
به گزارش ایکنا، چهارمین جلسه از سلسله جلسات تدبر در سوره «
حجرات» که در پژوهشگاه رویان جهاد دانشگاهی و با سخنرانی هانی چیتچیان، مدرس و کارشناس قرآنی برگزار میشود، بعد از ظهر سهشنبه 20 شهریورماه دایر شد که در ابتدا چیتچیان با توجه به وقفه پیش آمده میان این جلسه با جلسات قبل که پیش از ایام اربعین و دهه آخر ماه صفر برگزار شد، به یادآوری خلاصهای از مطالب عنوان شده در سه جلسه قبل پرداخت.
بیشتر بخوانید؛
در جلسه چهارم هانی چیتچیان با تأکید بر آیه ششم و هفتم این سوره مبارکه به ذکر نکات دیگری در باب فعالیت افراد منافق و فاسق در جامعه اسلامی پرداخت که به خلاصهای از مهمترین موارد عنوان شده در این جلسه در ادامه خواهیم پرداخت:
خداوند در آیه ششم سوره مبارکه حجرات میفرماید: «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ»(ای اهل ایمان! اگر فاسقی خبری برایتان آورد، خبرش را بررسی و تحقیق کنید تا مبادا از روی ناآگاهی، گروهی را آسیب و گزند رسانید و بر کرده خود پشیمان شوید.)
مراد از نبأ در قرآن خبر بزرگ است؛ خبری بااهمیت که حال براساس استناد به این آیه شریفه منبع آن فردی فاسق است، فردی که فسادش محرز شده و گفته شده است که باید وقتی در مواجهه با چنین خبررسانی قرار گرفتهاید، زود و شتابزده اعتماد به قول آن فرد نکرده و حتماً دست به تحقیق بزنید تا از صحت و سقم آن مطلع شوید.
دو موضوع اصلی در بررسی این آیه وجود دارد؛ یکی منشأ خبر که همانطور که تأکید شده، فساد و فسق او بیّن است و دیگری خبری که او به انتشار آن دامن میزند که اتفاقاً خبری بزرگ است و ممکن است به واسطه اعتماد و یا خوش باوری جامعه، به آن آسیب جدی وارد شود. برمبنای این دو امر باید به این موضوع تأکید کرد که حتی اگر خبر از ناحیه فردی که ظاهری به صلاح دارد و اینگونه نیست که فساد و فسق او به اثبات رسیده باشد، باز نظام و منطق عقلانی حکم میکند که نسبت به آن تحقیق و بررسی صورت گیرد و از منابع دیگری نسبت به حقیقی بودن آن اعتماد حاصل شود چه برسد به اینکه در شرایط کنونی فرد منتشر کننده خبر، به فساد نیز شهره است.
در گزاره دوم باید به این نکته مهم توجه شود که صحبت از آزادی عملی است که فرد فاسق و فاسد در جامعه اسلامی دارد و گویا به او تریبونی داده شده است که به راحتی و آسانی بتواند عقاید خود را بیان کند در حالی که عقل حکم میکند که جامعه اسلامی چنین حقی را از آن فرد سلب کرده و اجازه چنین اقدامی را به او ندهد که باید گفت براساس احکام تدوین شده در جامعه اسلامی اگر چنین اختیار و آزادعلمی به این فرد داده شده، به این خاطر است که جامعه و حکومت اسلامی فرض را بر نجات آن فرد قرار داده و تا جایی که تحرکات و اعمال او خطری را متوجه خط و مشی جامعه و مردم نکند، در چارچوب مشخصی به اظهار نظر پرداخته و در تبیین عقاید خود مختار است تا مگر در این مسیر امید به نجات او از این گمراهی و ضلال باشد.
در مقابل قرآن و احگام اسلامی وظیفهای را بر گردن تک تک افراد در جوامع اسلامی قرار داده است و آن هم این است که بر احساسات و هیجانات خود مسلط بوده و عقل و تفکر را غالب بر بروز آنچه حس قلبی خود است قرار دهند که البته در اغلب موارد عقل در بروز واکنش در برابر چنین ادعا و بیان چنین مطالبی از ناحیه فرد فاسق مهجور نمانده و مؤمنان با هوشمندی تنها به آن تکقولی که از ناحیه فرد بیان شده، بسنده نکرده و مجموعهای از گفتار و رفتار وی را در بازه زمانی مشخصی ملاک نظر قرار میدهند.
در اصول فقهی به چنین استنتاجی، استحسان میگویند درست مانند زمانی که مثلاً فردی وضو گرفته است و نسبت به اینکه وضو گرفته و یا خیر شک دارد؛ به او گفته میشود تا به آخرین گزاره عقلی که در آن مقطع اطمینان کامل دارد رجوع کند؛ وقتی که در برابر قول فردی که فاسق است قرار میگیرد، زرق و برق و جذابیت بیان و رفتار او نباید او را مقهور و مسحور خود کند بلکه باید با رجوع به گزارههای فعلی و رفتاری که او پیشتر مرتکب به آن شده است، ملاکی درست برای واکنش نسبت به آن را جستجو کند.
گروهی هم در جامعه اسلامی غافل از این منطق هستند و تنها به صِرف اینکه فرد ولو فاسق تریبون در اختیار دارد و لذا با دارا بودن چنین اختیاراتی میتوان به حرف و رفتار او استناد و اعتماد کرد، سوار بر موج ایجاد شده از ناحیه او میشوند که البته همانطور که عنوان شد، خسران و خسارات زیادی نیز این امر برای فرد و به تبع آن جامعهای که تشکیل میدهند به دنبال دارد.
همانطور که عنوان شد اگر ایمان فرد ژرف و عمیق باشد با وجود آنکه ممکن است به شکل مقطعی تحت تأثیر صحبتها و اقوال فرد فاسق قرار گیرد اما این محبت صادر شده از ناحیه وی بیشتر از اینکه مبتنی بر امیال شهوانی او باشد مبتنی بر عقلانیت است و لذا توصیه میشود که مانع و حائلی میان نشر آن خبر و مطلب از سوی فاسق و گیرنده آن که افراد جامعه است ایجاد نشود تا افراد با استدلالهای خود براساس ایمان و باور عقلانی به نتیجه مورد نظر برسند که این خود نشان از بالندگی و قوام جامعه اسلامی دارد؛ البته شرط لازم در این باره آن است که نظام اسلامی با استفاده از ابزارهای درست و کارآمد درصدد ارتقای سطح معلومات و فرهنگ جامعه برپایه ارشادات و هدایتهای قرآنی و سیره معصومین(ع) باشد.
آیه هفتم این سوره مبارکه میفرماید: «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ ۚ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»(و بدانید که پیامبر خدا در میان شماست [و بر شما واجب است در همه امور از او پیروی کنید]، اگر او در بسیاری از کارها از شما پیروی کند، قطعاً دچار گرفتاری و زحمت میشوید، ولی خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دلهایتان بیاراست، و کفر و بدکاری و نافرمانی را ناخوشایند شما ساخت، اینان [که دارای این ویژگیها هستند] هدایت یافتهاند.)
براساس این آیه اگر افراد جامعه بدون انگارههای عقلانی و سبک و سنگین کردن آنچه که از ناحیه فرد فاسق در جامعه در حال انتشار است، به صرف اینکه حرف تازهای است و نشان از دگراندیشی دارد و شاید بتوان با اتکای به آن بر بسیاری از قالبهای نخنما و ناکارآمد جامعه فائق آمد، اتکا به حرف او بکنند آن زمان است که بنا به قول تنذیری قرآن به طور قطع دچار گرفتاری و زحمت و یا در مواقعی نیز انحطاط و زوال خواهند شد.
در ابتدا به این نکته تأکید شد که جامعه اسلامی به این امید که ممکن است فرد فاسق در ادامه راه نجات پیدا کند به دنبال حذف فیزیکی او نیست و حتی به او تریبون نیز برای بیان عقایدش میدهد و حتی در صورت برهمخوردگی نظم و نظام جامعه شدیدترین عقوبت را برای او حکم نمیکند و واکنشی که در مواجهه با او در نظر میگیرد اغلب تأدیبانه است مگر اینکه پس از چند بار مدارا، شاهد خیره سری و غیرقابل اصلاح بودن فرد فاسق شود و آن زمان است که تلقی آن است که مفسد فیالارض است و نابودی او نهتنها برای جامعه بلکه برای خود نیز مفید است تا استمرار ارتکاب او به رذایل و اعمال غیربشری متوقف مانده و بر بار گناهان او افزوده نشود.
از طرف دیگر گفته شد که نباید میان او، اقولی که مطرح میکند و افراد جامعه به عنوان گیرندگان پیامها و اخبار او حائلی قرار داد؛ با این حساب پرسشی که مطرح میشود این است که در مقایسه با آنچه که امروزه در جامعه اسلامی شاهد آن هستیم و صحبت از فیلترینگ و عدم دسترسی و یا سختی در دسترسی به اطلاعات و اخبار وجود دارد چه نسبتی وجود دارد؟! درست در چنین شرایطی است که منطق دیگری در قوانین اسلامی مطرح است و آن اینکه جامعه اسلامی را نباید به آسانی در معرض فتنه قرار داد!
برای تقریب ذهن و اینکه بتوان این مسئله را به درستی بیان کرد، مثالی را میتوان مطرح کرد و آن اینکه برای یک کودک و نوجوان قطعاً با میزان ادراک محدودی که از بسیاری از مظاهر انسانی دارد، نمیتوان او را در معرض بسیاری از آنها قرار داد و بسته به بالا رفتن سن و اقتضائات زمانی که در طول عمر برایش پیش میآید میتوان او را با این مظاهر مواجه کرد چرا که مواجهه پیش از موعد و وقت خودش، کودک و نوجوان ما را دچار فتنه و سردرگمی در تشخیص صره از ناصره خواهد کرد.
در مورد جامعه نیز به همین شکل است، به هر حال جامعه با توجه به پیشرفتهایی که در لایههای گوناگون آن به وجود میآید ظرفیتهای متفاوتی به خود گرفته و لذا هر آن میتوان آن را با گونه جدیدی از پدیدهها متناسب با دست یافتن به پیشرفتهایی مواجه کرد لذا فیلترینگ ایجاد شده امر منطقی است که نه در جوامع دینی بلکه در جوامع غیردینی نیز شاهد اعمال آن هستیم و یا این رفع فیلترینگ نسبت به دست یافتن به برخی اطلاعات و پدیدهها متناسب با رشد جامعه اتفاق میافتد و یا تنها برای قشر خاصی بنا به اقتضائات اجتماعی و کسب و کار آنهاست که رخ میدهد. در جامعه ایران اخیراً شاهد کاهش این محدودیتها هستیم اما معضل اصلی که وجود دارد، آن است که به تناسب این کاهش، توان تقوای درونی افراد به منظور برخورد منطقی و عقلانی با این پدیدههای نوظهور بالا نرفته است.
انتهای پیام