به گزارش ایکنا، محمود واعظی؛ رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران، شامگاه 17 تیرماه در ادامه سلسله نشستهای بیان تجربیات اساتید و صاحبنظران به بیان نکاتی برای دانشجویان پرداخت.
متن سخنان وی به شرح زیر است؛
قبل از انقلاب فردی به نام آقای عابدزاده، 14 مدرسه به نام 14 معصوم با اسامی نبویه، علویه، حسنیه، حسینیه تا مهدیه تاسیس کرد، بنده در مدرسه جوادیه درس میخواندم، مبنای تدریس در این مدارس، دین بود و از معلمان روحانی و آموزش قرآن استفاده میشد و فضای دینی بر این مدارس حاکم بود؛ صبحها در ابتدای شروع درس قرآن قرائت میکردم و آخر وقت هم که از مدرسه بیرون میرفتیم صلوات خاصه همخوانی میشد.
آقای عابدزاده از 15 تا 25 شعبان جشنهای مفصلی راه میانداخت و هر شب در یک محله جشن برگزار میکرد و هر شب سرودهای بسیار زیبا همخوانی میشد و من تکخوان این سرودها بودم. در دوره دبیرستان خیلی علاقهمند به درس و قرآن و ... بودم؛ در دبیرستان هم مسئول کتابخانه بودم و به خطاطی علاقه زیادی داشتم. در سال 57 دیپلم گرفتم و به کتابهای کسانی مانند دکتر شریعتی علاقه داشتم یا مکتب اسلام آیتالله مکارم شیرازی و ... را مطالعه میکردم. از دیگر علایق من در آغاز انقلاب، حوزه علمیه بود یعنی صبحها مدرسه میرفتم و شبها هم طلبه فاضلی به ما درس حوزوی میداد لذا از جهت ادبیات عرب نسبت به سایر دانشجویان برتر بودم.
در مشهد همچنین بعد از نماز صبح یکی از بزرگواران به ما مباحث تفسیری و تحریرالوسیله امام را آموزش میداد. در سال 1358، مدرسه عالی شهید مطهری توسط آیتالله امامی کاشانی تاسیس شد و بنده هم به مطالعه دروس دینی در این مدرسه علاقه داشتم و با رتبه خوب قبول شدم ولی با تاخیر یک ماهه از قبولی خودم مطلع شدم و به این دلیل من را در این مدرسه نپذیرفتند لذا مجبور شدم به مشهد برگردم و بعد به سربازی و جنگ رفتم و در عقیدتی سیاسی تدریس میکردم که آنجا مجله جند الله را تولید کردیم.
یکی از کارهایی که در این سنین انجام میدادیم آموزش روخوانی قرآن کریم در 5 جلسه بود که مخاطب آن عمدتا افراد دیپلمه بودند و البته کادر ارتش از افسران ارشد تا سرباز هم از آن استقبال میکردند؛ من همزمان با سربازی دروس حوزه را در حوزه علمیه چیذر دنبال کردم و شرح الفیه و ... را میخواندم مگر ایامی که در جبهه بودم.
پدر من عادت داشت در منزل با صدای بلند قرآن میخواند و برخی آیات را هم که معانی جالبی برای او داشت با صدای بلند توضیح میداد؛ یک روز به این آیه رسید: وَمَنْ كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا؛ تلاش کنید جزء عالمان و افراد آگاه باشید چون براساس این آیه هر کسی در دنیا کورباطن باشد در آخرت هم کور خواهد بود. این مسئله سبب شد تا وارد دانشگاه علوم اسلامی رضوی بشوم و با رتبه برتر قبول شدم و تا پایان سطح هم در این دانشگاه درس خواندم.
من مدتها با آقای الهیزاده که روش تدبر در قرآن را احیا کرده بود همبحث و همدرس بودم؛ ایشان به من معترض بود که چرا وارد دانشگاه شدهای ولی باور من این بود که ما باید بتوانیم با زبان روز با دنیا تعامل داشته باشیم و معارف دینی را در عرصه بینالمللی تبلیغ کنیم لذا یکی از اهداف اصلی آموزشی پژوهشی من این بود که به جای کارهای تکراری باید معارف را به دنیا منتقل کنیم از این جهت وقتی وارد دانشگاههای مختلف شدم تعامل با مراکز علمی جهان را در دستور کار قرار دادم.
وقتی مدیر گروه زبان دانشگاه فردوسی شدم این جمله امام را بالای میز کارم چسبانده بودم؛ امام فرموده بودند: یادگیری زبانهای خارجی به منظور توسعه فرهنگ اسلامی امروزه عبادتی است بزرگ. پژوهش و آثار بنده هم عمدتا با این رویکرد بوده است. ما الان مترجم قرآن زیاد داریم، بنده به آسیبهای ترجمه اعم از ترجمههای داخلی و خارجی در قالب یک کتابی پرداختهام و از جمله اینکه این مترجمان چقدر توانستهاند تاکیدات قرآنی را در ترجمههای خود منعکس کنند یا مطالعه این موضوع که چه مراکزی در جهان مشغول مطالعات قرآنی حدیثی بوده و هستند و بنده کتابی در این زمینه هم نوشتم. بنابراین تاکید بنده بر رصد فعالیت مستشرقان و پیگیری فعالیتهای قرآنی و حدیثی و دینی در خارج از کشور است.
دایرهالمعارف اسلام که ویراست سوم آن وارد بازار شده و مجموعه مقالاتی است که توسط یهودیان و مسیحیان مستشرق برای معرفی اسلام نوشته شده است؛ بنده در دهه 60 بخش اسلام و ایران و مطالب مرتبط با مکه و کعبه و ... را ترجمه میکردم. بنابراین برای داشتن نقش فعال در عرصه بینالمللی باید با این مسائل آَشنا باشیم یا دایره المعارف قرآن کریم که 5 جلد آن بیرون آمده و 700 مقاله هم دارد عموما توسط مستشرقان نوشته شده است و باید نقد شود که ما این کار را با همکاری دانشجویان انجام دادیم و نقاط ضعفشان را گوشزد کردیم که یکی از آنها عدم استفاده از منابع شیعی بوده است که باز ما در این بخش هم قصور داریم زیرا آثار خودمان را به انگلیسی ترجمه نکردهایم که آنها بتوانند به سهولت از آن استفاده کنند لذا خیلی از آنان با منابع ما آشنا نیستند و آن افرادی هم که آشنا هستند شاید از دایره انصاف بیرون رفتهاند.
مسئله دیگر رویکرد مستشرقان به آثار اسلامی است؛ یعنی چند کتاب از ما دیدهاند که وارد تحلیل مباحث اسلامی شدهاند؟ ما شاغلان در علوم اسلامی و انسانی باید با آثار مستشرقان آشنا شویم و چارهای جز این نداریم. بنده از سال 1370 در حج و زیارت در بخش بینالملل بعثه مشغول به کار شدم و از آن روز تاکنون ارتباطم را با جهان اسلام از دست ندادهام و هر سال که حج میرفتم با 120 ملیت ارتباط داشتم. بنده سالهای سال از محضر بزرگانی چون آیتالله مکارم شیرازی و آیتالله سبحانی بهره بردهام و تلاش کردیم شبهاتی را که به ویژه متعصبان اهل سنت علیه شیعه منتشر کردهاند پاسخ بدهیم. ما سیما و رادیو قرآن و چندهزار شخصیت قرآنی داریم ولی وقتی وارد الجزایر میشویم فکر میکنند قرآن ما با قرآن خودشان فرق دارد.
اینکه کنار بنشینم و یک مقاله کاملا کتابخانهای بنویسیم واقعا دلچسب من نیست ولی اینکه مثلا بررسی کنم که ریشه نسبتدادن تحریف قرآن در ترکیه و جاکارتای اندونزی چیست مورد علاقه بنده است تا بدانیم که به خاطر بیتوجهی ما به عرصه بینالملل چقدر ضرر کردهایم. پیداکردن پاسخ متناسب اندیشهها و افراد مختلف، موضوع مهمی است. بارها شده است که کتبی از داخل برای مردم مناطق مختلف ترجمه شده است ولی چون متناسب با اقلیم و فضای جغرافیایی و فرهنگی آنان نبوده است بازتاب منفی داشته است.
ما نمیتوانیم در همه جا یک بیان و یک قلم داشته باشیم. ما با جمعی از مبلغان خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم؛ عصاره مطلب آقا این بود که ما خیلی تلاش کردیم در طول تاریخ مطالبمان را به گوش مخاطبان برسانیم ولی کمتر تلاش کردیم مطالب را از گوش به دل و قلب مخاطب برسانیم که مطلب جاننشین و اثربخش بشود و وارد رفتار مردم شود.
وقتی کلام در ذهن نفوذ نکند به رفتار تبدیل نخواهد شد و این نشانه نداشتن باور عمیق است؛ درست مانند پزشکی که از مضرات سیگار میگوید و خودش سیگاری است، نمیشود ما از مضرات دنیاگرایی سخن بگوییم ولی خودمان دنیازده و دنیامدار باشیم و یا گرفتار آفات نفسانی مانند غرور و غیبت و تهمت باشیم و بخواهیم دیگران را نفی کنیم.
چقدر امروز استادان و دانشجویان ما چقدر با مراکز بینالمللی دینی و علوم انسانی و اسلامی که به کارهای قرآنی و حدیثی اشتغال دارند آشنا هستند و با آنان ارتباط مؤثر دارند یعنی ما دانشجو و استاد و مقاله و مطلب تبادل میکنیم؟ الان مرکز الحسنیه در مغرب و الموطأ در امارات فعالیت دارند ولی چند نفر از ما با آنها ارتباط داریم و میشناسیم؟ چقدر با رقبای مکتب اهل بیت(ع) ارتباط داریم و آثارشان را میشناسیم؟ آیا پذیرفته است که ما دانشجویان و استادان بیرون مرزها را که مکتب اهل بیت را درک نکردهاند رها کنیم و در داخل کشور به کارهایی بپردازیم که خیلیها انجام میدهند؟ دانشجوی ارشد و دکتری ما باید بتواند به صورت علمی در عرصه بینالملل معارف اسلامی و حسینی را منتقل کند و روشن کند که چرا جریانهای سلفی و اشعری حاضر نیستند به عقلانیت دینی رو بیاورند.
انتهای پیام