به گزارش ایکنا، محسن کرمی، مترجم و پژوهشگر فلسفه هنر، شامگاه 4 خرداد ماه در نشست «امکانات هنر در پرورش روحیه اخلاقی» که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد با بیان اینکه نسبت هنر و اخلاق از مسائل تازه در فلسفه هنر است، به تبیین مراد خود از هنر پرداخت و گفت: از صد سال قبل تاکنون چون ذات هنر زیباست از تعبیر «هنر زیبا» استفاده نمیشود و آن را حشو میدانند؛ در زبان فارسی از هنر به معنای فضیلت نام میبرند و به معنای کارکرد هم به کار میرود. وقتی به کسی میگوییم فلانی هیچ هنری ندارد یعنی کارکردی ندارد. هنر به معنای فن هم به کار میرود و وقتی میگوییم فن آشپزی به معنای هنر آشپزی و بهترین راه و روش پختن غذاست.
عضو هیئت علمی دانشکده صدا و سیما افزود: ارسطوئیان و نو ارسطوئیان سه رویکرد از انسان نسبت به هستی قائل بودند؛ اول اینکه انسان دنبال شناخت و معرفت کلی هستی درونی و بیرونی است. رویکرد دیگر ایجاد تغییر در جهان هستی است و بیشتر اوقات معرفت ما به جهان برای ایجاد تغییر است؛ مثلا وقتی نزد پزشک برویم او در صدد شناخت جسم ما نیست و ما نزد او نمیرویم تا معرفت و شناخت پیدا کنیم، بلکه درصددیم ما را درمان کند و تغییر کنیم تا زندگی در آن آسان شود.
کرمی با بیان اینکه حیطه سوم هم هنر است، گفت: به همه تغییراتی که برای زیباتر شدن جهان رخ میدهد هنر گفته میشود که شامل زدن مو و ریش و آرایش و ست کردن لباس و ... است و در سایه آن زیباتر شدن هنرهای جهانی و منطقهای شکل میگیرد که نقاشی، تئاتر، رقص، عکاسی و فیلم، خوشنویسی، موسیقی، مجسمهسازی، معماری، ادبیات و تصویر متحرک که همه شاخههای انیمیشن و فیلم رئال و ... را در بر میگیرد. البته از این باب به آن هنر هفتم میگویند، زیرا هنرهای دیگر را به خدمت میگیرد و والاتر است.
وی با بیان اینکه برخی هنرها مانند باغ آرایی و خوشنویسی منطقهای هستند و خوشنویسی در ایران در اوج است، اظهار کرد: مراد بنده از اخلاق این است که اخلاق یکی از هنجارسازهای دنیای بشری است و ما انواعی از ارزشها داریم که یکی از آنها ارزش اخلاقی است و از دل آن باید و نباید بیرون میآید.
عضو هیئت علمی دانشگاه صدا و سیما با اشاره به اینکه اخلاق در جایی است که با وجود ضرر برای انسان آن را انجام میدهد، اضافه کرد: افلاطون و ارسطو ارزشهای اخلاقی را از ارزشهای زیباییشناختی تفکیک کردند. در فرهنگ اسلامی ارزشهای اخلاقی و مناسکی از هم جدا هستند. البته قراردادهای عالم انسانی جعل میشوند، ولی ارزشهای اخلاقی را ما جعل نمیکنیم، بلکه با شهود و وجدان اخلاقی و مناسک کشف میکنیم و نیز شعائر بخشی از تکالیف یا ارزشها هستند که دین آنها را تعیین میکند. لذا اگر دین به ما نماز خواندن و روزه گرفتن را نفرموده بود، هیچ اطلاعی از آن نداشتیم.
وی با طرح این پرسش که آیا تولید هنر میتواند به اخلاق خود هنرمند و جامعه کمک کند، تصریح کرد: برای اینکه هنر به حیات اخلاقی کمک کند باید بدانیم لوزام اخلاقی زیستن چیست و مزاحمان حیات اخلاقی چه چیزهایی هستند و آیا هنر میتواند قدرت و شر این مزاحمان را کم کند؟
کرمی افزود: 5 مورد برای حیات اخلاقی لازم است و هنر میتواند به آن کمک کند؛ اول معرفت اخلاقی است؛ معرفت از نوع دانایی و گزارهای. معرفت گزارهای مانند این است که در تزاحم بین نجات جان یک انسان و گفتن یک دروغ کدام ارجح است و گفته میشود جان انسان. به تعبیر قدما این نوع معرفت حصولی است. بسیاری معتقد بودند که هنر نمیتواند به ما معرفت حصولی و گزارهای بدهد ولی در دهههای اخیر این باور تغییر کرده است. اگر یک گزاره را که تاکنون تصور میشد درست است، ثابت کنیم که نادرست است نوعی معرفت به دست خواهد آمد، مثلا همیشه راست گفتن زیر سؤال میرود و آثار هنری نمونههای بسیاری را شامل میشوند.
وی با بیان اینکه اگر فیلسوف بخواهد آزمایش فکری بسازد، باید از هنر استفاده کند، تاکید کرد: دسته دوم لوازم حیات اخلاقی، گرایشات اخلاقی هستند، یعنی منمیدانم راستگویی خوب است ولی باید میل به راستگویی داشته باشم؛ عمروعاص میدانست راستگویی خوب است، ولی میل به آن نداشت. لذا شکاف بین معرفت و عمل اخلاقی وجود داشت. افلاطون معتقد بود وقتی کسی خطای اخلاقی میکند چون نمیداند ولی ارسطو معتقد بود که انسان گاهی خوب میداند ولی عمل غیراخلاقی میکند و ارسطو پیشنهاد داد که معرفت دارم ولی میل ندارم مانند اینکه میدانم رشوه کار بدی است ولی باز انجام میدهم. آثار هنری میتوانند میل اخلاقی در انسان ایجاد کنند زیرا امیال در حیطه احساسی عاطفی و هیجانی وجود ما هستند و آثار هنری با احساسات و عواطف انسان سروکار دارند؛ آثار هنری ما را به رقابت با خودمان تشویق میکنند نه با دیگران، زیرا اگر کسی دیگران را رقیب بداند آنان را مانع خود میداند و با آنان بدرفتاری میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه صدا و سیما بیان کرد: برخی آثار هنری مانند فیلم «دوازده مرد خشمگین» میل اینکه ما شبیه او باشیم را ایجاد میکند که همان ایجاد میل اخلاقی است و فیلم «مردی برای تمام فصول» هم واجد این ویژگی است که زندگی واقعی یکی از فلاسفه قرن 14 و 15 را به تصویر کشیده است؛ او حاضر نیست قوانین را برای پادشاه تغییر دهد، زیرا قانون کلیسا آن است که مردان تا زمانی که زنان آنان زنده هستند حق ندارند زن دیگری بگیرند و یا همسرشان را طلاق بدهند و پادشاه هم مستثنی نیست. لازمه سوم مهارتهای اخلاقی است که ارسطو بر آن تاکید داشت و اینکه برای اخلاقی بودن علاوه بر میل و معرفت باید مهارت هم داشته باشیم یعنی به خرج دادن عاطفه درست در جای درست و به اندازه لازم. مثلا ممکن است اگر کسی به پشت سر بچه بزند و سر او در کاسه ماست فرو رود بقیه بخندند ولی حتما یکی دو نفر از این کار ناراحت خواهند شد، زیرا آنقدر در خرج کردن عاطفه درست مهارت دارند که میتوانند آن را در جای مناسب خرج کنند. از این رو از مظلوم دفاع میکنند.
مترجم و پژوهشگر فلسفه هنر تصریح کرد: لازمه دیگر، شناختهای اخلاقی یا به تعبیر قدما معرفت حضوری اخلاقی است؛ این نوع معرفت بیرون از ذهن یا درونی است که در غرب به آن معرفت از نوع آشنایی یا مواجهه میگویند. به تعبیر دیگر این معرفت و مواجهه درونی یا بیرونی است. اگر کسی شناخت عمیقی از کشش و امیال و گرایشها و قوت باورهای خود نداشته باشد، بسیار زودتر از کسی که شناخت دقیقتری از خود دارد در ورطه غیراخلاقی خواهد افتاد. لذا وقتی در منصبی قرار میگیرد، به رشوه روی میآورد.
کرمی با اشاره به تخیل اخلاقی، تصریح کرد: برخی فلاسفه غربی تاکید میکنند که بیاخلاقیها ناشی از عدم تخیل اخلاقی است؛ مثلا یک راننده جلوی ما ترمز بدی کند و ما ناراحت شویم و فریاد بزنیم، هنوز تخیل اخلاقی ما به کار نیفتاده است و اگر تخیل اخلاقی وجود داشته باشد، خودمان را جای آن راننده میگذاریم و میگوییم ممکن است ما هم عجله کنیم. لذا اینقدر عصبانی نمیشویم. در اینجا هنر اهمیت خود را نشان میدهد، زیرا آثار هنری در پرورش تخیل اخلاقی نقش اساسی دارد.
این کارشناس فلسفه هنر با تاکید بر روحیه اخلاقی و نیاز به آن برای زیست اخلاقی، اظهار کرد: روحیه اخلاقی دو ویژگی دارد؛ اول اینکه حالات ذهنی و روانی است که مشمول داوری اخلاقی نیست مانند حسد و عجب و صداقت و شجاعت و ... ولی در عین حال برای اخلاقیزیستن لازم است یا به زیست اخلاقی ما کمک میکند و به آن روحیه اخلاقی میگویم؛ مثلا خوداتکایی؛ یعنی من براساس موج و مدهای فکری به این طرف و آن طرف نروم بلکه خوداتکایی فکری داشته باشم. حالا اگر فردی خوداتکایی نداشته باشد ممکن است دچار بداخلاقی شود. البته بنده ندیدهام کسی خوداتکایی را فضیلت اخلاقی برشمرده باشد.
وی اظهار کرد: توجه به جزئیات و جزئینگری هم به زیست اخلاقی بهتر کمک میکند؛ به تعبیر دیگر هر فردی که به جزئیات توجه بیشتری دارد بیشتر مستعد اخلاقیزیستن است و به نظر بنده لازمه اخلاقیزیستن است مثلا اگر وارد محیطی شویم و چند نفر باشند به آنان سلام کنم ولی به پریشان احوالی یکی از آنان توجه نکنم و انگار نه انگار که او گرفتار مشکل بزرگی شده است لذا توجه به جزئیات لازم است، البته باز مشمول داوری اخلاقی مستقیم نیست و تا فرد مرتکب خطای اخلاقی نشود نمیتوان او را متهم به نداشتن زیست اخلاقی کرد و به سبب بیدقتی به جزئیات توبیخ نمیشود. همچنین، انضباط درونی از لوازم زیست اخلاقی است؛ اینکه از بین همه کارهایی که توانایی انجام آن را داریم فقط برخی از آنها را انجام دهیم، مثلا حاکمان یک کشور در مواجهه با کشور دیگر چند گزینه دارند، ولی کاری را انجام میدهند که خسارت کمتری دارد و خسارت بیشتر را غیراخلاقی بدانند. در نتیجه هنرمندان هرقدر به جزئیات بیشتر توجه کنند و انضباط درونی داشته باشند، هنری را تولید میکنند که واجد این دو صفت است.
انتهای پیام