به گزارش ایکنا؛ همایش «عالم ذر و عوالم پیش از دنیا»، امروز 10 خردادماه به همت موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به صورت مجازی برگزار شد. حجتالاسلام رسول مزرئی، مدرس و محقق دانشگاه و مراکز علمی در این همایش با موضوع «موطن عالم ذرّ از نگاه ابن عربی و برخی از عارفان مکتب وی» به ایراد سخن پرداخت که متن آن را میخوانید؛
خداوند در آیه 172 سوره مبارکه اعراف که به آیه میثاق مشهور شده است یا عهد الست نیز در تعبیرات هست، فرموده است: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ؛ و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم، گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم».
این آیه شریفه که به آیه میثاق مشهور شده، از آیات متشابه است که اندیشمندان مختلف علوم اسلامی در حوزههای مختلف در رابطه با معنای آیه و مفردات آن اختلاف نظر دارند و آنچه بنده به تحقیق آن پرداختهام، بررسی دیدگاه ابن عربی و عارفان مکتب وی است؛ یعنی تقریباً از سال 638 و یک مقدار قبل از آن که وفات ابن عربی است تا سال 898 که شارحین مکتب ابن عربی آمدند. البته عرفایی قبل از ابن عربی نیز در برخی از تفاسیر عرفانی مطالبی پراکنده در مورد آیه دارند و پس از ابن عربی نیز در مکتب صدرا، تحلیلهایی در مورد این آیه آمده است، اما آنچه مطمح نظر است، دیدگاه ابن عربی و عارفان مکتب وی است.
در مجموع، سه دیدگاه نسبت به عالم ذر در بین عارفان مکتب ابن عربی وجود دارد؛ یکی دیدگاه خود ابن عربی است. البته باید اشاره کنم که ابن عربی به موطن عالم ذر اشاره نکرده است. هرچند که در عبارتی به موطنی از این مواطن عهد الست اشاره کرده است، اما اشاره مستقیمی به موطن نکرده و بیشتر به مفاد این عهد پرداخته و آن را فطرت توحیدی دانسته که موافق با دیدگاه برخی از مفسرین معاصر مانند آیتالله جوادیآملی است. دیدگاه بعدی دیدگاه سیدحیدرآملی است. وی در تفسیر محیط اعظم و هم در جامع الاسرار به مفاد عالم ذر و موطن آن اشاره کرده است. او نیز مانند ابن عربی مفاد این پیمان را همان فطرت توحیدی دانسته است و توجهش به آیه سوره اعراف بوده است. در مورد موطن عالم ذر سیدحیدرآملی، موطن را عالم ارواح دانسته است؛ یعنی جایی که هنوز بدن جسمانی شکل نگرفته است. این دیدگاه موافق برخی از روایات ما است که موجودات عالم ذر را به صورت اشباح تعبیر کردهاند، اما این مشکل که بدن هنوز شکل نگرفته در دیدگاه وی مطرح است.
آنچه بیشتر بدان میپردازم، دیدگاه فرغانی است. وی از شارحین مکتب ابن عربی است، یعنی شاگرد قونوی است و در ابیاتی که در منتهی المدارک آورده، در ذیل یکی از این ابیات مطالبی را بیان کرده که تصریح بر موطن عالم ذر کرده است. این دیدگاه منحصر به فرد است و اشکالاتی که در بحث موطن عالم ذر و برخی از نظریات فلسفی و کلامی و تفسیری وارد شده، به این دیدگاه فرغانی وارد نمیشود. وی در ابتدا شرح ابیات را به زبان فارسی نوشته و بعد این کتاب را استادش خوانده و آن را به زبان عربی بازگردانده که منتهی المدارک» نام گرفته و در آن بحث مفصلی در مورد عالم ذر مطرح کرده است.
عقیده وی این است که موطن عالم ذر، عالم مثال یا خیال منفصل است، اما برای توضیح، مقدماتی را میآورد. در ابتدا مطالبی میآورد که نشان میدهد مراد وی مثالی نیست که واسطه عالم ارواح و اجسام باشد. او در مقدمه نخست میگوید عالم مثال دو وجه دارد؛ وجهی موازی با عالم ارواح و وجهی موازی با عالم محسوسات. وجه نخست متأخر از عالم ارواح و مقدم بر عالم اجسام است؛ یعنی اول عالم ارواح است و بعد مثال و بعد ماده است. خاصیت این عالم مثال این است که آن حقایق لطیفی که در عالم ارواح است را عالم مثال کثیف میکند و حکم این وجه نخست این است که حقایق لطیف عالم ارواح را کثیف میکند؛ یعنی این عالم مثال واسطهای بین عالم ارواح و ماده است.
اما وی وجه دیگری نیز برای عالم مثال قائل است؛ از ویژگیهای آن این است که امور کثیف را لطیف میکند؛ مانند اینکه انسان ترکیب صورت خود را در آیینهای نگاه کند و این نزدیک به نظر علامه میشود که قائل به ملکوت اشیاء شده است. ایشان میگویند این عالم از حیث رتبه و زمان از عالم محسوسات متأخر است. حکم مخصوص وجه دوم اینکه صور کثیف عالم محسوسات را لطیف میکند و این صور را غیرقابل تجزیه میکند؛ مانند صور اجسام مادی که در آینه رویت میشوند یا مانند آنچه در خواب دیده میشود.
نظر وی این است که عهد الست از ذریه آدم، زمانی بوده که آدم بدن مادیاش شکل گرفته است و در صلب آدم، این موجودات تا همه انسانها وجود داشتند و از اینها در عالم مثالی که موازی با عالم محسوسات است، پیمان گرفته شده است و در این صورت اشکالی که در دیدگاه سیدحیدر وجود داشت که روح بدون بدن باید متصور میشدیم، اینجا برطرف میشود.
وی چند موطن برای عالم ذر قائل است و نکته مهم اینکه با حرکت حبی که در عرفان مطرح شده، این عهد را گره میزند؛ یعنی بحث عالم ذر را با آن حرکت حبی گره میزند و بحث حبی که بین عابد و معبود است، باقی میماند. همچنین باید توجه کنیم که ابن عربی در باب هشتم فتوحات بحث مفصلی پیرامون «الارض المخلوقه من بقیه طین آدم» دارد و میگوید آن سرزمین را دیدم و بحث اینکه این پیمان در کجا اتفاق افتاده را در همین «الارض» میداند که به نظر فرغانی این مثال همین «الارض» است.
در اینجا باید ویژگیهای دیدگاه فرغانی را مطرح کنم؛ این دیدگاه با ظاهر آیه نسبت به دیدگاههای دیگر بیشتر تطابق دارد، از جمله ویژگیهای نظر وی این است که اخذ پیمان در این موطن در نشئه انسانی بوده است. دوم اینکه اخذ پیمان عمومیت داشته و شامل همه میشود. اشکال اخذ پیمان از ارواح بدون بدن در این دیدگاه دیده نمیشود؛ چون وقتی عالم ذر را مقدم میکنیم، لازمهاش این است که قائل به ارواح بدون بدن شویم. در اخذ پیمان، ادراک بنی آدم متصور است؛ چون بدن متصور است. اخذ پیمان غفلتبردار نیست و کثرت و تفصیل در اخذ پیمان مورد توجه است و دیگر اینکه، اخذ پیمان در این موطن هم اکنون موجود است.
انتهای پیام