به گزارش ایکنا، علیرضا کچوئیان، مدیر مؤسسه قرآن و نهجالبلاغه تهران طی یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده است، ضمن گرامیداشت بزرگداشت حافظ از خطری که متوجه جامعه قرآنی به ویژه حافظان آن شده است، صحبت میکند اینکه نوجوانان و نونهالان با انگیزه بالا وارد عرصه حفظ قرآن میشوند، اما در طی مسیر با واقعیتهایی مواجه میشوند که بعضا دلسرد میشوند.» وی در ادامه آورده است «اگر حافظ شیرازی داریم و حتی در سال، روزی را به احترام نام و یاد او گرامی میداریم كه جای بسی افتخار است به افتخارات گذشته و حال قرآنی خود به وجه اشتراك حفظ قرآن و حافظ شیرازی و حافظان خود افتخار و به حوصلهشان التفات كنیم». متن این یادداشت در ذیل آمده است؛
«شنیدن این جمله «دیگه حوصله این كار رو ندارم» بسته به موقعیت فرد و جایگاه اجتماعیاش میتواند زنگ خطری جدی برای جامعه در مقوله ساخت فرهنگ و توجیه هنجارها باشد. صحبت و روایت این یادداشت به طور مشخص از خطری است كه متوجه امروز جامعه قرآنی بالاخص چهرهها و آیندگانش است.
نونهالان و نوجوانان گذشتهای نه چندان دور كه با انگیزه بالا و شوق وافر قدم در طریق حفظ قرآن كریم گذاشتهاند، اما در حال حاضر با نگاهی به مسیر طی شده و مواجهه با واقعیتهایی كه مرور جبری زمان به آنها نمایانده، حس خوشایند و رضایتبخشی از تكرار گذشته خود ندارند، چه بسا در اقلیت باشند، اما كم ایشان هم زیاد است و زنگ خطر.
چند روز پیش بود با جوانی حافظ كل، معنون به عناوین متعدد كشوری و بینالمللی و فعال در عرصه تبلیغ و آموزش حفظ، جهت دعوت از وی در كاری آموزشی صحبت میكردم. تصورم مثل شما خواننده گرامی این سطور به عنوان فردی كه شاید فقط اسمی از ایشان شنیده و دورادور وی را میشناخت این بود كه كاری سخت در گرفتن رضایت همكاری با ایشان را دارم.
بعد كلی ایراد توضیح و تشریح از سر شوق درباره نحوه فعالیت خودمان منتظر شنیدن هر پاسخی بودم، الا اینكه با صدایی بیرمق و بدآیند گفتند «آقای… راستش رو بخواهید دیگه حوصله این كارها رو ندارم و كلاسهایی را هم كه دارم از داشتنشان پشیمان هستم و دارم واگذار میكنم.» در ادامه نیز با ابراز نارضایتی از موقعیت شغلی خود كه از قضا از حیث عنوان هم مرتبط بود گفت «اصلا از شرایطم و كاری كه انجام میشه راضی نیستم. چی فكر میكردم و چی شد…».
سؤال از اینكه ایشان چه فكر میكرده و الان برخلاف تصورشان چه شده به دلیل سنگینی فضای مكالمه و بیرغبتی ایشان در ادامه صحبت را رها كردم. اما سؤالی كه ذهن من را به خود مشغول كرد، این بود كه چه میشود یك فردی آن هم در عنفوان جوانیاش با مشخصات و تعاریفی كه گفتیم به این نتیجه و وضعیت برسد؟
آیا مقصر رویهها و روندهای غلط، مصطلح و باورانگارشده تصمیم سازان و تصمیم گیران كه تا هم اكنون نیز ادامه دارد، است؟ آیا انتخاب از روی احساس و محكومیت عقل و نگاه واقع بینانه و همانند پنداریهای غلط در او و امثال او و خانوادههایشان این وضعیت را پدید آورده؟ و بسیاری از این سوالات كه مجال و فرصت طرح آنها نیست.
سلمنا! سرنوشت هر فرد در گرو انتخاب و انتخابهای خود اوست، اما با نگاهی دقیق و به دور از خود سانسوری به وضعیت موجود و حال حاضر و در تاریخ محدود گذشته حافظان قرآن مجبور به تكرار این جمله میشویم: چه فكر میكردیم و چه شد؟!!
قصد ذكر نام اساتید و نخبگانی كه زمانی برای خودشان نام و آوازهای داشته و به سان قلهای رفیع انگیزهای بس برای خیل مشتاقان یادگیری كلام وحی بالاخص حفظ قرآن بودند، نیست، اما از قریب به اتفاق ایشان كمترین نام و خبری داریم. آیا آنها هم مثل حافظ جوان ما نسبت به گذشته خود پشیمان شده و گوشه عزلت اختیار كردند؟ آیا آنها هم برخلاف تصوراتشان یافتند و عطای فعالیت در این عرصه را به لقایش بخشیده و رفتند؟ گویا صدای حوصله ندارم ایشان شنیده نشد یا كمی دیر شنیده شد و خاموش از كنارش عبور كردیم.
عبور به بهانه تدوین راهبردها و برنامهها در راستای تحول!! اما دریغ كه مسیر تحول نه همهاش بلكه وجه مؤثرش از مسیر همین میراث و دستاوردهای گذشته بود. توجه داشته باشیم صحبت از سرمایههای این كشور میكنیم، سرمایههایی كه شاید با نگاهی ویژه كه در ابتدا به ایشان داشتیم و شنیدن صحبتها و نصایح دلسوزانهشان در بزنگاهها، مرهمی بر دردها و مشوق و انگیزهای برای بازشناخت خود و مخاطبانشان باشد. همانطور كه به شخصیتها و میراث ملی و كهن خود از شیشه راقی هنر و ادب مینگریم به استعدادهای قرآنی خود در تاریخ خود و برای تاریخ این كشور توجه كنیم.
اگر حافظ شیرازی داریم و حتی در سال، روزی را به احترام نام و یاد او گرامی میداریم كه جای بسی افتخار است به افتخارات گذشته و حال قرآنی خود به وجه اشتراك حفظ قرآن و حافظ شیرازی و حافظان خود افتخار و به حوصلهشان التفات كنیم».
انتهای پیام