۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و چهارمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «اول و آخر و ظاهر و باطن اوست» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿حدید۳﴾
اوست که اول و آخر و ظاهر و باطن است و بر همه چیز داناست(3).
یکی بین یکی گو یکی جو یکی دان
سوی الله و الله زور و باطل
این کدام جام جهانبین است که در آینه چهار کلمه همه اسرار غیب و شهود را هویدا کرده است؟ این اتاق سراسر آیینه زلیخاست که از هر سو بنگری یوسف را بینی و جز او هیچ نبینی. این اعلامیه اصالت وجود و یگانگی و یکتایی آن موجود بالذات است که اول و آخر و ظاهر و باطن همه اوست.
حضرت باری همان وجود مطلق است که نامتناهی و ازلی و ابدی است. زیرا وجود است که در هر چیز اول بالذات است، بدین معنی که اول وجود داست بعد موجود، اول وجود است بعد درخت و خورشید وماه، اول وجود است و بعد تمامی آفرینش، زیرا تحقق همه کائنات به وجود است و اگر وجود را برگیرند هیچ ماهیتی تحقق پیدا نمیکند و همچنین وجود است که آخر است، یعنی بعد از فنای تمام موجودات که ماهیات ممکنه هستند تنها وجود است که میماند و نیز وجود است که ظاهر است زیرا چیزی نیست که او را بتواند پنهان کند و هر حجابی که بر او نهند آن حجاب خود چهره وجود است و نیز وجود است که در عین ظهور به سبب شدت ظهور و به سبب نامتناهی بودن از همه قوای ادراکی پنهان است و ازلا و ابدا کسی را به کُنه ذات او راه نیست و باز وجود است که بر حقیقت هر چیز داناست زیرا حقیقت هر چیز همان وجود اوست نه ماهیت او و ماهیت صرفاً امر عدمی و اعتباری است چنانکه اگر باغی را گویند که آن مستطیل شکل است آن مستطیل تنها کیفیت پایان یافتن باغ است و از این پایان یافتن است که درمییابیم آن چه شکل و صورتی دارد و به همین گونه باغ وجود اگر به اشکال و صورتهای گوناگون توصیف شود آن اشکال در باغ بودن نقشی ندارند و خداوند که عین وجود است و او را حد و نهایتی نیست بر تمامی باغ داناست و برگی از درختی نمیافتد مگر با اراده او و زیر نگاه او:
هو الاول هو الاخر هو الظاهر هو الباطن
به غیر از هو و الا هو دگر چیزی نمیدانم (دیوان شمس)
عطار از عجایب آن شاهد هر جایی یکی را این دانسته است که او همه جا هست اما به محض انکه او را در جایی بجویی پنهان میشود:
گر عیان جویی نهان آنگه شود
ور نهان جویی عیان آنگه بود
گر به هم جویی چو بیچون است او
آن زمان از جمله بیرون است او
یارب به که بتوان گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی (حافظ)
بر آسمانش بجویی چو مه ز آب بتابد
در آب چونکه درآیی به آسمان بگریزد (دیوان شمس)
شدت ظهور او، او را پنهان میکند و به باطن میبرد اما چون به باطن هر چیز نظر کنید و جوهر ذات او را بجویید باز همان وجود ظاهر میشود. آنچه با همه موجودات هست وجود است و به همین سبب به آنها موجودات میگویند و آنچه بعد از فنای همه تعینات و ماهیتها باقی میماند باز وجود است.
در سخنان حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمده است که هیچ چیز را ندیدم مگر آنکه خدا را پیش از او و همراه او و بعد از او دیدم و این سخنی حق است زیرا هر چه را بنگرند وجود قبل از اوست و همراه اوست و بعد از اوست و بعد از او. به همین سبب تصور عدم بر وجود ممکن نیست. وجود وارث همه ماهیات است و «لله میراث السموات و الارض»
انتهای پیام