مناسبات بازی تاج و تخت اعراب برای تصاحب قدرت و ثروت در صدر اسلام
کد خبر: 4134596
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۹
احمد پاکتچی بیان کرد:

مناسبات بازی تاج و تخت اعراب برای تصاحب قدرت و ثروت در صدر اسلام

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ضمن اشاره به برخی عوامل قدرت پیشاثروت در صدر اسلام، توضیح داد که قبائل عرب چگونه برای تصاحب قدرت سیاسی و ثروت به مقابله با قریش و خلفای چهارگانه پرداختند و چه تنش‌هایی میان آنها برقرار بود.

به گزارش ایکنا، نشست «مواجهه امام علی(ع) با تنش‌های قومی طبقاتی (با تأکید بر دوره خلافت امام)» ظهر امروز 27 فروردین‌ماه با سخنرانی احمد پاکتچی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مرکز تحقیقات امام علی(ع) این پژوهشگاه برگزار شد که گزیده سخنان وی را در ادامه می‌خوانید؛

در جلسه امروز سعی می‌کنم برخی عوامل تنش‌های قومی طبقاتی در دوره خلافت امام علی(ع) را معرفی کنم. فکر می‌کنم این بحث کمک زیادی می‌کند که از یک مقایسه خام غیر علمی بین شرایط عصر خودمان و دوران امام علی(ع) بپرهیزیم. البته اصول حاکم بر سیره معصومین در حوزه اصول کلی مانند حق‌طلبی، عدالت‌طلبی و ... همیشه باید سرلوحه کار ما مسلمانان باشد. من در این ارائه از الگوهای انسان‌شناسی فرهنگی برای بررسی تنش‌ها استفاده می‌کنم.

اولین موضوعی که می‌تواند شروع خوبی برای بحث امروز باشد الگوهای قدرت و ثروت است. یک ضرب المثلی هست که قدرت ثروت می‌آورد و ثروت قدرت می‌آورد. اینکه نقطه شروع کدام یک از این دو است یعنی این قدرت است که ثروت می‌آورد یا بالعکس از جمله مواردی است که جوامع را از هم متمایز می‌کند و برخی به تفاوت دو الگو توجه کردند و دسته‌بندی‌هایی کردند که قابل مناقشه است ولی به هر حال می‌دانیم دو الگو وجود دارد. می‌خواهیم نقش این دو الگو را در تنش‌های قومی طبقاتی عصر امام علی(ع) بررسی کنیم.

اگر بخواهیم درباره قدرت پیشاثروتی صحبت کنیم یعنی قدرتی که خودش ناشی از ثروت نیست، اولین سوال این است که این قدرت ناشی از چیست؟ سه نوع عامل می‌تواند موجب چنین قدرتی شود؛ عامل فکری، عامل فرهنگی و عامل محیطی. در بین عوامل فرهنگی که می‌توانند این قدرت را بیاورند یکی شرف خاندانی است یعنی شخص در خاندانی زندگی می‌کند که برتری دارد و نوعی قدرت و ریاست برایش تثبیت شده است مثل جایگاهی که پیامبر(ص) به اعتبار تعلقشان به قریش از آن برخوردار بودند. گاهی اوقات ممکن است نشانداری دینی و آیین باعث این قدرت باشد.

عوامل فکری مثل اینکه یک فرد یا یک قبیله دارای تجربه مدیریتی خاص باشد یا دارای برتری در خردورزی و دانش باشند؛ همه اینها عواملی است که برای یک گروه اجتماعی قدرت می‌آورد. عوامل مادی هم وجود دارد که یکی از آنها کثرت جمعیت است یا دسترسی به نوع خاصی از جنگ‌افزار. اینها عواملی است که می‌تواند قدرت پیشاثروتی را به وجود بیاورد.

عوامل قدرت‌زای قریش در صدر اسلام

اگر به عصر امام علی(ع) برگردیم باید ببینیم چطور قریش و بنی هاشم بین عرب از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند. در آن دوره ما با یک چالشی مواجه هستیم و آن اینکه قدرت بنی هاشم مدام از سوی بنی امیه واکاوی می‌شد. آنها مایل بودند قدرت برتر را داشته باشند در حالی که از حیث شرف خاندانی، قدرت برتر در دست بنی هاشم بود. به همین جهت یک چالش درونی بین قبیله قریش به وجود می‌آمد و این گروه‌ها دائما برای هم مسئله ایجاد می‌کنند. من به حکمت 120 نهج البلاغه اشاره می‌کنم که از حضرت درباره قریش سوال کردند و حضرت پاسخ دادند: «أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ، [تُحِبُ] نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّكَاحَ فِي نِسَائِهِمْ؛ وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا؛ وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ، وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ»

ترجمه: امّا بنى مخزوم، ريحان خوشبوى قريش‌اند گفتگو با مردانش و زناشويى با زنانش دوست‌داشتنى است. بنى عبد شمس، به رأى، از ديگران دور انديش‌ترند. و در حمايت آنچه پشت سر خود دارند [يعنى مال و خاندان] استوارترند. اما ما به آنچه در دست داريم، بخشنده‌تريم و به هنگام مرگ، به جان دادن، سخاوتمندتريم. بنى عبد شمس به شمار بيش‌اند و مكارتر و بدكردارترند، ولى ما فصيح‌تريم و مردم را نيكخواه‌تريم و خوشروی‌تريم.»

مشاهده می‌کنید که عوامل قدرت‌زا در این خطبه نمود پیدا کرده است. بنی هاشم با اینکه از جهاتی بر بنی امیه غلبه داشت ولی از نظر جمعیت آنها بر بنی هاشم غلبه داشتند. بنابراین اقتدار به جمعیت با اقتدار به شرف مقابله می‌کرد. وقتی حضرت می‌گویند آنها مکارترند دارد درباره برتری‌های فکری صحبت می‌کند. از سوی دیگر قدرت بلاغت و اقناع را به عنوان عامل برتری‌زا ذکر می‌کند. شما ملاحظه می‌کنید چطور عوامل مادی و فرهنگی و فکری در همین عبارات کوتاه با هم مقایسه شده است.

نکته جالب توجه این است وقتی امیرالمومنین(ع) به مقایسه سه تیره بنی هاشم می‌پردازند اشاره به یک سه‌گانه سنتی است که قبل از اسلام این تنش‌ها میان قریش وجود داشته ولی این تنش‌ها در فرایندهای ظهور اسلام و بعد از ظهور اسلام خصوصا دوره جنگ‌های رده و جریان فتوحات بیشتر مورد توجه قرار گرفت. نمی‌شود اتفاقات صدر اسلام را درک کرد بدون آنکه به این اختلافات توجه داشته باشیم.

به بحث شرف خاندانی و نشان‌داری قریش برمی‌گردیم و اینکه چگونه قبائل غیر قریشی نشان‌داری آیینی قریش را به چالش کشیدند. ادعای خلیفه اول در ماجرای سقیفه مبنی بر اینکه «ان الأئمه من قريش» نوعی نشان‌داری آیینی بود گویی اسلام به عنوان دین الهی به قریش امتیاز داده و اسلام جایگاه امامت را به قریش اختصاص داده است. عرض کردم که در بین عوامل پیشاثروتی قدرت، یکی کثرت جمعیت بود. ما چالش کثرت جمعیت را در برخی قبائل به طور جدی داریم از جمله قبیله مذحج. بیشتر صداها در مخالفت با مسئله «الائمه من قریش» و اینکه کار نباید دست قریش باشد از قبیله یمنی مذحج شنیده می‌شد. این قبیله در هنگامی که امیرالمومنین(ع) می‌خواستند عبدالله بن عباس را برای حکمیت بفرستند به حضرت فشار آوردند که حکم نباید از قریش باشد و حضرت را وادار کردند ابوموسی را به عنوان فرد یمنی به حکمیت بفرستد. این قدرت این قبلیه بود و مهمترین عامل قدرت‌زایش کثرت جمعیتش بود.

قببیله دیگر قبیله بکر بن وائل بود که از قبائل تنش‌زا در وقایع عصر آغازین اسلام است. یکی از قبائل شورشی که خوارج در میان آن بسیار بودند. آنها به این نکته اعتراض داشتند که جایگاهشان در قدرت لحاظ نشده است و همین عامل شورش آنها بود.

عدم پرداخت زکات به خلیفه اول

یکی از رخدادهای مهم پس از رحلت پیامبر(ص) در دوره خلافت ابوبکر ماجرایی است که به جنگ‌های رده مشهور است و اگرچه خیلی منابع سعی می‌کنند رده را به معنای خروج از دین اسلام تعبیر کنند ولی خیلی از کسانی که در ماجرای رده قیام کردند اصل اسلام را انکار نمی‌کردند بلکه پرداختن زکات به خلیفه و پذیرفتن قدرت خلیفه را انکار می‌کردند. خلیفه با قدرت سیاسی خودش می‌خواست زکات بگیرد یعنی قدرت ثروت بیاورد. کسانی که زکات نمی‌دادند نمی‌خواستند قدرت او را به رسمیت بشناسند. در این راستا با اتفاقات مهمی مواجه هستیم از جمله اینکه اشعث بن قیس با نیم نگاهی به پادشانی کنده در پیش از اسلام دنبال آن بود پادشاهی کنده را احیا کند. استناد او به پادشاهی کنده نوعی شرف خاندانی است یعنی می‌خواست از شرف خاندانی برای به دست آوردن قدرت استفاده کند. به همین دلیل بود که با خوارج متحد شد چون خوارج هم دنبال خارج کردند قدرت سیاسی از دست قریش بودند.

در آن دوره ما با دو دسته اشراف مواجه هستیم؛ اشراف باستانی که ثروت آنها به پیش از اسلام بازمی‌گشت. در کنار اینها افرادی مثل طلحه و زبیر بودند که قبل از مسلمان شدن زندگی کاملا معمولی و متوسط رو به پایین داشتند ولی در دوره اسلامی با رانت‌هایی که دریافت کردند به افراد ثروتمند تبدیل شدند.

در همین راستا در دوره عمر با جریان وسیع فتوحات مواجهیم که هشتاد درصد غنائم بین جنگجویان تقسیم می‌شد و جنگجویان به ثروت عظیمی از این راه دست پیدا کردند. در دوره عثمان غنائم درست تقسیم نمی‌شد و افرادی ارقام و هدایای خاص دریافت می‌کردند و این باعث اعتراض جنگجویان شد. کسانی که خلیفه را کشتند همان جنگجویان بودند که محل استقرارشان عراق و مصر بود. عراق و مصر جبهه‌هایی بودند که فراسوی ایران و آفریقا وجود داشت و پر از سرباز بودند. این نشان می‌دهد میزان تنش‌ها بسیار بالا بوده است.

علت بروز جنگ‌های داخلی در دوران خلافت علی(ع)

در زمان امام علی(ع) دو اتفاق افتاد که می‌توانست موج اعتراضی جدیدی به وجود بیاورد یکی اینکه ایشان در یک بخشنامه دولتی اعلام می‌کند سهم همه از بیت المال برابر است بنابراین قریش و غیر قریش، عرب و عجم همه سهم برابر دریافت می‌کنند این برای کسانی که طبقه جدید اشراف بودند فاجعه بود و به معنای قطع درآمدشان بود. طبیعتا وقتی بیت المال به این شکل تقسیم شود به رانت‌خوارها چیزی نمی‌رسد. از اینجا می‌فهمیم چرا افرادی چون طلحه و زبیر در جنگ جمل شرکت کردند.
مشکل بعدی این بود که علی(ع) علاقه‌ای به فتوحات نداشت به همین دلیل در دوران ایشان فتوحات متوقف می‌شود. خیلی‌ها در تحلیل عصر امام علی(ع) اشتباه می‌کنند و فکر می‌کنند درگیری داخلی سبب شد که ایشان به فتوحات نپرداخت اتفاقا چون درگیر فتوحات نشد دچار جنگ داخلی شد. وقتی فتوحات قطع شد جنگجویان و سربازان درآمدشان را از دست دادند و ناراضی بودند.

در پایان می‌خواهم اشاره کنم که شما در نهج البلاغه مشاهده می‌کنید بسیاری از مسائلی که ما به افراد نسبت می‌دهیم راجع به قبائل مطرح شده است. مثلا در ماجرای جمل وقتی ایشان درباره جمل شکایت می‌کنند می‌گویند مشکل قریش با من چیست یعنی صحبت از طلحه و زبیر نیست بلکه صحبت از قریش است و امیرالمومنین(ع) معتقد است قریش این جنگ را به وجود آورده و فهم قبیله‌ای از عاملان جنگ وجود دارد.

انتهای پیام
captcha