به گزارش ایکنا، حامد ساجدی؛ نویسنده و پژوهشگر فلسفه اسلامی، 26 خرداد ماه در نشست علمی «پیدایش از «هیچ» در دیدگاه فیزیکدان معاصر» با بیان اینکه در فیزیک معاصر یکی از نظریاتی که ایجاد شده «پیدایش از هیچ» است، گفت: البته روی خود واژه «از هیچ» بگو و مگو و «ان قلت» وجود دارد و هاوکینگ و لارنس کراوس که از بزرگان الحاد مدرن هستند به این بحث دامن زدهاند.
وی افزود: این در حالی است که فلاسفه میگویند جهان چون ممکنالوجود است نیازمند خالق است و متکلمین هم ملاک نیازمندی را حدوث در نظر گرفتهاند ولی در ذهن عموم مردم، جهانی که حادث باشد به طور واضحتری نیازمند خالق است؛ در کیهانشناسی، جهان را ازلی فرض میکردند گرچه استدلال محکمی برای آن نداشتند به همین دلیل افرادی که ملحد و خداناباور بودند میگفتند این جهان از ازل بوده و خواهد بود و حیث امکانی را در نظر نمیگرفتند لذا احساس نیاز به خالق در این کیهانشناسی محسوس نبود.
ساجدی با اشاره به نظریه بیگبنگ و اینکه شواهد به این سمت رفت که جهان ما آغازمند است، افزود: اتفاقا بیگبنگ برخلاف تصور عمومی که فکر میکنند تفکری الحادی است برای به چالشکشیدن الحاد ایجاد شد و حتی آن اوایل نام آن نظریه آفرینش بود؛ بیگبنگ را یکنفر از باب تمسخر در یک مناظره به کار برد و روی این نظریه باقی ماند. این نظریه میگوید جهان حدود 14 میلیارد سال پیش به وجود آمده و حادث است؛ این آغازمندی جهان یک چالشی را برای فیزیکدانان ایجاد کرد که بخواهند جهان را آن هم صرفا با تبیین فیزیکی توضیح دهند لذا از قرن بیستم به ارائه مدلهای کیهانی پرداختند که هیچکدام از این مدلها جایگزین بیگبنگ نشده است.
ساجدی با بیان اینکه برخی گفتند قبل از بیگبنگ هم جهانهایی بوده است، تصریح کرد: این نظریه شواهد تجربی خاصی ندارد به همین دلیل برخی از فیزیکدانان سراغ این رفتند که حادثبودن جهان را با تبیین فیزیکی توضیح دهند و بگویند جهان حادث است ولی این حدوث با فیزیک قابل توضیح است. یکی از مبانی بحث آنان خلأ کوانتومی و میدانهای کوانتومی است یعنی به فرمولی میرسند که نشان میدهد اگر در فضا هیچ ذره مادی هم نباشد دارای یک انرژی است که نام آن را خلأ کوانتومی گذاشتند و آزمایشی هم انجام دادند که در خلأ هم انرژی وجود دارد.
مدرس فلسفه، اظهار کرد: مبنای دیگر آنان افت و خیزهای کوانتومی است یعنی انرژی میتواند کم و زیاد شود و این کم و زیاد شدن محدودهای دارد و شرط آن این است که زمان این افت و خیز کوتاه باشد و به همین دلیل این مبانی را وارد کیهانشناسی کرده و بحث پیدایش از هیچ را طرح کردند. قائلان به این نظریه خلأ کوانتومی را «هیچ» میدانند و میگویند از هیچ، یک جهان درست میشود؛ مبنای دیگر آنان هم این است که جهان، کروی است و خاصیت جهان کروی این است که انرژی کل آن صفر است یعنی ما هم انرژی مثبت و هم منفی داریم، مثلا جاذبه انرژی مثبت دارد.
ساجدی ادامه داد: فیزیکدانان به کراوس که میگفت جهان از هیچ آفریده شده است اشکال گرفتند که این «هیچ»، هیچ نیست و خلأ کوانتومی است که در آن انرژی و فضا و زمان وجود دارد؛ میادین کوانتومی دارد بنابراین سخن از هیچ نیست؛ از نظر فلسفی هم خلا با هیچ تفاوت دارد یعنی اگر حتی در خلا، هیچ انرژی هم نداشته باشد باز با عدم مطلق فرق دارد زیرا عدم، چیزی است که نیست ولی خلأ، وجود دارد و میتواند چیزی را وارد آن کرد. عدم مطلق اصلا قابل اشاره و وارد کردن چیزی نیست، بنابراین خلأ کوانتومی هم از نظر فیزیکی و هم فلسفی با هیچ تفاوت دارد.
پژوهشگر و استاد فلسفه با بیان اینکه صاحب نظریه تورم کیهانی میگوید ایده پیدایش جهان از فضای خالی، به هیچ وجه بنیادیتر از پیدایش جهان از یک تکه لاستیک نیست، ادامه داد: یعنی این حرف که جهان از خلأ کوانتومی و هیچ درست شده مانند آن است که بگوییم جهان از یک حلقه لاستیک آفریده شده است زیرا دوباره این پرسش را داریم که این لاستیک از کجا آفریده شده است؟
وی با بیان اینکه برخی برای توجیه پیدایش عالم از خلأ کوانتومی، تونلزنی کوانتومی را مطرح کردند، گفت: فرض کنیم یک تپهای داریم و یک توپ در سمت چپ آن وجود دارد؛ این توپ برای عبور از تپه، نیاز به سطح خاصی از انرژی دارد و اگر این سطح خاص را داشته باشد از تپه عبور خواهد کرد وگرنه سر جای خود برمیگردد، این را فیزیک کلاسیک میگوید ولی در فیزیک کوانتومی میگویند توپی که در این طرف تپه است باید سطحی از انرژی را داشته باشد و احتمال کمی وجود دارد که بدون انرژی کافی باز بتواند به آن طرف تپه برود و چنین چیزی در برخی آزمایشات رخ داده است؛ گویی این توپ انرژی را در مدت کوتاهی قرض گرفته و آن را پس میدهد.
ساجدی ادامه داد: تونلزنی کوانتومی قصد دارد بگوید یک سیستم با این که انرژی لازم برای تحول را ندارد ولی باز احتمال این اتفاق غیرممکن نیست لذا این ایده را به شعاع کیهانی تعمیم میدهند و میگویند یک کیهان کوچکتر میتواند شعاع بیشتری پیدا کرده و کیهان بزرگتری را درست کند با اینکه خود آن انرژی لازم را ندارد و آن را امری تصادفی میداند.
وی اظهار کرد: این تعمیم به همینجا متوقف نمیشود و میگویند کیهانی با شعاع کمتر میتواند به کیهانی با شعاع بزرگتر تحول پیدا کند یا یک کیهانی با شعاع نیم متر میتواند به کیهانی با شعاع چند متر تبدیل شود تا جایی که کیهانی با شعاع صفر میتواند به کیهانی با شعاع غیر صفر تبدیل شود پس عملا این فرمول میگوید از عدم میتوان کیهانی درست کرد و احتمال این کار صفر نیست. صاحب این نظریه معتقد است که از هیچ کوانتومی جهانی درست میشود که البته اشکالات زیادی به این ایده حتی از سوی فلاسفه غربی وارد شده است.
ساجدی ادامه داد: اولین ایراد به این نظر آن است که صاحب این نظریه یک یا دو تجربه انجام داده و آن را به موارد دیگر تعمیم داده، درست مانند اینکه بگوییم چون آب در صد درجه میجوشد پس جیوه هم در صد درجه میجوشد و این خطای بزرگی است. منتقدان معتقدند که شما از کجا میدانید صفر و نیستی این قابلیت را دارد که به کیهان و شعاع کیهانی تبدیل شود؛ این نظریه خاصیت موجودات فیزیکی را به هیچ و نیستی تعمیم داده است و این خطاست.
وی افزود: اشکال دیگر این است که تونلزنی، تحول را نشان میدهد و اگر بخواهیم آن را به نیستی تعمیم دهیم یعنی نیستی تبدیل به هستی میشود و این از منظر تمامی فلاسفه غیرممکن است زیرا نیستی قابلیت تبدیل به هستی را ندارد. طرفداران این نظریه میگویند اگر نیستی قابلیت تبدیل به هستی را ندارد پس خدا هم نمیتواند عدم را به وجود تبدیل کند لذا باید در خلقت بسته شود. این اشکال نشان میدهد که این نوع فیزیکدانان درک فلسفی درستی ندارند.
وی افزود: فلاسفه معتقدند اینطور نیست که خدا نیستی را تبدیل به هستی کند؛ یعنی آفرینش هستی، لا من شیء است یعنی خدا چیزی را که نبود به وجود میآورد لذا نباید میان امکان و قابلیت خلط کنیم؛ ما میگوییم امکان به وجود آمدن جهان هست و امکان به معنای آن نیست که قبل از آن چیزی باشد. اینجا میان امکان و قابلیت خلط شده است و بین من لا شیء و لا من شیء هم خلط کردهاند. خداوند جهان را از نیستی به وجود نمیآورد بلکه خداوند جهانی را که نیست به وجود میآورد.
ساجدی اظهار کرد: اشکال دیگر به این ایده آن است که شما میگویید نیستی به وسیله قوانین حاصل از فیزیک کوانتوم به هستی تبدیل میشود؛ ایراد این نظریه آن است که اگر نیستی است پس قواعد فیزیک کوانتوم کجا بوده است؟ یعنی قوانینی در آن نیستی وجود دارد؛ قوانین هم انتزاعی هستند مانند قانون جاذبه که از ویژگی اشیاء منتزع میشود، بنابراین چون قوانین انتزاعی هستند باید چیزی باشد که قوانین از آن انتزاع شوند.
انتهای پیام