
به گزارش ایکنا، نشست «علم شناسی توحیدی، فلسفه روش در تحقیق کامل» امروز یکشنبه 24 دی ماه از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند؛ مسئول مرکز تحقیقات بنیادی فرهنگستان علوم اسلامی در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید؛
باید دانست که موضوع به خودی خود اهمیت ندارد بلکه وصفهایی دارد که باید به آنها توجه کنیم. در مهندسی فناوریهای نو به این نکته به خوبی توجه میشود. در اینجا تمرکز بر ارتباط وصف و موضوع است. در مهندسی و در کسب کارها، وقتی قرار است یک فلاسک را طراحی کنند ابتدا از مشتریان در مورد فلاسکی که قبلا طراحی کردهاند استعلام میگیرند و میپرسند کدام بخش از این فلاسک برای شما جذاب بود و چه مشکلاتی داشت؟ بنابراین طراح، دنبال طرحی جدید رفته و مشکلات آن را برطرف میکند. کاری که ما در علوم انسانی انجام میدهیم میتواند نسبت به این کارها دو مزیت داشته باشد. مزیت اول اینکه در مهندسی، در آرایش و بهینه کردن اوصاف، تجربی عمل میکنند و منطق بهینه کردن و نظامبخشی به اوصاف را در نظر ندارند. مزیت دوم که آنها دغدغهاش را ندارند بیتوجهی به جریان وحی در امور است.
اهمیت توجه به نظام ارزشی
ما برای خودمان یک نظام ارزشی قائل هستیم و میخواهیم عینیت را از دریچه این فرهنگ مورد توجه قرار دهیم. ما یک معیار بالادستی به نام وحی داریم که جامعه، طبیعت، روابط آنها، حال و گذشته و آسیبها و نقاط قوت را بر حسب این وحی بررسی میکنیم اما در مهندسی، این مبنا از وحی گرفته نمیشود بلکه از عینیت گرفته میشود که همانا افزایش منافع مادی و ارضای نیازهای بشریت است. درباره اینکه گسترش ارضای نیاز مادی بشر در علم مهندسی چگونه انجام میشود باید گفت که آنها در جواب میگویند ما تابع نظریات توده مردم و منافع آنها هستیم. اما واقعیت این است که یک مدیریت پنهان و متمرکز، از صاحبان قدرت و ثروت وجود دارد که به این حرکات جهت میدهند.
وصف دارای دو سطح عینی همانند گرمی، سختی، سردی و ... و یک وصف دینی همانند آرامش، ایثار، شهادت، انفاق، مواسات، تقوا و امثالهم است. نکته مهم در دستگاه منطقیِ اسلامی این است که بتوانیم هم اوصاف عینی و هم اوصاف دینی را به شکل نظاممندی درک کرده و رابطه بین این اوصاف را برقرار و کارها را بر اساس آن پیش ببریم چراکه هر کسی دغدغه تمدنسازی اسلامی دارد باید این نکته را در نظر داشته باشد.
روشهای تولید نظریه
ربط دادن اوصاف عینی و دینی، مسئلهِ رویِ میزِ تمدنسازی اسلامی و هسته سخت آن است. اگر غرب پیشرفت کرده و تمدن خود را جهانی کرده است به خاطر این است که با وجود محدودیتها، به یک توانمندی ذهنی و چرخش بین اوصاف ذهنی و عینی رسیده و در این روند سعی میکند نظاممند و پویا عمل کند، کارآمدی نشان دهد و باعث اعتماد عمومی شده و رو به جلو برود. اگر به پشت صحنه و هسته سخت تمدن غربی نگاه کنیم متوجه میشویم اگر این توانمندی ذهنی را نداشت هیچوقت نمیتوانست تمدن خود را فراگیر کند. ما هم اگر میخواهیم در رقابت تمدنی وارد شویم باید بتوانیم این ارتباط را بر قرار کنیم.
ما باید مفاهیم دینی را تبدیل به اوصاف عینی و اوصاف عینی را تبدیل به موضوعات عینی کنیم. در این صورت عینیت میتواند در ارتقا، بهبود و پویایی استنباط و اجتهاد ما هم مؤثر باشد. در اثباتگرایی، مسائل عینی مهم هستند و اخلاق در تعیین مسئله اهمیتی ندارد اما در تفکر انتقادی، رهایی از نظام سلطه اهمیت دارد. در رئالیسم انتقادی، نیازهای مشترک جامعه بشری مهم است اما در رئالیسم خلاقانه تأکید میشود که باید مسائلی را در نظر داشته باشیم که به واقعیات اجتماعی بیانجامد. در نظام ولایت نیز دنبال نیازمندیهای جامعه اسلامی هستیم که ریشه در عینیت دارد. در اسلام، نظریه با چهار نظام روشی تولید میشود که شامل روش تکثیر مفاهیم، روش تنظیم تعاریف، روش تعیین معادله و در نهایت روش تشخیص شاخصه هستند.
روش پیشنهادی ما در حقیقت یک اَبَر روش است که درون خود از چهار زیر روش تشکیل شده است. برای توضیح این چهار روش، باید این نکته را بیان کنم که نقطه نهاییِ تولیدِ نظریه، ارائه معادله تغییر است چون در غیر اینصورت نمیتواند مطلوبیتهای خود را محقق کند و صرفا به اگر و آنگاه اکتفا کند. مثلا میگوئیم اگر قرار است ارزش پول ملی افزایش پیدا کند باید نقدینگی را کاهش دهیم. معادله تغییر مبتنی بر شناخت درست از پدیده است و در این راستا نیازمند توصیف هستیم. نظام ولایت از این قابلیت برخوردار است که ماده و صورت را همزمان تحلیل و روشی را پایهگذاری کند که هم قدرت توصیف و تحلیل ماده و صورت و هم کیفیت و هم کمیت را داشته باشد.
لوازم نظریهپردازی در زمینه دینی و فرهنگی
قاعدهمند کردنِ دستیابی به ماده را روش تکثیر مفاهیم مینامیم. در اینجا میگوئیم که ما میتوانیم از یکسری مفاهیم محدود، مفاهیمی متکثر تولید کنیم. برای ارزیابی نیاز به شاخصه هم داریم و در این راستا باید روش تشخیص شاخصه را ایجاد کنیم. هرکسی که دنبال تولید نظریه باشد باید این موارد را در نظر داشته باشد. نکته دیگر اینکه عقل، وحی و تجربه، در تعامل با همدیگر یک نظریه را ایجاد و هرکدام نقشی ایفا میکنند که البته نقش آنها مشاء است اما مساوی نیست. کارایی اصلی وحی در حجیت، کارایی عقل در تعالیم نظری و کارایی تجربه در احراز کارآمدی است و هرکدام از این موارد در نظریه وجود نداشته باشد، تئوری ما میلنگد.
سالها قبل، طرحی با عنوان الگوهایی برای مهندسی فرهنگی کشور به سفارش شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام دادیم. در این طرح، مسائل کلان و ارتباط منطقی در زمینه فرهنگی در کشور را مشخص کردیم و در این راستا سؤالات لازم، تعریف فرهنگ و نسبت بین ابعاد آن روشن شد و در نهایتا اقدام به ایجاد الگو و طبقهبندی موضوعات بر اساس الگو کردیم. در آنجا اعلام کردیم که باید به مفاهیم دینی در فرهنگ توجه ویژه داشته باشیم و در بسیاری از تحقیقات که محققان توان مراجعه به کتاب و سنت را ندارند آنها را به فرمایشات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری ارجاع میدهیم. حُسن چنین کاری این است که این افراد اولا فقاهت و اجتهاد دارند و ثانیا ناظر به مسائل فرهنگی و سیاسی و اجتماعی حرف زدهاند و چون در مسند هدایت و رهبری جامعه بودهاند طبیعتاً مفاهیمی که از کتاب و سنت استفاده کردهاند به درد نظریهپردازی میخورد.
در این تحقیق، در نهایت سه بُعد اصلی شامل زمان، مکان و نسبت بین زمان و مکان را بر اساس نظام ولایت توصیف و تبیین کردیم. این همان فلسفهِ روش است. مزیت اینکار این است که وقتی در روش تحقیق وارد مدلسازی میشویم، هر پدیدهای که بخواهیم بشناسیم باید اوصاف سه بعُد زمانی، مکانی و نسبت بین زمان و مکان را هم بشناسیم.
انتهای پیام