کد خبر: 4150096
تاریخ انتشار : ۰۵ تير ۱۴۰۲ - ۰۶:۳۸
مروری بر موسوعه ۲۰ جلدی ذخائرالحرمین الشریفین/ 2

100 نامه؛ روایتگر تاریخ روابط ایرانیان با حرمین شریفین

100 نامه خطی ارسال شده از ایران به مسئولان شهرهای مکه و مدینه روایت‌گر بخشی از ارتباط و نقش ایرانیان در طول تاریخ با حرمین شریفین است.

100 نامه؛ روایتگر تاریخ روابط ایران و شیعیان با حرمین شریفینمکه مکرمه و مدینه منوره، دو پایتخت و مرکز اصلی مذهبی و فرهنگی جهان اسلام است که همه طوائف و مذاهب اسلامی برای تثبیت موقعیت و مشروع نشان دادن مذهب و مرام خود می‌کوشند در آن دو شهر مقدس برای خود پیشینه‌ای جست‌وجو کنند. در این میان تاکنون درباره سوابق تشیع در حجاز و خدماتی که شیعیان عموماً و ایرانیان خصوصاً به حرمین مکرمین داشته‌اند پژوهشی انجام نشده بود؛ تا اینکه حجت‌الاسلام والمسلمین حسین واثقی، نویسنده و پژوهشگر، با واقف شدن به این خلأ و نیاز به تألیف مجموعه کتاب‌های «ذخائر الحرمین شریفین» اقدام کرد. تاکنون ۱۶ جلد از این کتاب به چاپ رسیده و چهار جلد دیگر آن در دست چاپ است.

حجت‌الاسلام والمسلمین واثقی برای معرفی جزئیات هرچه بیشتر خدمات و نقشی که شیعیان و ایرانیان در مکه و مدینه داشته‌اند، یادداشتی را با محوریت خلاصه موسوعه ذخائرالحرمین الشریفین در اختیار ایکنا قرار داده است که در بخش اول با پنج جلد این موسوعه آشنا شدیم و در ادامه با جلد ششم و هفتم آن آشنا می‌شویم.

جلد ششم: تـحفه‌‌الأبرار، شرح دعای امام حسین در عرفات

طلاب شیعه در مکه مکرمه در صدد برمی‌آیند تا دانشمند صاحب صلاحیتی اقدام کند برای ضبط و اعراب‌گذاری متن دعای مذکور، و سپس شرح و توضیح آن، و کسی را که توان چنین کاری داشته باشد نمی‌یابند جز شمس‌الدین حسین بن محمد شیرازی ساکن مکه، و چون درخواست خود را با وی در میان می‌گذارند او سر باز می‌زند، اما آنان شخص موجهی که نامش را نمی‌دانیم شفیع می‌کنند تا درخواستشان را بپذیرد، و وی به چونان کاری اقدام می‌کند.

این کتاب از دو منظر از تراث شیعی مکی به حساب می‌آید؛ اصل دعا را امام حسین(ع) در یکی از سفرهای حج خود در عرفات انشاء فرموده‌اند، و این شرح هم در سال 1064 هـ در مکه توسط یکی از دانشمندان شیعه به انجام رسیده است.

در مقدمه، شرح حال قابل توجهی از شارح آمده، و به اصل دعا و شروح دیگر آن پرداخته شده، و دو نسخه شناخته شده از این شرح که مبنای تحقیق بوده شناسانده شده است.

جلد هفتم: المکاتَبات المکّیّه

در کشور عزیز ما حدود 300 هزار نسخه خطی فهرست شده و اطلاعاتِ حدود 50 هزار نسخه خطی دیگر از خارج کشور در دسترس من بوده است. با چند بار قرائت فهارس مخطوطات و غربال آنها، بخشی که گمان می‌رفت اطلاعاتی درباره موضوع سلسله داشته باشند، انتخاب و مطالعات فراوانی انجام شد و سرانجام در 60 مجموعه خطی، نامه‌هایی یافت شد که روایتگر بخشی از روابط ایران و شیعیان با حرمین، و تعامل دولت‌های ایران با حاکمان مکه و سرزمین‌هایی است كه كاروان‌های حج ایران از آن عبور می‌كرده‌اند.

از این نسخه‌های خطی که در فهارس مخطوطات با نام‌های: مُنشآت، سفینه، بیاض، جُنگ و مجموعه معرفی شده‌اند، 56 مجلّد آن در کتابخانه‌های ایران و یک مجموعه در مکه، یک مجموعه در ریاض و دو مجموعه در نجف اشرف نگهداری می‌شود.

از ۶۰ مجموعه مذکور، صد نامه انتخاب شد؛ نامه‌هایی با نثر سنگین و قوی و واژگانی دور از ذهن، که می‌توان برخی از آنها را شاهکار نثر عربی به شمار آورد و می‌تواند به عنوان متن درسی نثر عربی برای طلاب حوزه‌های علمیه و دانشجویان ادبیات عرب در دانشگاه‌ها مورد توجه قرار گیرد. از مجموع صد نامه، ۹۳ نامه به زبان عربی، و ۷ نامه به زبان فارسی است.

محتوای این نامه‌ها عبارت است از: نامه‌های دوستانه، روابط ادبی بین دو طرف، سفارش برای افراد خاصی که عازم حج بودند تا در مکه نسبت به آنها خدمات ویژه‌ انجام شود، سفارش برای افرادی خاص از مکه تا دولت صفوی به آنها کمک کند، قراردادهای منعقده بین ایران و حاکمان مکه و احسا و بصره مربوط به کاروان حجاج ایران، روابط سیاسی بین ایران و مکه، هدایایی که از سوی دولت ایران برای حاکمان یا ساکنان مکه ارسال می‌شده، سفارش اکید درباره خدمت به حجاج عموماً و حجاج ایران خصوصاً، بستن یا گشودن برخی راه‌های حج، طلب کردن اسب عربی برای سلطان ایران، روابط مکه با حکومت شیعی قطب شاهیان در حیدرآباد هند، فرمان‌های خلیفه عباسی برای ریاست حجاج توسط سید مرتضی و سیدرضی و پدرشان، و آگاهی‌هایی راجع به امیران حج اصلی و فرعی و برخی امرای حج شیعی و تشویق مسلمانان به یاری کردن پروژه راه‌آهن شام تا حجاز.

فصل اول

این فصل 40 نامه در بر دارد که بین برخی پادشاهان، دانشمندان و رجال دولت صفوی از یک سو و حاکمان و عالمان مکه از سوی دیگر مبادله شده است.

نامه اول؛ از سوی شاه عباس صفوی در سال 1012ق.‍ و به قلم شیخ بهایی برای شریف مکه است.

نامه دوم؛ از سوی و به قلم میرداماد استرآبادی، از علمای شهیر دولت صفوی است، نامه‌ای دوستانه که در آن از شریف مکه درخواست شده تا یکی از رجال دولت صفوی به نام مِهْتَر سلمان را در سفر حج پذیرایی کند و نیز چند رأس اسب عربی برای اصطبل سلطانی ارسال دارد.

نامه سوم؛ از سوی شریف مکه به شاه عباس صفوی و در پاسخ نامه دوم است.

نامه چهارم؛ از سوی شاه عباس صفوی دوم با انشای آقا حسین خوانساری، از دانشمندان دربار صفوی است به شریف مکه، درباره باز شدن راه حجاج ایران از طریق بصره و قراردادی که بین حاکم بصره و دولت ایران بسته شده تا از حجاج ایران تا مکه و برگشت به وطن حفاظت کنند و آنان با امنیت به حج بروند و برگردند و از هر حاجی 30 سکه طلا دریافت کند و نیز هر حاجی پنج سکه طلا به شریف مکه بپردازد.

نامه پنجم؛ از سوی شاه عباس صفوی دوم، به قلم مولی محمد مسیح کاشانی، داماد آقا حسین خوانساری از دانشمندان دربار صفوی و به شریف مکه، زید بن محسن است.

نامه ششم؛ از سوی شاه عباس صفوی دوم به شریف مکه است، در پاسخ به نامه و درخواست او مبنی بر گشوده شدن راه برای حجاج ایران موافقت می‌کند به شرطی که بیش از قرارداد از حجاج پولی نستاند، و امیر قافله با رعایت حال حجاج، آنان را در رفت و برگشت از یک راه ببرد و برگرداند.

نامه هفتم؛ از سوی میرزا مهدی اعتمادالدوله، صدر اعظم ایران و به قلم آقا حسین خوانساری خطاب به شریف مکه، زید بن محسن است.

نامه هشتم؛ از سوی محمد حسین حکیم، از رجال دربار صفوی و به خامه آقا حسین خوانساری فقیه و عالم شهیر دربار صفوی، خطاب به شریف مکه است.

نامه نهم؛ از سوی سلطان صفوی به خامه آقا حسین خوانساری به شریف مکه و دوستانه است؛ با این مضمون: تجدید علاقات قدیمه، وصول سید مغامس سفیر شریف مکه به حضور پادشاه ایران و تقدیم هدیه او (که احتمالا قطعه‌ای از پرده کعبه بوده است) و ابلاغ پیام شفاهی شریف مکه به سلطان ایران، و عنایات پادشاه شامل حال وی شده است.

نامه دهم؛ از شریف مکه به آقا حسین خوانساری شیخ‌الاسلام زمان صفوی، دوستانه و توصیه برای سید زین العابدین بن سید جعفر بن زین الدین شهید مکی است.

نامه یازدهم؛ از میرزا مهدی اعتماد الدوله صدر اعظم ایران به شریف مکه.

نامه دوازدهم؛ از سوی شریف مکه، زید بن محسن و با انشای قاضی مکه تاج‌الدین مالکی انصاری و به سوی پادشاه ایران است، نامه دوستانه و محتوای آن توصیه است برای شیخ عبدالصمد عمودی فرستاده شریف مکه که از سرزمین ایران عبور می‌کند تا در هند به حضور شاه جهان و داراشکوه هندی برسد.

نامه سیزدهم؛ از سوی و به خامه مولی محمد مسیح کاشانی، داماد آقا حسین خوانساری، از رجال دولت صفوی است، به شریف مکه احمد بن غالب، با مضمونی دوستانه و در پاسخ به نامه شریف.

نامه چهاردهم؛ به قلم محمد مسیح کاشانی به شریف سعد بن زید است. دوستانه و به قصد آگاه کردن او که چگونه از مکه، از راه دریا به وطن با سلامت برگشته و از رفتار نیک شریف نزد سلطان ایران سخن گفته است.

نامه‌های پانزدهم تا نوزدهم؛ از محمد مسیح کاشانی به شریف مکه سعد بن زید با محتوای: برادرانه و اظهار اشتیاق به دیدار شریف سعد و پاسخ به نامه او، پاسخ مثبت از سوی پادشاه ایران به درخواست او مبنی بر تعیین پنجاه تومان مقرری برای یکی از سادات که نامش در مصادر نیامده، و یادآوری هدایای سلطان ایران که در چند سال گذشته برای شریف سعد همراه شخصی که نامش محو شده، ارسال شده و اگر نرسیده باید از او مؤاخذه شود.

نامه بیستم؛ نامه شریف سعد بن زید به آقا جمال خوانساری، از علمای دربار صفوی، با مضمون: برخورد نیکوی او با حجاج ایران، منصوب کردن سید ترکی بن فارس حسینی، امیر مدینه و متولی حرم ائمه بقیع را به عنوان فرمانده قافله حجاج ایران تا آنها را در بازگشت با امنیت به مشاهد ائمه: در عراق برساند، و سید ترکی به عنوان سفیر شریف سعد به حضور سلطان ایران می‌رسد.

نامه بیست و یکم؛ از آقا جمال خوانساری، فرزند آقا حسین خوانساری و از علمای دربار صفوی به شریف سعد و در پاسخ به نامه او و با محتوای: الطاف شاهانه شامل حال سید ترکی شد، و توصیه شریف سعد به احترام و محافظت حجاج ایران و جلوگیری از تجاوز غارتگران به حجاج.

نامه بیست و دوم؛ از محمد مسیح کاشانی به شریف سعد بن زید یا شریف سعیدبن سعدبن زید.

نامه بیست و سوّم؛ از سوی یکی از رجال شاه سلیمان صفوی، به شریف سعد بن زید، حاکم مکه.

نامه‌های بیست و چهارم تا بیست و ششم؛ از سوی محمد مسیح کاشانی به شریف سعید بن سعد.

100 نامه؛ روایتگر تاریخ روابط ایرانیان با حرمین شریفین

نامه بیست و هفتم؛ از سوی امّت خان والی شیراز به شریف مکه، مبنی بر: اعلام وصول محمد راشد فرستاده شریف مکه به دربار شاه ایران همراه با سه رأس اسب عربی که هدیه برای سلطان فرستاده شده است، لیکن چون فصل زمستان و هوا سرد بود، والی شیراز فرستاده را به حضور پذیرفت و هدایای شریف را قبول کرد تا با توضیحات سفیر به دربار پادشاه ارسال دارد.

نامه بیست و هشتم؛ از محمد مسیح کاشانی به دانشمندی فاضل و ادیب از مکه.

نامه‌های بیست و نهم تا سی و دوّم؛ از محمد مسیح کاشانی به سید عبدالمحسن مکی.

نامه‌های سی و سوم و سی و چهارم؛ از محمد مسیح کاشانی به شیخ یحیی مکی، از علمای مکه که شیعه شده است.

نامه‌های سی و پنجم و سی و ششم؛ از سوی رجال دولت صفوی، به عالم بزرگ و ذوالفنون شیعی مقیم مکه، صاحب بیش از بیست تألیف عالی سید محمد بن علی بن حیدر عاملی.

نامه‌های سی و هفتم تا سی و نهم؛ از محمد مسیح کاشانی به سید محمد بن علی بن حیدر عاملی مکی.

نامه چهلم؛ ‌از شخصی نامعلوم به سید زین العابدین مقیم مکه.

 فصل دوم

این فصل حاوی پنج نامه به زبان فارسی است، بدین شرح:

نامه چهل و یکم؛ از پادشاه جلال الدین اکبر تیموری هندی به شرفای مکه، با این مضامین:

معذرت خواهی از نفرستادن اعانات به مکه در سال 989 ق.‍ اِخبار از سرکوب شورش در کابل و پنجاب، فرستادن اعانات در سال‌های آتی به واسطه چند نفر، رفع تهمت از شیخ معین الدین محمد هاشمی شیرازی.

نامه چهل و دوم؛ از پادشاه ایران به شریف مکه.

نامه چهل و سوم؛ از اعتماد الدوله صدر اعظم ایران به شریف مکه، با محتوایی دوستانه و فرستادن دو هزار لیره طلا از خزانه ایران به همراه شخصی به نام شیخ صالح.

نامه چهل و چهارم؛ از اعتماد الدوله همراه محمود بیگ امیر الحاج به سوی عبدالرحمان پاشا، والی بغداد.

نامه چهل و پنجم؛ از شاهرخ تیموری است که در قرن نهم هجری بر بخش‌هایی از ایران تسلط یافته بود، به ناصرالدین، حاکم قاهره در مصر و در آن او را سرزنش می‌نماید که چرا دزدانی که اموال حجاج و زائران اردبیلی و گیلانی را که از حج و عتبات مقدسه عراق برمی‌گشتند غارت کرده‌اند، تعقیب ننموده است، تاریخ نامه 11 شعبان 843 ق است.

فصل سوم

این فصل کوتاه، حاوی دو نامه از سوی سلاطین عثمانی است به فرمانروایان مکه.

فصل چهارم

این فصل دربردارنده 12 نامه است از حکومت صفوی و دیگران، به سوی حاکمان احساء و بصره که سر راه حجاج ایران بوده‌اند.

نامه چهل و هشتم؛ از محمد مسیح کاشانی به شیخ سعدان بن محمد بن غریر، از بنی خالد سنّی، حاکم احساء است، با محتوایی برادرانه و اعلام به او که حجاج ایران از آن مسیر رفت و آمد خواهند کرد و توصیه به او برای خدمت و حفاظت از آنان.

نامه چهل و نهم؛ از محمد مسیح کاشانی به همان شیخ سعدان.

نامه پنجاهم؛ از یکی از رجال دولت صفوی به شیخ سعدون، در سال 1120ق.

نامه‌های پنجاه و یکم و پنجاه و دوّم؛ از مولی محمد مسیح کاشانی به شیخ ناصرالدین احسایی فاضل ادیب شیعی که معاون والی احساء شیخ سعدون سنی بوده است. در حوالی سال 1120ق.

نامه‌های پنجاه و سوم تا پنجاه و پنجم؛ از محمد مسیح کاشانی به ناصر الدین احسایی.

نامه پنجاه و ششم؛ از یکی از رجال دولت صفوی در بندر بوشهر، در سال 1117ق. به ناصرالدین احسایی است.

نامه پنجاه و هفتم؛ از میرزا محمد حسین، فرمانده لشکر ایران در بصره، در تاریخ دوم رمضان 1194ق. به قلم سید محمد علی بن محمد حسین موسوی جزایری نجفی است، به والی احسا شیخ سعدون بن عریعربن دجین از بنی خالد.

نامه پنجاه و هشتم؛ از میرزا محمد حسین حسینی، فرمانده لشکر ایران در بصره و با انشای سید محمد علی بن محمد حسین موسوی جزائری نجفی، به سعدون بن عریعر والی اَحسا برای خدمت نسبت به امیر احمد سلطان از والیان خراسان بزرگ و همراهان او در مسیر رفت و آمد به حج.

نامه پنجاه و نهم؛ از محمد مسیح کاشانی به یکی از شیوخ بصره.

فصل پنجم

در این فصل نامه‌هایی مربوط به مدینه منوره آمده است، گرچه با نام کتاب تناسب نداشت که این نامه‌ها در این کتاب آورده شود لیکن چون نامه‌هایی از این دست مربوط به مدینه یافت نشد تا بتوان در یک کتاب مستقل تدوین کرد و دیگر آنکه حکومت مدینه منوره همیشه تابع فرمانروای مکه بوده است، بدین لحاظ این 4 نامه در این کتاب آورده شد.

نامه شصتم؛ به زبان فارسی و در سال 1046ق. از یکی از سلاطین صفوی به سادات و علمای مدینه منوره است. دوستانه و دربارة کمک‌هایی که برای آنان در سالهای آینده توسط شخصی امین ارسال خواهد شد تا به آنان تحویل دهد و از آنان سند رسید دریافت دارد، تا آنان به مانند سال‌های گذشته برای دریافت کمک ها به سختی نیفتند. و اعانات سال 1046ق. توسط سید ناصر کمونه نجفی ارسال می‌شود.

نامه شصت و یکم؛ از سید محمد علی بن محمد حسین جزائری است به زبان عربی به جمعی از سادات مدینه منوره، درباره درآمد موقوفاتی است که اختصاص داشته به سادات مدینه و بعضی از خادمان روضه نبوی و مرقد ائمه بقیع و اینکه محصول سال 1193ق. از بین رفته، اما برای دریافت درآمد آن در سال‌های آینده باید شخص مورد اعتمادی را بفرستند.

نامه شصت و دوم؛ از شیـخ جواد شبیبی ادیب بزرگ نجف به سید عمران حبّوبی از رجال شیعه در مدینه در قرن 14ق.

نامه شصت و سوم؛ از سادات شیعی حسینی مدینه منوره به سلطان بنگال است که از تنگی معاش و نبود امکانات شکوه کرده و یاری می‌طلبند.

فصل ششم

در این فصل دو نامه آمده است از دولت قاجار به اولین حکومت کوتاه مدت سعودی که دویست و اندی سال پیش در بخش‌هایی از عربستان پا گرفت و سپس توسط امپراتوری عثمانی از بین رفت.

نامه شصت و چهارم؛ از میرزا محمد شفیع مازندرانی صدر اعظم ایران در زمان فتحعلی شاه، به سعود حاکم نجد و حجاز، جهت توصیه برای علامه میرزا هدایت ‌الله و برادرانش که عازم سفر حج بوده‌اند تا به آنان خدمت و از آنان محافظت کند.

نامه شصت و پنجم؛ از فتحعلی شاه قاجار به سعود حاکم نجد و حجاز و جوابی تند به سخن او که سلطان ایران را دعوت به توحید خالص کرده بود و قبول پیشنهاد او که نماینده‌ای به ایران بفرستد تا عقاید آنان را برای پادشاه ایران بازگو کند و چنانچه روشن شد که عقاید آنان صحیح و با نیت خالصانه است به فرزندش حسین علی میرزا، فرمانروای جنوب ایران و سواحل خلیج فارس دستور می‌دهد تا با آنان دوستی و در دریا و خشکی آنان را یاری نماید.

فصل هفتم

در این فصل مهم به فرمانروایی حج و ریاست کاروان‌های حج پرداخته شده است و در آن سه فرمان آمده است.

شصت و ششمین نامه؛ فرمان الطائع لله خلیفة عباسی خطاب به ابو احمد حسین بن موسی علوی پدر سید مرتضی و سید رضی برای امارت حج کل مسلمین آمده است، با انشای ابواسحاق صابی.

شصت و هفتمین نامه؛ فرمان الطائع لله عباسی خطاب به سید رضی صاحب نهج البلاغه است تا پس از پدرش نقابت سادات و تولیت مساجد و فرمانروایی قوافل حجّ کلّ مسلمین را به عهده گیرد، به تاریخ اول شعبان 380ق. سپس با عنوان «تکلمه» اطلاعات دیگری درباره ریاست هشتاد و دو ساله حسین علوی و دو پسرش سید رضی و سید مرتضی بر امور حج کل مسلمین گردآوری شده است.

شصت و هشتمین نامه؛ اختصاص دارد به فرمان جهانشاه قره قویونلو از فرمانروایان آذربایجان، که در تاریخ 25 ذی حجه 870 ق. به اشراف مکه نوشته و نظام الدین عبدالحق را به عنوان رئیس قافلة حجّاج آذربایجان معرفی کرده است. این نامه به عربی است لیکن متن فارسی آن را نیز آقای رسول جعفریان در مقالات تاریخی، ج6 ، صص169 ـ 167 آورده است.

فصل هشتم

این فصل اختصاص دارد به روابط علمی، ادبی، سیاسی و انسانی بین دولت شیعی قطب شاهیان در حیدر آباد هند و بین برخی از رجال مکّة معظّمه. محور بیشتر این نامه‌ها نظام الدین احمد شیرازی مکی است که به درخواست عبدالله قطب شاه از مکه به حیدر آباد رفته و داماد و جانشین او شده است.

شصت و نهمین نامه؛ از سوی شریف مکه زید بن محسن، به قلم قاضی مکه، تاج الدین انصاری مالکی است به عبدالله قطب شاه، که در آن ضمن آداب دوستی، عذر تأخیر مراجعت شیخ احمد از نوادگان شهید اول از مکه به حیدرآباد را یادآور شده است.

هفتادمین نامه؛ از سوی شریف مکه، زید بن محسن به قلم تاج الدین انصاری است به عبدالله قطب شاه، به هنگام مهاجرت سید احمد نظام الدین شیرازی از مکه به حیدرآباد و در آن، ضمن ثنای سید احمد، درباره او توصیه کرده است.

هفتاد و یکمین نامه؛ از سید احمد بن محمد معصوم شیرازی به قاضی مکه تاج الدین انصاری است و در آن شرح سفرش از مکه به حیدرآباد و استقبال قطب شاه را از او بیان داشته است.

هفتاد و دومین نامه؛ از تاج‌الدین انصاری به میرزا احمد مذکور است که در پاسخ به نامه او و تبریک به او درباره موقعیتی که در دربار قطب شاه یافته است.

هفتاد و سومین نامه؛ از سید احمد مذکور به تاج الدین انصاری است دوستانه و به قصد آگاهانیدن او از داماد شدن خود و نکاح دختر عبدالله قطب شاه و اجرای عقد نکاح توسط شیخ محمد ابن خاتون عاملی.

هفتاد و چهارمین نامه؛ از سوی تاج الدین انصاری به سید احمد است که در آن ازدواج وی با دختر قطب شاه را تبریک گفته است.

هفتاد و پنجمین نامه؛ از سوی میرزا احمد مذکور به تاج الدین انصاری است به قصد آگاهانیدن او که شیخ محمد ابن خاتون عاملی شیخ الاسلام حیدرآباد تصمیم دارد به حج بیاید و هدایای سلطان عبدالله قطب شاه را برای شریف زید بیاورد.

هفتاد و ششمین نامه؛ از سلطان عبدالله قطب شاه و به قلم نظام الدین احمد مذکور به شریف مکه زید بن محسن است، با لحنی دوستانه و اینکه هدایای خود را برای شریف توسط شیخ محمد ابن خاتون ارسال می‌دارد.

اما شیخ محمد بن خاتون با پیمودن راه دریا، هنگامی که به بندر مخا در یمن رسید، همان جا وفات یافت و بر حسب وصیت او میرزا اسد بیک نامه و هدایای قطب شاه را به شریف زید رسانید.

هفتاد و هفتمین نامه؛ از سوی تاج الدین انصاری به میرزا احمد شیرازی است در سال 1059ق. و در پاسخ به نامه او و تسلیت وفات شیخ محمد بن خاتون.

هفتاد و هشتمین نامه؛ از طرف شریف زید بن محسن به قلم تاج الدین انصاری است، به سوی عبدالله قطب شاه، و در پاسخ به نامه او و اعلام دریافت هدایای وی که توسط شیخ محمد بن خاتون فرستاده و ارسال هدایای متقابل از سوی شریف زید توسط ملا محمد حسین شیرازی برای قطب شاه که شامل: زِرِه ممتاز، چند رأس اسب عربی، یک قبضه شمشیر و سه ذرع از پرده مرقد مطهّر پیامبر6 بوده است.

هفتاد و نهمین نامه؛ از سوی میرزا احمد به شریف زید است مبنی بر این که هدایای او برای قطب شاه توسط ملا محمّد حسین شیرازی واصل شده است.

هشتادمین نامه؛ از سوی میرزا احمد به تاج الدین انصاری و دوستانه است.

هشتاد و یکمین نامه؛ از سوی تاج الدین انصاری به میرزا احمد شیرازی است.

هشتاد و دومین نامه؛ از سوی میرزا احمد به تاج الدین انصاری و دوستانه است.

هشتاد و سومین نامه؛ از تاج الدین انصاری به میرزا احمد است و در آن از وبای عمومی که در سال 1062ق. در مکّه رخ داده سخن رفته، و وفات مادرش را که در همان وبا در مکه در گذشته، به میرزا احمد تسلیت گفته است.

هشتاد و چهارمین نامه؛ از سوی شریف مکه زید بن محسن و به قلم تاج الدین انصاری، به سید احمد است، که در آن وفات مادر میرزا احمد را به او تسلیت گفته و دریافت هدایای ارسالی میرزا احمد برای شریف زید را اعلام داشته است.

هشتاد و پنجمین نامه؛ از سوی شریف زید به میرزا احمد.

هشتاد و ششمین نامه؛ از سوی تاج الدین انصاری قاضی مکه به میرزا احمد.

هشتاد و هفتمین نامه؛ از سوی میرزا احمد به تاج الدین انصاری است و اینکه به جای صدقاتی که سابقاً برای او ارسال می‌شده، اموال دیگری برای او ارسال می‌کند.

هشتاد و هشتمین و هشتاد و نهمین نامه؛ از تاج الدین انصاری به میرزا احمد.

نودمین نامه؛ از عتاقی افندی شیخ الحرم مکّی به میرزا احمد و به فارسی و نشان دهندة رواج زبان فارسی در میان دانشمندان مکه بوده است.

فصل نهم

آخرین فصل کتاب در بردارندة ده نامه متنوّع از قرن 13 و 14 قمری است به این شرح:

نامه‌های نود و یک تا نود و سه، کوتاه و در سال‌های 1282 و 1283ق. بین بعضی از اعیان تبریز؛ محمد جعفر میرزا، حسن علی میرزا، و میرزا هادی از یک سو و سید علی نایب الحرم مکی از سوی دیگر مبادله شده است.

سپس سه نامه از مراجع تقلید نجف اشرف با انشای شیخ جواد شبیبی در تشویق عموم مسلمین و اهل ثروت، برای کمک به پروژة راه آهن بین شام تا مدینه و مکه آمده است، تا حجّاج با امنیت و راحتی سفر کنند. به این ترتیب:

نامه نود و چهارم؛ از سوی مرجع تقلید نجف، حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل تهرانی.

نامه نود و پنجم؛ از سوی فقیه نجف سید محمد بحرالعلوم.

نامه نود و ششم؛ از سوی مرجع تقلید نجف، فاضل شربیانی.

نامه‌های نود هفتم تا نود و نهم؛ بین شیخ محمد بن عبدالوهاب همدانی، امام جماعت کاظمین8 و بین شریف حسین، حاکم مکه مبادله شده است با محتوای دوستانه، و تسلیت وفات برادرش شریف عبدالله و تبریک حکومت شریف حسین و توصیة او به رفتار خوب با حجاج.

صدمین و آخرین نامه؛ قصیدة حائیه‌ای است فاخر در 73 بیت و به زبان عربی که یکی از علمای بزرگ تهران علّامه سید حسین حائری کاشانی ملقّب به «ضوء‌الرشد» آن را خطاب به ملک عبدالعزیز سروده و از واقعة قتل ابوطالب یزدی در مکه در سال 1362ق. شِکوه‌ کرده است.

انتهای پیام
captcha