هیچ کس حق ندارد پشت کتاب خدا سنگر بگیرد
کد خبر: 4005100
تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۷
یادداشت

هیچ کس حق ندارد پشت کتاب خدا سنگر بگیرد

محققان و مورخان پایه‌های اسلام سیاسی را به عنوان یک حکومت مستقل تلقی کرده‌اند و مقالات و کتابهای متعددی را در جرح و تعدیل این موضوع به رشته تحریر درآورده‌اند.

حرم نبوی

حسین روحانی صدر، کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی، یادداشتی درباره رواداری در سنت و سیره پیامبر اسلام نوشته و در اختیار ایکنا قرار داده است که متن کامل آن را می‌خوانید.

شاید اولین چشم‌انداز اسلام سیاسی را بتوان در هجرت پیامبری دید که برای حفظ جان خویش از کینه مخالفان تا بنِ دندان مسلح، ناچار به ترک دیار خود پس از 13 سال تلاش شبانه روزی برای اجرای فرهنگ اخلاق و مدارا در هفته اول ماه ربیع الاول گردید و پس از استقرار در مدینه در اولین گام مؤثر خود در اجرای همین فرهنگ بین دو قوم درگیر صلح برقرار نمود. از این رو محققین و مورخین پایه‌های اسلام سیاسی را به عنوان یک حکومت مستقل تلقی نموده و در پیرامون آن مقالات و کتابهای متعددی در جرح و تعدیل این موضوع به رشته تحریر درآوردند. یکی از خامه‌های فعال در این عرصه، عبدالله احمد یوسف سعودی تبار و دانش‌آموخته آکادمی‌های علوم انسانی مغرب زمین و مؤلف کتاب «امام حسین و روش رواداری» است. او در این اثر به دنبال طرح راه‌های الگوگیری از سیره پیامبر برای اداره امور جهان دور از صلح و آرامش است. و به وجودآوری صلح و هم زیستی میان عناصر مختلف اجتماعی، گفت‌وگو درباره‌ی رواداری و ضرورت گسترش نفوذ آن، امری مهم دانسته؛ به ویژه آن که اکنون در بیش‌تر کشورهای اسلامی، تروریسم و تندروی و راندن و از میدان به در کردن هم دیگر، رواج دارد. وی پیشینه انتشار گفتمان‌های رواداری را به کتاب جان لاک رسانده، که مترجم عرب‌زبان کتاب، مقدمه‌ای طولانی و مفصّل در سال 1997 پژوهشگر مصری، خانم دکتر مُنی ابوسنه، ترجمه‌ی دومی از رساله‌ی جان لاک، با مقدمه‌ای از دکتر مراد وهبه چاپ کرد. و پس از آن اشاره‌ای به اثر ولتر فیلسوف فرانسوی در آغاز شصت امین سال از قرن هجدهم میلادی دارد.

در پیشینه حقوقی آن اشاره‌ای به مصوبات ماده نوزدهم دارد که چنین آمده است: اهمّیّت و محوریّت این ماده از حقوق بشر بین المللی را، می‌توان در برپایی مرکزی بین‌المللی، ضد سانسور، برای دفاع از آزادی عقیده و بیان یافت. این مرکز، به نام «مادّه‌ی نوزده‌ام»، در لندن برپا شده است. مادّه‌ی نوزده‌ام از پیمان بین المللی، مربوط به حقوق شهروندی، مدنی و سیاسی است. در ماده‌ی 23 پیمان حقوق بشر کشورهای عربی نیز به آن تصریح شده است.

وی در تکمیل این پیشینه می‌گوید که در جهان عرب، شاید نخستین کسی که با تمام توان از ارزش رواداری در اسلام و از مفهوم جدید آن دفاع کرده است، شیخ محمد عبده باشد. وی در آغاز قرن بیستم و در قالب مناظره‌های علمی با نویسنده‌ای لبنانی به نام فرح‌بن‌انطون، به این کار همت گماشت. و توانست از نگره خود به مفهوم رواداری در اسلام، قواعد آن را در اسلام بنیان بگذارد؛ و تفاوت‌هایش را در دو دین مسیحی و اسلامی، آشکار نماید. این تفاوت‌ها، نشان‌دهنده آن است که در هر دینی، تا چه اندازه می‌تواند رواداری، پذیرش یا رد شود.

وی در توجیه اختلاف سلیقه در جامعه اسلامی می‌گوید که برآمدن نیروهای سیاسی و گردهمایی آنها، از حقوق آزادی سیاسی شمرده می‌شود؛ و فقیهان، در بیان این حقیقت، نوشته‌اند که آزادی فراگیر، اصلی اسلامی است؛ مگر آنکه دلیلی خلاق این اصل اقامه شود. این اصل، به هر انسانی، حق می‌دهد تا حزب یا گروه سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی یا دینی را، در چهارچوب احکام اسلام، پدید آورد؛ و نخستین کسی که این اصل را به زیبایی در عمل نشان داد. شخص پیامبر گرامی اسلام(ص) بود. ایشان، هنگامی که مسلمانان، از مکّه مکرمه به مدینه‌ منوره هجرت کردند؛ آنان را، در گروه انصار، درهم نیامیختند؛ بلکه برای مسلمانان مکّه، هویتی جداگانه قرار دادند؛ و آنان را، مهاجران نامیدند. از این رو، در متن قرآن مجید و روایات نبوی، دو لفظ جداگانه‌ «مهاجر» و «انصار» را می‌بینیم؛ و البتّه، هر دو گروه، در میدان تلاش‌های سازنده با هم، رقابت داشته‌اند.

برای تکمیل گفتار خود به نقل از امام حسین(ع) می‌نویسد که ایشان از جدّشان پیامبر(ص) روایت کرده‌اند که فرموده‌اند: «سوگند به خدایی که جان آدم در دستان اوست؛ خیری، با خیری، گردهم نیامدند؛ که برتر از گردهمایی خویشتنداری با دانش باشد.» و در سوی دیگر از قول پیامبر می‌آورد که اختلاف دیدگاه‌هایی که بر پایه‌های علمی استوار باشد، برای امّت، رحمت؛ و مایه‌ی پیشرفت خواهد بود. بنابراین، در اختلاف، گشایشی برای امّت است؛ و اجتهاد در فروع دین و همچنین در تمامی رشته‌های علمی، امری پذیرفته شده و درست است.

پس اسلام حق آزادی عقیده را، به عنوان حقی از حقوق اساسی هر انسان پذیرفته است و بر این اساس، مشروعیت عقیده و رأی هر انسانی برخاسته از حق آزادی بیان و فکر و نگریستن درباره زندگی است. بنابراین هیچ کس حق ندارد پشت کتاب خدا سنگر بگیرد جالب آنکه هرگاه مسلمانان، شهر و دیاری را می‌گشودند؛ شهروندانشان مانند مسلمانان آزاد بودند و اگر مالیات اندکی به اسم جزیه از آنان می‌گرفتند، برای نگه داشت جان‌شان و امنیت اموال‌شان هزینه می‌شد، از این رو در آرامش به سر می‌بردند و اموال و آبروی‌شان در حمایت اسلام قرار می‌گرفت. حضور پیوسته‌ غیرمسلمانان در طول و عرض شهرهای اسلامی گوه این ادّعاست. 

در ادامه می‌افزاید که اگر تلاش برای تحمیل دین بر مردم، نادرست است؛ پس هرگونه کوششی برای تحمیل هر مذهب و عقیده و نظری بر مردم، نادرست خواهد بود؛ زیرا، هیچ کس حق ندارد ادّعا کند که آنچه از اسلام، می‌فهمد، اسلام حقیقی است. چه دلیلی بر درستی این ادّعا وجود دارد؟ و اگر حقّ هر انسانی است که در امور قابل تحقیق، به بررسی بپردازد؛ پس حقّ اختلاف عقیده با دیگری را نیز، دارد. اگر یک نفر، به هر دلیل، اجازه‌ی بررسی در دین را داشته باشد؛ دیگری هم، با همان دلیل، اجازه‌ی بررسی و فهمیدن را دارد. او نیز، حق دارد. با همان معیارها و ابزارها، به فهم دین دست یابد. نتیجه این شد که اروپا، به مسلمانان اجازه‌ی ماندن نداد. حوادثی که در آندلس و سیسیل رخ داده، گواه راستی این ادّعاست. انتخابی که در این دو شهر پیش روی مسلمانان گذاشتند. این بود که یا کشته شوند، یا مسیحی گردند یا آنکه از این دو شهر بیرون روند؛ و این انتخاب چیزی جز ریشه کنی و نابودی هوّیت اقلّیّت مسلمان نبود؛ و البتّه، این اتّفاق، افتاد؛ و در نهایت، به بی رونقی اسلام در اَندلس و سیسیل انجامید. این در حالی است که اسلام، نه تنها اجازه داد که غیرمسلمانان به برپایی عبادات و شعائر دینی‌شان بپردازند؛ بلکه بیش‌تر از این به مسلمانان دستور داد تا دیگر ادیان را گرامی؛ و همه‌ی حقوق قانونی اقلّیّت‌های دینی را، پاس دارند.

وی رفتار و گفتمان‌های ائمه پس از پیامبر را مصداق اجرای روش و منش اصلی پیامبر در جامعه‌ای که مدیریت آن را بر عهده داشته‌اند به رسمیت می‌شناسد و به طور جدی آنان از مخالفان سنت شکنی وی معرفی نموده و در توجیه این نظریه به یک نامه نگاری مفصل میان معاویه خلیفه وقت با امام حسین(ع) چنین آورده: روایت شده که معاویه در مدینه جاسوس داشت و هر کاری که بزرگان قریش می‌کردند. به او گزارش می‌داد. جاسوس در نامه‌ای به معاویه نوشت؛ حسین بن علی، کنیزی داشته؛ که او را، آزاد سپس با وی ازدواج کرده است. معاویه نیز نامه‌ای به امام نوشت: از امیرالمؤمنین معاویه، به حسین بن علی، به من خبر رسیده که با کنیزت ازدواج کرده‌ای و همسان خود را واگذارده‌ای همتایی که می‌توانست برای نژادت گزینشی گرانبها و در پیوندت مایه‌ی بزرگواری باشد. با این کار، نه به خود نگریستی؛ و نه برای فرزندت، پاکیزه‌ای را برگزیدی. امام در جواب نامه، به معاویه نوشت: نامه‌ات به دستم رسید و در آن، ازدواجم با کنیز را، ریشخند کرده‌ای و از این که همسان‌های قریشی‌ام را واگذاشته‌ام، طعنه زده‌ای، فراتر از رسول خدا(ص) در شرف، پایانی و در نسب، نهایتی نیست. آن کنیز، مال من بود و به سبب امری که در آن پاداش خدای متعال را می‌خواستم، از ملک من بیرون رفت. سپس برابر با سنت رسول خدا(ص) با ازدواج وی را به خود بازگرداندم و خداوند با اسلام، فرومایگی بندگان را برداشت و کاستی‌ها را از ما برداشت پس هیچ سرزنش بر هیچ مسلمانی نیست. مگر در گناهش و سرزنش تو، سرزنش دوران جاهلی است. در این نامه امام با برانداختن تفاوت‌های طبقاتی رایج میان جاهلیت عرب، درس بزرگی در باب رواداری اجتماعی به همگان آموخت.

وی برای تکمیل این رأی می‌نویسد که امام برخی از کلمه‌های اخلاقی را معنا و اهمّیّت آراستن به خلق و خوی اسلامی را روشن کرده است. نمونه‌ای از اندرزهای گران مایه‌ ایشان این است که فرموده است: «راستگویی، توانمندی و دروغ، درماندگی، راز، امانتداری و همسایگی، خویشاوندی، یاری‌رسانی، دوستی، کار، تجربه‌اندوزی، سکوت، آراستگی و بخل، ناداری، گشاده‌دستی، بی‌نیازی، مهربانی و خردمندی است» و نیز فرموده است: «بردباری، زیور؛ و وفاداری، جوانمردی؛ و خودبزرگ بینی، گستاخی؛ و شتاب، بی‌خردی؛ و تندروی، ناتوانی است.» و نیز فرموده‌اند که عهده داری آن چه توانش را نداری، مباش؛ و به آن چه نخواهی رسید. مپرداز؛ و آن چه را در قدرتت نیست. به شمار میاور؛ و جز به اندازه‌ای که سود می‌بری، هزینه مکن؛ و پاداشی جز به اندازه‌ی کارکرد خود، مخواه؛ و جز به فرمان برداری از خدای سبحان که به دست آورده‌ای، شاد مشو و جز آن چه خود را برای آن شایسته می‌بینی، دریافت مکن.

خُلق، همان صفات ریشه‌دار در نفس انسانی هستند. خوب یا بد، که در برابر عمل قرار می‌گیرند؛ و خوش اخلاقی، بیشتر به کارهایی گفته می‌شود که سبب هم دمی و همنشینی دوستانه با مردم شوند. بدین ترتیب، هدف از اخلاق، نظم دهی رفتار انسانی، مناسب با عیارهای ثابت است. از باب نمونه، راستگویی، یک اصل اخلاقی است؛ که خردمندان، به حُسن ذاتی آن اعتراف دارند؛ یعنی راستگویی در هر زمان و مکانی نیکوست. باید اصول اخلاقی، پیوند و همبستگی مردم را محکم و استوار سازد؛ زیرا فقط این اصول اخلاقی‌اند که می‌توانند جامعه را بر اساس یک نظم تمدّن‌ساز سازماندهی کنند و بر جامعه‌ای که از این اصول اخلاقی برخوردار نباشد. قانون جنگل حاکم می‌گردد و هر چیزی وارونه خواهد شد. از اصول مهمّ اخلاقی، رواداری است که در صورت وجود آن، همه‌ عوامل پدیدآورنده‌ جامعه در آزادی و امنیت و صلح زندگی می‌کنند.

انتهای پیام
captcha