کد خبر: 4215109
تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۹
در یک نشست علمی مطرح شد

علامه طباطبایی ابلیس را مانند انسان دو بعدی می‌داند

در نشست «چگونگی تمثل شیطان در عالم مادی» بیان شد که از منظر علامه طباطبایی، شیطان از امور مسلم ادیان است و اسلام دو نوع موجود نامحسوس را ثابت کرده است؛ اول فرشته که به نیکی هدایت می‌کند و دومی ابلیس که به بدی دعوت می‌کند.

ارسال/ علامه طباطبایی ابلیس را مانند انسان دو بعدی می‌داندبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل سلطانی بیرامی؛ استاد حوزه علمیه، ۲۲ اردیبهشت ماه در نشست علمی «چگونگی تمثل شیطان در عالم مادی بنابر تقریر علامه طباطبایی» با بیان اینکه تمثل برای حضرت ایوب (ع)، تمثل پس از وفات حضرت سلیمان، تمثل برای قوم لوط، برای حضرت یحیی، عابد بنی اسرائیل از جمله نمونه‌هایی از تمثل شیطان در تاریخ است، گفت: چگونگی تمثل شیطان با توجه به اینکه او قابل حس نیست، جای سؤال دارد؛ تمثل در لغت به معنای شکل و صورت یافتن است و تمثل شیطان یعنی اینکه شیطان به صورت انسان در آید و فرد مقابل شیطان را به صورت انسان ببیند.

وی با اشاره به دیدگاه‌های مختلف درباره تمثل شیطان، افزود: یکی از این دیدگاه‌ها معتقد است که ابلیس یکی از قوای نفس انسان است، میرداماد گفته است برخی فلاسفه شیطان را قوه متخیله درون انسان می‌دانند که بر عقل او چیزه می‌شود. قرآن کریم فرموده است: وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَکُمْ ۖ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ ۚ وَاللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ.

سلطانی بیرامی بیان کرد: لازمه این فرض آن است که ابلیس وجود خارجی نداشته باشد که علامه طباطبایی این دیدگاه را نقد کرده و می‌گوید با توجه به اینکه ابلیس یک موجود حقیقی است افرادی که با نگاه مادی به همه چیز می‌نگرند منکر شیطان شده‌اند و آن را به قوه نفسانی انسان برگردانده‌اند.

سلطانی بیرامی، ادامه داد: با توجه به سلطه علم‌گرایی در چند قرن اخیر که همه چیز با متر علم سنجیده می‌شود و چون این افراد نمی‌توانند از طریق علم وجود شیطان را رد کنند لذا آن را به قوه نفس انسان نسبت داده‌اند؛ علامه طباطبایی بیان کرده این امور خارج از طبیعت است لذا علوم تجربی راهی به این امور ندارد و فقط می‌تواند در حیطه علوم قابل تجربه اظهارنظر کند لذا نمی‌تواند اموری، چون وجود ابلیس را رد و یا تایید کند. از منظر علامه، ندیدن ابلیس دلیل بر نبودن او نیست و چشم انسان هم فقط امور محسوس را می‌بیند.


توصیف ابلیس به جسم لطیف


وی در ادامه با بیان اینکه دیدگاه دیگر می‌گوید ابلیس موجودی جسمانی و دارای جسمی لطیف است، افزود: ابلیس و جن بدن لطیفی دارند و دیدگاه دیگر گفته است ابلیس مانند فرشتگان صرفا وجودی مجرد است و امر مادی در آن وجود ندارد؛ برخی از مفسران این دیدگاه را مطرح کرده‌اند که ابلیس از طایفه جن است و جن هم از فرشتگان است. صاحب المنار با استناد به این آیه شریفه؛ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ، گفته است ابلیس یکی از اجنه است و جن هم صنفی از فرشته است که به نخبگان اجنه، فرشته گویند و به افراد پایین مرتبه آنان، جن می‌گویند. 

استاد حوزه علمیه با بیان اینکه ابلیس بر اساس برخی آیات قرآن از جن بوده که مرتکب فسق شده است، افزود: ولی آیات زیادی داریم که فرشتگان را به عصمت و کرامت و نیکوکاری و ... توصیف کرده است لذا نتیجه می‌گیرند که ابلیس فرشته نبود، زیرا اگر بود مرتکب گناه نمی‌شد و اینکه چرا دستور سجده شامل حال او شد، علامه گفته است که در اینجا استثنا از نوع منقطع است یعنی دستور سجده متوجه مقام قدس بوده است و ابلیس و فرشته هم در مقام قدس بوده‌اند لذا شامل همه بوده است. امام باقر(ع) فرمودند که ابلیس به علت عبادت زیاد در مقام فرشتگان راه یافته بود و علامه طباطبایی هم گفته است او به خاطر عبادت زیاد به مقام فرشته راه یافته بود ولی جزء آنان نبود. 

سلطانی بیرامی با بیان اینکه از منظر میرداماد شیطان پیکری آتشین دارد، اظهار کرد: دیدگاه دیگر این است که ابلیس موجودی مادی ولی دارای روح مجرد است؛ دیدگاه بیشتر فلاسفه از جمله علامه طباطبایی این است؛ او گفته است جن و شیطان حیوان ناطقی است که جرم شفاف دارد و به اشکال مختلف تمثل پیدا می‌کند؛ از منظر علامه، شیطان از امور مسلم ادیان است و اسلام دو نوع موجود نامحسوس را ثابت کرده است؛ اول فرشته که به نیکی هدایت می‌کند و دومی به بدی دعوت می‌کند که ابلیس است؛ انسان دو بعد مادی و روحانی و مجرد دارد؛ شیطان هم بعد مادی و مجرد دارد که بعد مادی او لطیف است نه مانند انسان.

این پژوهشگر دین افزود: آیاتی که حاکی از وسوسه و ایجاد آرزو و جلوه‌گری در وجود انسان است حاکی از رابطه شیطان با روح انسان است، یعنی او باید یک بعد مجرد داشته باشد که از طریق آن بتواند این کار‌ها را بکند لذا فقط نمی‌توان گفت که جسم لطیف است.


انقلاب ماهیت ابلیس


سلطانی بیرامی با اشاره به چگونگی تمثل، گفت: اولین دیدگاه آن است که ابلیس، انقلاب ماهیت پیدا می‌کند و به انسان تبدیل می‌شود؛ علامه این نظر را رد کرده و نمی‌پذیرد، زیرا انقلاب ماهیت، محال است و اگر بگوییم شیطان صرفا موجود مجردی است و بخواهد به انسان تبدیل شود نیازمند انقلاب ماهیت است و لازمه آن تناقض است. دیدگاه دیگر در این زمینه چگونگی تمثل حلول شیطان در قالب بدن انسان است یعنی وقتی وارد بدن انسان شد، بدن ضعیف و پیر می‌شود ولی شیطان از این بدن تاثیر نمی‌گیرد مثلا وقتی گفته می‌شود کسی جن زده است یعنی شیطان در وجود او حلول کرده و از زبان او تکلم می‌کند.

وی ادامه داد: علامه این نظر را نیز رد کرده و می‌گوید اینکه می‌گویند شیطان محدود به عالم ماده نیست لازمه‌اش انکار اصل علیت و انکار تمامی حقایق و احکام علمی است، همچنین فرموده است که شیطان در مواردی در قالب یک انسان خاص مانند سرادقه بن مالک تمثل یافته است لذا نمی‌تواند حلول در وجود این فرد داشته باشد، زیرا این فرد در منطقه خود زندگی می‌کرده و شیطان در هیبت او ظاهر شده است.

سلطانی بیرامی اضافه کرد: دیدگاه دیگر این است که ظهور جسم لطیف در قالب جسم غیرلطیف است و نوعا ما این نظر را شنیده‌ایم که باز این نظر هم رد شده است؛ همچنین گفته شده است که عمده تصرفات ابلیس سه حالت دارد یا تصرف در اعضای انسان است مانند حضرت ایوب و بحث بیماری ایشان یا تصرف در امور خارج مانند زینت‌دادن است و تصرف نوع سوم هم وسوسه در انسان و خطورات قلبی است که نوع سوم در انبیاء وجود ندارد لذا اگر وسوسه باشد در قالب تمثل است و چون ابلیس مجرد است تمثل او تصرف در قوه ادراک بیننده است نه اینکه انقلاب ماهیت یا حلول در بدن انسان باشد.

وی در نتیجه‌گیری بحث تصریح کرد: آیات قرآن کریم در مورد تمثل شیطان بحثی ندارند، اما روایات تفسیری چند نوع تمثل را بیان فرموده است که ذکر کردیم که از جمله مجرد بودن، موجود لطیف و موجود مادی دارای روح مجرد در این زمینه بیان شد که علامه طباطبایی هم قول آخر را پذیرفته است. در مورد چگونگی تمثل هم چند قول از جمله انقلاب ماهیت و تبدیل به انسان مطرح و رد و نقد شد؛ حلول در قالب بدن انسان هم قول دیگر است که با آیات و روایات سازگار نیست؛ قول سوم حلول جسم لطیف در جسم غیر لطیف بود که باز رد شد و چهارم تصرف در ادراک و قوای ادراکی انسان بود. 


نقد ناقد


همچنین حجت‌الاسلام والمسلمین ابوذر تشکری به عنوان ناقد با بیان اینکه مجموعه مطالب و مقاله ایشان ارزشمند بود، گفت: تتبع خوبی در مقاله انجام و منابع زیادی دیده شده است و نظم ساختاری مقاله هم خوب و قلم آن روان است. همچنین استدلال‌های خوبی در قالب یک نشست ترویجی بیان شد.

وی با بیان اینکه مقاله بیش از آن که تفسیری باشد کلامی فلسفی است، تصریح کرد: زیربنای بحث، روایات است لذا جا داشت روایات بیشتری به کار گرفته می‌شد و بحث پخته‌تری تصویر شده بود. همچنین با توجه به اینکه شکل بحث کلامی است بهتر این بود که قالب مقاله، کلامی شکل می‌گرفت و رنگ و بوی تفسیری هم نمی‌گرفت و از این منظر مورد بحث نبود.

تشکری افزود: به نظر بنده می‌توان میان برخی اقوال ارائه شده جمع کنیم یعنی اگر گفته شد علامه شیطان را مانند انسان ذو وجه یعنی دارای جسم و بعد مجرد می‌داند لذا می‌توان گفت تمثل با جسم غیر مجرد و همان بعد جسمانی رخ می‌دهد ولی درعین حالی که ابلیس، روح هم دارد. همچنین در مفهوم‌شناسی ابلیس اشاره شده است که ابلیس اسم خاص است ولی در برخی احادیث از واژه «ابالسه» استفاده شده است ولی توضیح و تبیینی در این مورد وجود ندارد و رد و تایید نشده است. 

وی ادامه داد: گفتید که قرآن از واژه جان هم استفاده کرده است ولی گفته نشد چرا قرآن در مواردی از واژه جان و در مواردی از جن استفاده می‌کند.
انتهای پیام
captcha