به گزارش ایکنا، مهدی اصفهانی، پژوهشگر فلسفه شامگاه 9 شهریورماه در نشست علمی «مرگ از منظر هایدگر» با بیان اینکه پروژه بزرگ هایدگر پرداختن به پرسش از معنای هستی در دوره خود بوده است زیرا پرسش از هستی به فراموشی سپرده شده بود، گفت: فراموشی پرسش از معنای هستی، باعث بیمعنایی زندگی میشود لذا هایدگر به این مسئله پرداخت. پرسش از معنای هستی وقتی به بهترین وجه جواب خواهد گرفت که از منظر انسان به آن بپردازیم.
وی با بیان اینکه روش هایدگر، روش پدیدارشناسی است و در این روش چیزی به پدیدار تحمیل نمیشود، افزود: اگر بخواهیم با روش پدیدارشناسی از معنای انسان تحقیق کنیم درباره انسان با این مشکل روبرو هستیم زیرا انسان به واسطه مرگ، در کلیت خودش پدیدار و آشکار نیست و این مسئله، هایدگر را به تامل در مورد مرگ واداشته است لذا حدود 40 صفحه در یکی از آثارش در اینباره بحث کرده است.
اصفهانی اضافه کرد: در فهم هایدگری نباید در مقولات ارسطویی و سنتی متافیزیک، تامل و تفکر کنیم بلکه اجازه دهیم زبان هایدگر ما را به افق پدیدارشناسی مدنظر او پیش ببرد. هایدگر اصرار به تخریب تاریخ آنتولوژی و هستیشناسی دارد زیرا سؤالات و جوابها تکرار شده است و در این تکرار، اجازه رویارویی پدیدارشناسانه با هستی داده نمیشود لذا زبانش کاملا جدید است و از جنس مقولات ارسطویی نیست.
این پژوهشگر افزود: هایدگر میگوید هستی انسانی در همه موارد برای آن چیزی که خواست و اراده خود اوست در حال باشیدن است به تعبیر دیگر انسان وقتی یک لیوان آب هم برای خوردن برمیدارد یعنی هست و دلنگران است و سیرشدن، نوعی هستنتوانستن است؛ این هستنتوانستن از کارهای کوچک شروع تا به اختراعات بزرگ نجومی و ... منتهی میشود.
این پژوهشگر با بیان اینکه به زبان دین ما تا نمردیم عاقبتمان هم معلوم نیست یعنی معلوم نیست چه هستیم و ممکن است در قدم آخر یک کاری کنیم که همه چیز را تغییر دهیم، گفت: هایدگر ذرهبین خود را بر این مسئله متمرکز کرده است که اگر ما به هستی انسانی، بنگریم این هستی تمام نیست و انسان به یکسری چیزهایی که قرار بوده برسد، نرسیده است و این عدم تحقق کل در واقع یعنی من یک چیزهایی میتوانم باشم و هنوز نیستم بنابراین مرگ زمانی رخ میدهد که امکانات انسان برای بودن تمام شده است.
اصفهانی اظهار کرد: هایدگر تصریح کرده است کار من تحلیل مرگ در دنیاست نه در عالم دیگر؛ به تعبیر دیگر وقتی ما هیچ چیزی نتوانیم باشیم در این صورت مردهایم. هایدگر طوری حرف زده است که ما اگر هستی داریم در زمان و مکان و اینجا و اکنون معنا دارد ولی اگر هستنتوانستنی برای انسان نباشد به نحو اگزیستنس نیست.
این پژوهشگر تصریح کرد: در سنت دینی ما روایتی از پیامبر(ص) اکرم داریم که خیلی مورد توجه است و در کتب اهل سنت و شیعه بیان شده است؛ ایشان فرمودند: الیوم عمل بلاحساب و غدا حساب بلاعمل. امروز، روز عمل است و حسابی در کار نیست و در قیامت روز حساب است و دیگر عملی در کار نخواهد بود. مستقل از جهات الهیاتی این موضوع، این نکته خیلی مهم است که مرگ یعنی اینکه دیگر عملی در کار نیست و امکانی که ما تا قبل از مرگ داشتیم وجود ندارد و هستنتوانستن ما تمام شده است.
اصفهانی با بیان اینکه ممکن است کسی بگوید ما مرگ خود را تجربه نکردهایم ولی مرگ دیگران را تجربه کردهایم، اضافه کرد: اگر کسی دنبال این است که انسان را در تمامیت خودش ببیند و چون بعد از مرگ به تمامیت میرسد این را در مرگ دیگران باید ملاحظه کنیم؛ هایدگر قابل تجربهبودن مرگ دیگران را مطرح کرده است و در این صورت هستی انسانی در کلیت خود قابل بررسی است. از منظر او حصول کلیت هستی انسان در مرگ چیزی نیست جز از کف دادن هستی اکنون، اینجا و در این زمان و این مکان.
وی با بیان اینکه در تعبیر قرآنی، مرگ مصیبت است، افزود: قرآن کریم فرموده است: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ؛ یعنی مصیبت به انسان اصابت میکند. ما در کنار عزیزانمان در حال زندگی هستیم و ناگهان یکی از آنان را از دست میدهیم بنابراین نوعی اصابت است و همانند مته که دیوار را سوراخ میکند وارد زندگی ما میشود.
انتهای پیام