محمدمهدی مظاهری، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالمللی، یادداشتی را برای ایکنا با عنوان «کریدور زنگزور و روابط راهبردی ایران و روسیه» ارسال کرده که در ادامه میخوانیم:
اعلام موضع اخیر مقامات ارشد روسی پس از سفر ولادیمیر پوتین به باکو درباره مسیر ارتباطی زنگزور در منطقه قفقاز جنوبی، بار دیگر بحثها در مورد رویکرد روسیه به جمهوری اسلامی ایران را افزایش داده است. ماجرا از آنجا آغاز شد که بعد از حمله اوکراین به خاک روسیه، تصرف برخی شهرهای آن و تغییر شرایط میدانی در جنگ، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، برای اولین بار از زمان آغاز جنگ با اوکراین، یک سفر دو روزه به جمهوری آذربایجان انجام داد تا به بررسی راهکارهای گسترش همکاریهای راهبردی و ائتلاف میان جمهوری آذربایجان و روسیه بپردازد. طی این سفر پوتین ضمن برخی توافقات دیگر، مباحثی را نیز درباره کریدور زنگزور مطرح کرد. به فاصله کوتاهی پس از این سفر، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه اعلام کرد: مسکو از انعقاد سریع معاهده صلح بین باکو و ایروان و رفع انسداد مسیر ارتباطی حمایت میکند.
هر چند پس از این موضعگیری که علناً منافع ملی ایران را تهدید میکرد، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، سفیر روسیه در تهران را احضار کرد و مراتب اعتراض جمهوری اسلامی به این به اصطلاح شریک راهبردی ابلاغ شد اما روسها نهتنها از این تصمیم منصرف نشدند، بلکه تنها با بیان اینکه مسکو نگرانی تهران را مد نظر دارد، تأکید کردند که موضع مسکو در مورد کریدور زنگزور کاملا قطعی است و تنها کاری که قصد دارند انجام دهند، تماس گرفتن با ایران برای «شفافسازی» است؛ به عبارت دیگر ابلاغ این قضیه به ایران که تصمیم گرفته شده و مقامات ایران هم چارهای جز پذیرش ندارند!
چنین موضعگیری از سوی مسکو در شرایطی است که متن نهایی «سند جامع همکاریهای راهبردی» دو کشور آماده امضا است و دو کشور در حال مهیا شدن برای نهایی کردن آن هستند. با این حال، به نظر میرسد درک روسیه از روابط راهبردی با درک ایران از این نوع روابط متفاوت است و مقامات این کشور هیچ محدودیت و خط قرمزی جز منافع و امنیت ملی خود نمیشناسند. بر اساس متون علمی، «روابط راهبردی» مستلزم وجود یا رعایت برخی الزامات و مؤلفههاست؛ ضرورت وجود منافع و اهداف استراتژیک در حوزههای متداخل، وجود یک دشمن، رقيب و یا تهدید مشترک، وجود تفاهم در مورد نظام بينالملل و قواعد کنشگری در آن و وجود اراده سياسی در رهبران؛ برخی از این مؤلفهها هستند.
با این حال روسیه با حمایت از دالان زنگزور بیشتر این مؤلفههای همکاری راهبردی را خدشهدار کرده است؛ در درجه نخست گشایش دالان زنگزور اقدامی است کاملا در ضدیت با منافع جمهوری اسلامی ایران، اما در مقطع کنونی به نفع روسیه؛ با گشایش این دالان، ارتباط راهبردی ایران با اروپا قطع خواهد شد. ضمن اینکه ایران بر این مسیر کنترلی نخواهد داشت و طبیعتاً حق ترانزیت کالا را نیز از دست میدهد. از سوی دیگر، راهاندازی کریدور زنگزور همسایگان ایران را از ۱۵ به ۱۴ کشور تقلیل میدهد و در نتیجه منافع راهبردی و اهمیت ژئوپلیتیکی ایران در منطقه تحت تاثیر قرار میگیرد. با این حال، این راه ارتباطی در دوره تحریم روسیه از سوی اروپا، به مسکو کمک میکند تا تحریمها را دور بزند. از سوی دیگر، تحولات اوکراین موقعیت روسیه را در قفقاز جنوبی تغییر داده و مسکو خواهان نفوذ خود در گرجستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان است، امری که از طریق دالان زنگزور اجرایی میشود. بنابراین منافع و اهداف استراتژیک ایران و روسیه در این زمینه نه فقط تفاوت بلکه تعارض دارد.
وجود یک دشمن، رقيب و یا تهدید مشترک، از دیگر فاکتورهای روابط راهبردی است؛ هر چند در سالهای اخیر، روسیه و ایران در دشمنی با کشورهای غربی همداستان بودند اما با روی کار آمدن رئیسجمهور جدید در ایران و اعلام مواضع او مبنی بر مدیریت تنشها با غرب، مقامات روس به این نتیجه رسیدهاند که باید قبل از هر اقدامی از سوی ایران، آنها برای گشودن جبهههای جدید اقدام کنند و به تهران نشان دهند که میتوانند تنها با یک دیدار و چند تماس، کل معادلات منطقه را به ضرر ایران تغییر دهند. پافشاری روسیه بر ایجاد کریدور زنگزور در واقع هدیهای است که پوتین به رقبای منطقهای ایران یعنی ترکیه و جمهوری آذربایجان میدهد؛ چرا که ترکیه میتواند از طریق زنگزور کالاهایش را به جمهوری آذربایجان و از طریق دریای خزر به آسیای مرکزی برساند و آذربایجان راهی مستقیم به سمت کشورهای اروپایی پیدا میکند.
وجود تفاهم در مورد نظام بينالملل و قواعد کنشگری در آن مؤلفه دیگر همکارهای راهبردی است؛ اگرچه هر دو کشور ایران و روسیه، رویکردی تجدیدنظرطلب نسبت به قواعد غربی نظام بینالملل دارند و خواستار آن هستند که نقش آنها در نظام بینالملل به رسمیت شناخته شود اما تجدید نظرطلبی روسیه در چارچوب سيستم است، در حالی که تجدید نظرطلبی ایران ضد سيستمی است. روسيه به عنوان کشوری که پيگیر دستیابی به هویت یک قدرت بزرگ است، هيچ گاه به دنبال کنار رفتن از مدیریت بحرانها و مسائل جهانی نبوده و در همین راستا هرگاه لازم بوده با کشورهای غربی همسو شده و از تحریمهای چندجانبه بینالمللی عليه ایران حمایت کرده است. حال نیز که کشورهای غربی در قالب ناتو در حال حمایت از اوکراین هستند، روسیه ضمن بهرهبرداری از کمکهای ایران، تمامی تخممرغهای خود را در سبد کشورمان نگذاشته و با بهرهگیری از مؤلفههای قدرت خود، کارتهای مختلفی برای مدیریت بحران اوکراین بازی میکند که برخی از آنها همچون دالان زنگزور کاملا به ضرر ایران هستند.
در رابطه به «وجود اراده سياسی در رهبران» نیز به نظر میرسد، با توجه به تفاوت سطوح قدرت بین ایران و روسیه، کرملین ارادهای برای ارتقای روابط خود با تهران به سطح روابط راهبردی نداشته و ترجیح میدهد رابطه با ایران را در همین وضعیت «منافع محوری» نگاه دارد. در واقع روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ در مقیاسهای جهانی دست خود را باز میبیند که در هر زمان طبق اقتضای منافع خود، با کارت بازیگران منطقهای همچون ایران بازی کند و معادلات منطقه را طبق میل خود تغییر دهد. متأسفانه مشکلات متعدد و عدم توازنی که جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر در سیاست خارجی خود داشته، امکان این نوع سوء استفاده را برای روسیه فراهم کرده است.
بر این اساس به نظر میرسد روابط ایران و روسیه، نه از نوع همکاری راهبردی، بلکه بیشتر همکاری اجباری یا محتاطانه برای مقابله با بحرانهای مقطعی بوده و صرفاً عناصری از روابط استراتژیک را در خود دارد. این مسئله واقعیتی تلخ است که میتواند تبعات خطرناکی نیز در سیاست خارجی به دنبال داشته باشد؛ چرا که یکی از شرایط مهم کنشگری موفق کشورها در عرصه بینالملل و تأمین منافع و امنیت ملی، برخورداری از متحدان استراتژیک متعدد است. بنابراین باید تدابیری اندیشیده شود تا روسیه از سطح این روابط ابنالوقتی خارج شده و خود را متعهد به ایجاد روابط پایدار و استراتژیک با ایران بداند. برای تحقق این هدف و تبدیل روابط با روسیه به سطح راهبردی، ایران باید به آن سطح از قدرت در منطقه دست یابد که روسيه برای ورود به پروندههای منطقهای و ایفای نقش در غرب آسيا و به تبع آن، کسب اعتبار و جایگاه بينالمللی، خود را ناگزیر از مذاکره و تفاهم با جمهوری اسلامی ببيند. بدون شک، برقراری توازن در سیاست خارجی و بهرهمندی ایران از گزینههای مختلف برای پیشبرد اهداف و منافع خود یک گام مثبت و مؤثر در این زمینه خواهد بود.
انتهای پیام