دومین روز از نوروز در تقویم، سالروز عملیات غرورآفرین فتحالمبین است؛ با گذشت دو سال از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و اشغال بخشهایی از مناطق کشورمان بیش از هر زمان دیگر ضرورت آزادسازی بخشهای اشغالی و راندن دشمن به مرزها احساس میشد و برنامهریزیها برای عملیات با استحکام بالا و امکان موفقیت بیشتر میان فرماندهان جنگ آغاز شده بود.
رزمندگان اسلام با موفقیت در عملیات فتحالمبین، نوروز ماندگاری به مردم ایران در سال ۶۱ هدیه دادند و با آزادسازی بخشهایی از مناطق اشغال شده در جبهه جنوبی، این مناطق را از تسلط دشمن بعث خارج کردند.
به مناسبت این روز خبرنگار ایکنا از همدان گفتوگویی با محسن زمانی یکی از یادگاران هشت سال دفاع مقدس ملایر و از حاضران در عملیات فتحالمبین انجام داده است که در ادامه میخوانیم.
ایکنا- خودتان را معرفی کنید؟
متولد سال 1339 و بازنشسته اداره آموزش و پرورش هستم، در سال 58 به استخدام آموزش و پرورش درآمدم، در سن 22 سالگی در یک مأموریت شش ماهه وارد سپاه شدم و دوباره به آموزش و پروش برگشتم و بهصورت معلم بسیجی فعالیت خود را تا بازنشستگی ادامه دادم.
ایکنا- از عملیات فتحالمبین برایمان بگویید.
این عملیات در دوم فروردینماه سال ۶۱ در جغرافیایی به وسعت دو هزار و ۵۰۰ کیلومتر در جبهه جنوب ایران آغاز شد و تا روز دهم فروردین به طول انجامید؛ چهار مرحله داشت و در واقع این عملیات فتحالفتوح آینده عملیاتها و پیشرفت دفاع مقدس بود و آثار و نتایج ارزشمندی به همراه داشت.
عملیات فتحالمبین اولین عملیات سازمانیافته سپاه بود؛ قبل از این عملیات، سپاه سازمانی نبود و سازمان رزم نداشت. مقر واحدهای رزم عملیات فتحالمبین پادگان دوکوهه در منطقه اندیمشک بود، برای این عملیات روزی دو سه هزار نفر سازماندهی و اعزام میشدند.
ایکنا- از گستردگی این عملیات برایمان بگویید.
یکی از آثار و نتایج این عملیات سازماندهی نیروهای بسیج بود که تا آن موقع انجام نشده بود؛ در واقع عملیات فتحالمبین تنها عملیاتی بود که با آن وسعت مناطق اشغال شده آزاد شد و در مدت عملیات و مراحل پیشرویها در آزادسازی بینظیر بود. نسبت شهدای ما با کشتههای دشمن در عملیات شاید یک به 10 باشد و دشمن تلفات زیادی داشت. پیشروی در شب اول عملیات به کندی صورت میگرفت و صبح روز عملیات روحیه دشمن ضعیف شده و سازمانش از هم پاشیده شده بود. تا قبل از عملیات فتحالمبین سپاه از نظر تجهیزات در واحدهایی مانند توپخانه، ادوات و ... امکانات زیادی نداشت و عملیاتی که با آن وسعت انجام شد طبیعتا غنایم زیادی هم به دست آمد. سپاه اولین واحدهای رزم توپخانه و زرهی و... را با غنایمی که بهدست آورده بود سازماندهی کرد.
ایکنا- دستاورد این عملیات برای پیشبرد ادامه جنگ به نفع ایران چه بود؟
در نتایج این عملیات همین بس که بگویم عملیات بیتالمقدس زایده عملیات فتحالمبین است چراکه در فاصله کمتر از دو ماه بعد از عملیات فتحالمبین انجام شد. این عملیات حدود 10 روز یا بیشتر به طول انجامید، علت اینکه میگویم آزادسازی خرمشهر نتیجه عملیات فتحالمبین است اینکه در این فاصله کوتاه اکثر نیروهای بسیج اعزام شده در فتحالمبین در عملیات بیتالمقدس هم شرکت کردند و به فاصله کوتاه این دو عملیات صورت گرفت، نیروهای آن اکثرا مشترک بودند و همچنین سازماندهی و حجم تجهیزات بیشتر شد، باید گفت عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس دو برادر دو قلو هستند که فتحالمبین برادر بزرگتر است.
ایکنا- فرماندهی و مدیریت این عملیات چگونه و با چه کسانی بود؟
دلیل دیگر گستردگی این عملیات حضور نخبگان فرماندهی سراسر کشور بود، وقتی برگه مأموریت خود را برای حضور در این عملیات گرفتم و خودم را به پادگان دو کوهه معرفی کردم، به تیپ محمد رسولالله(ص) که فرمانده آن حاج احمد متوسلیان و رئیس ستاد تیپ نیز حاج ابراهیم همت بود رفتم آن موقع تیپهای دیگر از جمله تیپ ولیعصر(عج) نجف اشرف، امام حسین(ع) و... یکی از نخبگان سپاه فرماندهی هر یک را بر عهده داشتتند. عملیات بین سپاه و ارتش مشترک بود و فرماندهی عملیات سپاه را نیز محسن رضایی بر عهده داشت.
ایکنا- از حضور رزمندگان همدانی و ملایری در این عملیات بگویید؟
آن موقع فرماندهان رده بالا با توجه به شناختی که داشتند فرماندهان رده پایین را انتخاب میکردند، حاج احمد متوسلیان، شهید حسین شهبازی را از همدان بهعنوان معاون خودش انتخاب کرده بود، تعدادی از بچههای همدان و ملایر در این عملیات بودند، بنده و شهید صادق عنبری، شهید جلیل قاسمی، شهید فرهادی و علیمحمد اکبری از رزمندگان ملایری و شهید حبیبالله مظاهری از همدان را به خاطر دارم که در عملیات حضور داشتند.
ایکنا- از خاطرات ویژه آن روزها برایمان بگویید.
در مرحله دوم و سوم عملیات که از خط اصلی یعنی جاده دهلران جدا شده بودیم و به سمت مرز حرکت میکردیم، گاهی اوقات پیش میآمد که دشمن پا به فرار گذاشته و ما به دو میرفتیم و دشمن را دنبال میکردیم، در یکی از مراحل عملیات به ما گفتند برای پاکسازی منطقه به محلی در نزدیکی تنگه ابوغریب برویم که دشمن آنجا را خالی کرده بود. شب به آنجا رسیدیم، نیروهای ما در سنگرهای مجهز عراقیها بدون هیچ ترس و با روحیه نشستند و استحمام و استراحت کردند. قبل از ساعت چهار صبح بیسیم زدند که سریع خودتان را به تنگه ابوغریب برسانید، فاصله تا آنجا سه ساعت راه بود، ماشین هم نداشتیم و با یک سازماندهی مجدد راه افتادیم که وقت نماز شد، بچههای بسیجی گفتند نماز دارد قضا میشود، قبلا آموزش دیده بودیم که در حین حرکت چطور نماز بخوانیم با آن نقشهخوانی که داشتیم قبله را پیدا کردیم، همه رزمندگان قامت بستند و در حین حرکت بدو بدو نماز را خواندیم برای اولین بار بود که این طور نماز میخواندیم. به تنگه ابوغریب رسیدیم، اولین حرکتی که دشمن انجام داده بود فرستادن هواپیماهایش در آن منطقه برای بمباران بود و گفتند که تانکهایشان نیز پشت سر هواپیماهایشان میآید. ارتش ما نیز در آن مکان مستقر بود، وقتی رسیدیم هواپیماهای دشمن نیز رسیدند و کل منطقه را بمباران کردند. یکی از سرهنگهای ارتش که مردی متدین و دلسوز بود با دیدن آن وضعیت بالای تپه خاکی رفت و با صدای بلند و با اضطراب و نگرانی به رزمندهها اعلام کرد «بچهها هواپیماها آمدند؛ متلاشی شوید» یکی از رزمندگان بسیجی از جایش بلند شد و با خنده گفت: جناب سرهنگ بفرمایید «متفرق شوید نه متلاشی» بچهها همه شروع به خندیدن کردند.
سایت موشکی سه و چهاری در پشت سد کرخه بود، قبل از عملیات فتحالمبین همه موشکهایی که به دزفول میآمدند و این شهر را بمباران میکردند از همین سایت بود، عراق به خاطر اینکه سایت سه و چهار را در نظر هواپیماها گم کند در جاهای مختلف ماکتهای بزرگ موشک قرار داده بود تا وقتی هواپیماهای ایرانی آمدند آنها را اشتباهی با جای پایگاه اصلی بمباران کنند.
در پیشرویهایی که در آن منطقه داشتیم، در سمت چپ جاده دهلران به موضعی رسیدیم که باید سنگر میگرفتیم، شب گذشت فردا نزدیک ظهر حاج احمد متوسلیان فرمانده تیپ با جیپ رسید و به بنده گفت که از حالا تا فردا ظهر این موقع شما یک کاغذ بگیرید و هر که از آنجا وارد شد و خارج شد گزارش را بفرستید، فردا ظهر گزارش را به من بدهید. این کار انجام شد و پس از آن یک گروه گشت و شناسایی را به آن محل فرستادند، از دور دیدیم موشکها را به دوش گرفتند و میآورند، نزدیک که رسیدند دیدیم لولههای پولیکا سبکی هستند که به صورت ماکت موشک درآوردهاند، خیلی تعجب کردیم، قبل از آن حتی از نزدیک شدن به آنها هم میترسیدیم و خیال میکردیم خطرناک است اما رزمندهها حتی از موشک هم نمیترسیدند و روحیه بالایی داشتند.
ایکنا- از شهدای استان همدان در عملیات فتحالمبین چه کسانی بودند؟
با شهید صادق عنبری در یک واحد بودیم و منطقهای که مورد عملیات ما بود موضعی بود که به صورت پدافندی ارتش عراق بود؛ در حین عملیات بیسیم زده شد که از قسمت سرتپه محاصره شدهایم، تعجب کردیم که در شناسایی قبل عملیات پشت نیروهای ما چیزی نبوده است، به نیروهای سر تپه فقط گفتیم اگر میتوانید خودتان را عقب بکشید، صادق عنبری را به آن منطقه اعزام کردند تا به نحوی خودشان را بیرون بکشند. جریان از این قرار بود نیروهای عراقی در پشت تپه کمین کرده بودند و از بالا دیده نمیشد و نیروهای در حال عبور ما را از پشت محاصره کرده بودند، درگیریها تمام شد صبح وقتی هوا روشن شد و به سر تپه رفنتیم بعد از پاکسازی متوجه شدیم صادق عنبری شهید شده از رزمندههایی که زخمی شده بودند؛ نحوه شهادت او را سؤال کردیم گفتند چون عقب نتوانستیم بیاییم و از پشت محاصره شدیم، از آنجا که صادق معاون گروهان بوده به نیروها دستور میدهد عقب نروند، چراکه از سوی دشمن محاصره میشدند، خودش اللهاکبر میگوید، نارنجک به خودش بسته و بچههای بسیج هم پشت سرش حرکت میکنند صادق اولین کسی بود که در همان مرحله اول و شب اول عملیات شهید شد.
به سراغ یکی دیگر از یادگاران دفاع مقدس رفتیم محمد فتحی که پنج سال از نوروز را در جبهههای هشت سال دفاع مقدس گذرانده است.
ایکنا- خودتان را معرفی کنید.
محمد فتحی میآبادی هستم از سال 1359در عملیاتهای شهید رجایی و باهنر، عملیات رمضان، عملیات ثارالله و عملیات پاکسازی کردستان بیش از ده مورد، عملیات بزرگ والفجر 8 و در کل 52 ماه در جبهه حضور داشتم. 16 ساله بود که برای اولین بار به منطقه اعزام شدم، در دوران دفاع مقدس در کنار سایر رزمندگان به عنوان تک تیراندازو فرمانده دسته و فرمانده گروهان و فرمانده گردان حضور داشتم.
ایکنا- از حال و هوای نوروز جبههها برایمان بگویید؟
5 نوروز را در جبهههای جنگ گذراندم، طی هشت بهار در دوران دفاع مقدس بسیاری از رزمندگان در کنار خانواده نبودند و در جبههها جشن سال نو را میگرفتند با فرارسیدن هر بهاری در این هشت سال خانوادههایی بودند که تنها قاب عکس پدر یا برادر شهیدشان زینتبخش سفره هفتسینشان میشد که این کار همچنان ادامه دارد.
عدهای از خانوادههای ایرانی نیز در بیمارستان در کنار مجروحین و جانبازان خویش سال نو را به یکدیگر تبریک میگفتند و یا در کنار قبور شهدا سفره هفتسینی ساده از سنبل، سیب، گلاب و سبزه و.... پهن میکردند. در جبهه در شرایط عادی جنگ تا پنج روز از صبحگاه خبری نبود. عیدی بچهها، سکههای یک تا پنجاه ریالی و اسکناسهای صد تا هزار ریالی متبرک به دست مبارک امام(ره) بود، پذیرایی با میوه و شیرینی در همه جا دایر بود.
یکی از زیباترین و ماندگارترین کار رزمندگان به خصوص بچههای تخریب چیدمان هفتسین با وسایل کار در تخریب بود با سبقه جنگی آن؛ مثل هفتسین گردان تخریب که عبارت بود از مین سوسکی، مین سبدی، سیم تله، سیم چین، سیم خاردار، سرنیزه، سی چهار، این هفت سین در ذهن یاران دفاع مقدس به یادگار مانده است.
تاریخ هشت سال دفاع مقدس ایران سرشار از پیروزیها، شکستها، غمها و شادیهای بسیاری است که جشن آغاز سال نو یکی از این شادیها در دل سختترین و بحرانیترین شرایط یعنی جنگ، رنگ و بوی دیگری به خود میگرفت.
سخن آخر
فراموش نکنیم که چه زحماتی برای استمرار این انقلاب کشیده شده و چه افراد نازنینی از آغوش گرم خانواده خود هجرت کردند و به شهادت رسیدند که امروز ما این امنیت و آسایش را داریم. یادمان باشد که ما خون دادهایم، یک بیابان مرد مجنون دادهایم، یادمان باشد پیام آفتاب دست نااهلان نیفتد انقلاب.
انتهای پیام