طبیعتا در این میان اغراض سیاسی دیگر را هم نمیتوان نادید گرفت. کشور در آستانه تحولاتی در حوزه حکومتداری است و حلقههای مختلف قدرت در جاهای مختلف میکوشند که یا مخالفان را از میان بردارند و یا آنان را به ترک کشور وادار سازند و یا بعضی از حلقههای دیگر را با نسبت دادن این عملیاتها به آنان، بدنام کنند. در نهایت این مردم ستمکشیده افغانستانند که تاوان این رقابتهای پنهان و آشکار و ستمهای پایانناپذیر را باید بدهند.
انتهای پیام