کد خبر: 4241424
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۷
تدبر در سوره حجرات/6

تفاوت میان اسلام آوردن و ایمان آوردن

اسلام (تسلیم شدن) تبعیت اعضا و جوارح است از فرامین خدا همچنان که وقتی فردی مسلمان شد خود را در انجام مناسک و آئین‌های عبادی مسئول می‌داند اما ایمان تبعیت قلبی است و باید دید تا چه اندازه انجام مناسک توانسته است در روح و جان مؤمن اثر بگذارد.

تفاوت میان اسلام آوردن و ایمان آوردنبه گزارش ایکنا، جلسه پنجم از سلسله جلسات تدبر در سوره «حجرات» که به همت مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران در پژوهشگاه رویان جهاد دانشگاهی برگزار می‌شود، عصر سه‌شنبه 17 مهر  با سخنرانی هانی چیت‌چیان، کارشناس و مدرس قرآنی برگزار شد که در ادامه به خلاصه‌ای از مباحث طرح شده از سوی او در این جلسه می‌پردازیم:

آیه نهم از سوره حجرات اینگونه مؤمنان را مورد خطاب قرار می‌دهد: «وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِين»(9)
 
و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر بجنگند میان آنها صلح و آشتی برقرار کنید و اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تجاوز کند، با آن گروهی که تجاوز می‌کند، بجنگید تا به حکم خدا بازگردد. پس اگر بازگشت، میانشان به عدالت و انصاف، صلح و آشتی برقرار کنید و همواره دادگری را پیشه سازید که خدا دادگران را دوست دارد.
 
صحبت از صلح و آشتی میان دو گروه متخاصم از مؤمنان است اما باید دید که این صلح و آشتی با چه کیفیتی برقرار شود؟ مراد این نیست که تنها میانجی میان آنها شوند بلکه قرآن به آنها این امر را تکلیف می‌کند که اگر تشخیص دادند گروهی بر گروه دیگر تجاوز کرده است، طرف گروه تجاوز شده را گرفته و با آنها علیه گروه متجاوز متحد شده و بجنگند تا مگر آنها نیز دست از این خصومت و تجاوز بردارند.
 
با استناد به این آیه می‌توان متوجه این نکته شد که اگر تنها در حوادث پیش آمده معاصر، جامعه مسلمین همین آیه را الگو قرار داده و خود را ملزم به رعایت آن می‌کردند، حوادثی که در جامعه مسلمین در دهه اخیر شاهد آن بودیم، دیگر پیش نمی‌آمد که البته شدت التزام ما به این آیه و پیروی از دستورات آن بازمی‌گردد به درجه ایمانی که در نزد تک تک ما وجود دارد.
 
وقتی صحبت از ایمان می‌شود باید به این نکته توجه داشت که ایمان مراتبی دارد و از جمله موضوعاتی است که از آن باید با مفهوم موضوعات طیفی یاد کرد. موضوعات طیفی همان چیزی است که به آن اشاره شد و دارای مراتب هستند و به همین دلیل است که خدا می‌فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا، آمنوا» اگر موضوع ایمان یک امر مطلق بود، خدا در این عبارت از آنهایی که ایمان آورده‌اند.
 
بر اساس کرم و رحمت الهی همین میزان که فردی شهادتین را گفت به منزله آن است که ایمان آورده است و باید در مورد حق و حقوق او همانگونه مراعات شود که در مورد سایر مؤمنان همچنانکه این امر به محض شهادتین گفتن ابوسفیان درصدر اسلام نیز از سوی پیامبر(ص) به اطرافیان لازم الاجرا خوانده شد اما در واقعیت  باید به این نکته توجه داشت که صرف بر زبان جاری کردن شهادتین مصداق اسلام آوردن است و تا ایمان آوردن فرد و به یقین رسیدن او در مواجهه با پدیده‌های الهی، راه ناپیموده زیاد است.
 
اگر خواسته باشم به نمونه دیگری از موضوع‌های طیف‌دار اشاره کنم، باید به دو واژه صراط و سبیل بپردازم، صراط از جمله موضوعاتی است که طیف‌دار نیست و مراتبی ندارد و هر که در آن قرار گرفت تا آخر یا به فلاحت و یا به شقاوت رهنمون می‌شود اما در مقابل سبیل از جمله موضوعات و واژگانی است که طیف دارد و به همین خاطر است که از سُبُل به معنی راه‌ها یاد می‌شود، به این معنی که راه‌های زیادی برای انسان وجود دارد که از طریق آنها خود را در صراطی به سوی هدفی که برای خود متصور شده است، قرار دهد.
 
در حقیقت خداوند با بیان موضوعات طیف‌داری همچون ایمان که برای هر کدام مراتبی در نظر گرفته می‌شود، سعی در توسعه و گستردگی حلقه و دامنه دایره رحمت و امنیتی خود دارد و موضوعات و عباراتی غیر‌طیفی همچون صراط را تنها معیار و مبنایی برای سنجش میزان استعداد و خاص هر انسانی در مسیر رسیدن به اهداف خود را مطرح می‌کند.    
 
به تعبیر دیگر باید گفت که اسلام آوردن و یا تسلیم شدن در برابر دعوت پیامبر اسلام تبعیت جوارح بدن از یک شریعت و آئین الهی است اما در عین حال وقتی قضیه ایمان مطرح می شود به این معنی است که باید تبعیت قلبی را نیز شاهد بود؛ هر چند که در بسیاری از موارد شاهد هستیم که این تبعیت در همان حد ظاهری خود که اعضا و جوارج را همسوی خود می‌سازد، باقی می‌ماند و در نتیجه فرد مسلم تنها خود را در عمل و به ظاهر مقید به انجام مناسک و آیین‌هایی که شرع به او تکلیف کرده است می‌داند حال آنکه شاید به جای آوردن آنها، تأثیری عمیق روی روح و جان او نداشته باشد. 
 
درست بر اساس همین تعبیر است که خداوند در آیه 14 از همین سوره مبارکه می‌فرماید:«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ۖ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (14)
 
بادیه‌نشینان گفتند: ما [از عمق قلب] ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده‌اید، بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم؛ زیرا هنوز ایمان در دل‌هایتان وارد نشده است. و اگر خدا و پیامبرش را اطاعت کنید، چیزی از اعمالتان را نمی‌کاهد؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
 
خداوند در طی طریق یک انسان در مسیر ایمانی، اینگونه نیست که او را به شکل یکنواخت به حال خود رها کرده و البته این توقع نیز بعید است که انسان به حال خود رها شده ، تمامی راه را با همان قدرت و صلابت روز نخست طی کند بلکه در این مسیر قیض و بسط‌ها، تنگناها و گشایش‌هایی قرار داده می‌شود که این امر امکان سیری پیوسته به دور از کاهلی و البته تعصب را از سوی فرد مؤمن به وجود می‌آورد. 
 
انتهای پیام
captcha