سیره سیاسی حضرت زهرا(س) را میتوان در دو دوره به خوانش گرفت و گزارشهای تاریخی مربوطه را ارزیابی کرد: دوره حیات پیامبر(ص) و دوره پس از رحلت پیامبر(ص). بیتردید حجم کنشها و واکنشهای سیاسی حضرت و حضور اجتماعی فعالانه ایشان و گزارشهای تاریخی رسیده از دوره پس از رحلت پیامبر(ص) به مراتب بیشتر از پیش است.
واکنش ایشان به هجوم به بیت چه بود؟ سیره ایشان در برابر غصب خلافت، غصب فدک و غصب خمس اهل بیت(ع) چه بود؟ روشنگری نسبت به حکومت نبوی و جایگاه امامت، تلاش برای احقاق حق، اثبات عدم مشروعیت سقیفه، تبیین رویارویی گفتمان غدیر و سقیفه در خطبهها، کُدهای مهم اجتماعی در خطبههای حضرت (عدالت اجتماعی، حقطلبی و…) مبارزه سیاسی منفی (امتناع از ملاقات خلیفه اول و دوم، تشییع شبانه، اختفای قبر، وصیت) و پاسخ به شبهات مربوط به نقش تاریخی حضرت زهرا(س) پارهای از مسائلی است که از سوی ناهید طیبی، استاد و پژوهشگر تاریخ اهلبیت(ع) و رئیس دانشنامه زن مسلمان به همت مؤسسه پرسمان با عنوان «سیره اجتماعی، سیاسی حضرت زهرا (س)» تولید شده است که برای نخستین بار در ایام فاطمیه به صورت روزانه از ایکنا منتشر میشود. در ادامه مشروح قسمت نخست را مطالعه میکنید.
بحثی که بنا داریم بدان بپردازیم، سیره سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا(س) است. حضرت زهرا(س) در زمانی زندگی میکردند که زن جایگاه و نقش ویژهای نداشت. نقش، به لحاظ جامعهشناسی به معنای انتظاری است که جامعه از فردی با تناسب یا به تناسب جایگاه و پایگاه اجتماعی او دارد. یکی از اقسام نقشها، نقش محول است یعنی نقشهایی که به افراد واگذار شده تا آن را ایفا کنند. حضرت زینب(س) نقشهای محوله زیادی داشتند. یکی دیگر از اقسام نقشها، نقش محقق است، یعنی یک زن گاهی در موقعیتی قرار میگیرد و نقشی ایفا میکند. بنابراین، وقتی ما از نقش سیاسی حضرت زهرا(س) صحبت میکنیم، انتظاری که از جایگاه حضرت زهرا(س) به عنوان دختر پیامبر اکرم(ص) و همسر امامت داریم، بسیار با اهمیت بوده و باید بدان بپردازیم.
چنانچه نقشهای حضرت زهرا(س) با توجه به آن زمان بررسی شود، بهتر میتوان در مورد شخصیت یا نقش سیاسی ایشان بحث کرد. دوران صدر اسلام زمانی است که برای مثال سنن ابن ماجه از قول عبدالله ابن عمر بیان کرده است که ما در زمانی که پیامبر اکرم(ص) زنده بودند، کلام و رفتار خود نسبت به زنان را از ترس اینکه آیهای علیه ما نازل نشود، مهار میکردیم. بعد از اینکه پیامبر اکرم(ص) از دنیا رفتند، هر طور که میخواستیم راجع به زنان خود صحبت میکردیم. عصر جاهلی، عصری بود که نگرش و رفتار نسبت به زن بسیار منفی بوده و او را اصلا شهروند درجه پایین نیز حساب نمیکردند و زنان در به لحاظ طبقه اجتماعی پایینترین حد جامعه بودند. بحث جنسیت و زن در عصر جاهلی یک بحث میانرشتهای است که باید جداگانه بدان پرداخت.
حضرت فاطمه زهرا(س) در چنین زمانهای با نگرشی منفی نسبت به زن، نقش خود را ایفا کردند. لذا بررسی نقشهای ایشان موضوع مهمی است و باید واکاوی شود. در رابطه با نقشهای حضرت زهرا(س) باید دو برهه زمانی پیش از رحلت پیامبر اکرم(ص) و دوران پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) را درنظر گرفت. قطعا نقشهایی که ایشان پیش از رحلت پیامبر(ص) داشتند، بسیار محدودتر بود. از زمان رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س) بازه زمانی کوتاهی وجود دارد که نقشآفرینی حضرت زهرا(س) در این دوره بسیار تأثیرگذار است. نقشهای ایشان به ویژه نقش سیاسی آن حضرت در این دوره بسیار کلیدی، سازنده و قابل قضاوت و داوری است.
دوران پیش از رحلت پیامبر(ص)
در رابطه با نقش حضرت زهرا(س) در دوران پیش از رحلت پیامبر اکرم(ص) برای مثال میتوان به حضور ایشان در جنگهای احد و خندق اشاره کرد. یعنی از سال پنجم هجری مشاهده میکنیم که ایشان حضور بسیار پررنگ و فعالی در عرصههای اجتماعی دارند. حضور حضرت زهرا(س) در جنگ خندق کاملا چشمگیر بود. ایشان در این جنگ برای مداوای زخمیها و ارسال تدارکات به جبهه و نیز حمایتهای فرهنگی، سیاسی و تشویق دیگران به حضور در جبهه بسیار فعال بودند. حضور حضرت زهرا(س) در هر عرصهای برای کسان دیگری که در این عرصهها حضور داشتند، تأثیر روانی مثبتی داشت. نقش ایشان در جریان مباهله و نیز صلح حدیبیه محسوس بود که به صورت خیلی کمرنگ در گزارشات تاریخی نقل شده است. حضور حضرت زهرا(س) در جریان مباهله بسیار بااهمیت است که یکی از پیامدهای این حضور، نزول آیه تطهیر بوده و از این حضور میتوان در مسئله تطهیر و ولایت استفاده کرد.
حضور حضرت زهرا(س) در مراسم حجةالوداع نیز یکی از مهمترین برهههای زندگی ایشان است. وقتی از حضرت فاطمه زهرا(س) و حضور ایشان در یک جنگ و میدان بحث میشود، به هیچ وجه نباید جایگاه اصلی مادری ایشان را نادیده گرفت. اگر گفته میشود که ایشان در جنگ خندق حضور فعالی داشتند، آن حضرت در حالی در این عرصهها حضور دارند که مادر دو فرزند خردسال هستند، یعنی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) خردسالانی هستند که نیاز به مادر داشته و وابستگی خاصی نسبت به مادر دارند. البته با وجود اینکه ندیمهها و کنیزهایی در کنار خود داشتند، اما جایگاه مادری خاص خود را همواره ایفا میکردند. با این وجود، حضور خیلی کوتاه یک زن در یک عرصه اجتماعی یا تاریخی ارزش بسیار زیادی داشته و به هیچ وجه نباید آن را با حضور مردان مقایسه کرد؛ چراکه حضور مردان در عرصههای مختلف، وظیفه ایشان است و برای این حضور خلق شدهاند.
حضرت زهرا(س) در برههای از دوران حیات پیامبر(ص) نقش روشنگری داشتند، یعنی جامعه خود را نسبت به اسلام، قوانین اسلامی، آموزههای دینی و ... آگاه کرده و نقش معلمی و تعلیم و تعلم داشتند. آنچه که باید به صورت ویژه بدان پرداخت، نقش سیاسی و اجتماعی حضرا زهرا(س) است. در مورد نقش سیاسی و اجتماعی ایشان باید به دو گفتمانی که در عصر بعد از رحلت پیامبر(ص) وجود داشت، توجه کنیم. یکی از این گفتمانها، گفتمان غدیر است که با اینکه در زمان حیات پیامبر(ص) رخ داد، اما گفتمان این واقعه بعد از رحلت پیامبر(ص) مطرح شد. پیامبر اکرم(ص) در غدیر مسئله ولایت و امامت حضرت علی(ع) را به صورت نص صریح منصوص مطرح کردند. البته پیامبر(ص) علاوه بر غدیر، بحث جانشینی حضرت امیر(ع) را در یوم انذار و یا موضوع یمن مطرح کرده بودند، اما بخش برجسته این جریان، مسئله غدیر بود که حضرت زهرا(س) نیز در آن حضور داشتند. گزارشی تاریخی از منابع اهل سنت و منابع شیعی نقل شده است که حضرت زهرا(س) از احرام خارج میشوند و حضرت علی(ع) میفرمایند که چرا لباس رنگی پوشیدید و محرم نیستید؟ ایشان در پاسخ میفرمایند که به فرمان پیامبر اکرم(ص) از احرام خارج شدم و به خاطر اطاعت از شما لباس غیر احرام پوشیدم. لذا ایشان در غدیر حضور داشتند. ایشان بعدها در مسئله احتجاجات مدام به مسئله غدیر احتجاج کردند که نکته بسیار مهمی در جریان نقش سیاسی، اجتماعی ایشان است.
گفتمان بعدی که پس از رحلت پیامبر(ص) ایجاد شد، گفتمان سقیفه است که براساس این گفتمان، خلیفه باید از سوی مردم تعیین شود که البته در این جریان تمامی مسلمین حضور نداشتند و فقط عدهای از خواص گردهم آمده و خلیفه را انتخاب کردند. در رابطه با سقیفه دیدگاههای مختلفی وجود دارد. مرحوم محمد رضا مظفر در کتاب سقیفه تمام گفتوگوها بین خلیفه اول، خلیفه دوم و ابوعبیده جراح را بررسی کرده و در نهایت این ایده رو مطرح میکند که نوعی خواب مغناطیسی یا هیپنوتیزم در سقیفه رخ داده است. یعنی رد و بدل کردن تعارفات بین ابوبکر و عمر و ابوعبیده باعث شد که مردم قدرت انتخاب و تشخیص خود را از دست بدهند و نهایتاً با ابوبکر بیعت کنند. همچنین، اشخاصی مانند ابن ابیالحدید نیز در رابطه با سقیفه، مسئله بیعت ناگهانی را مطرح میکنند. لذا حضرت زهرا(س) بعد از رحلت پیامبر(ص) با گفتمان سقیفه نیز مواجه شدند که گفتمانی نادرست در برابر گفتمان غدیر بود. حضرت زهرا(س) در این زمینه به روشنگری جامعه پرداختند. در روشنگریهای حضرت زهرا(س) به خوبی میتوان مشروعیتبخشی به خلافت علی ابنابیطالب(ع) را به طور کاملا علمی و قانونی مشاهده کرد. پس از رحلت پیامبر(ص) اتفاقاتی در میان جامعه مسلمین رخ میدهد که یکی از آنها مسئله سقیفه است. در جریان سقیفه در نهایت ابوبکر خلیفه مسلمین شد.
مسئله غصب خلافت
مسئله غصب خلافت که مهمترین اتفاقی بود که پس از رحلت پیامبر(ص) رخ داد. مسئله فدک و امور مالی و سهم ذیالقربا مسائلی است که بعدها مطرح میشود، گرچه افرادی در مورد حضرت زهرا(س) جزئیاتی را مطرح کرده و اینگونه بیان میکنند این زن علاقه شدیدی به مال و زمین داشت و جان خود را بر روی یه قطعه زمین به نام فدک گذاشت که اینگونه سخنان در حقیقت اوج بیانصافی در قضاوت و داوری است. در این زمینه میتوان با جزئیات و به صورت روزشمار به بررسی رویدادها پرداخت. پیامبر اکرم(ص) روز دوشنبه رحلت کردند. یعقوبی در تاریخ خود ذکر میکند که روز بعد از رحلت پیامبر(ص) یعنی روز سهشنبه ابوبکر که پارچهفروش بود، پارچهها را روی شانه خود انداخته و برای فروش آنها میرود. وقتی عمر و ابوعبیده جراح او را دیدند به وی اشاره کردند که این کار در شأن تو نیست و حال که خلیفه شدهای مقرری خاصی از بیتالمال خواهی داشت. لذا پیامبر(ص) روز دوشنبه رحلت کردند و مسائل کفن و دفن ایشان از سوی حضرت علی(ع) و جمعی از اصحاب انجام شد و در همین لحظات بود که سعد بن عباده به همراه عدهای در سقیفه حضور پیدا میکنند و سعد بن عباده را به عنوان خلیفه پیشنهاد میدهند. شخصی به نام عویم ابن ساعده که با عمر بن خطاب عقد اخوت بسته بود، به این مسئله اعتراض کرده و سعد بن عباده را به عنوان خلیفه نمیپذیرد. وی سراغ عمر و ابوبکر رفته و جریان را برای ایشان تعریف میکند و آنها بلافاصله خود را به سقیفه بنیساعده رساندند که پس از آن اتفاقات بعدی رقم خورد که در این زمینه برخی اعتقاد دارند که جریان سقیفه از قبل طراحی شده بود.
بنابراین، سقیفه در همان زمان یعنی روز وفات پیامبر(ص) تشکیل شد. به محض اینکه حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) متوجه این قضیه شدند، از شب پنجشنبه تا شب شنبه به درب خانه انصار و مهاجرین رفتند. در تاریخ آمده است که ایشان ابتدا به سراغ بدریون یعنی کسانی که در جنگ بدر حضور داشتند، رفتند؛ چراکه یکی از نکات حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه، کینه دشمنان از حضرت علی(ع) در جنگ بدر بود که باعث شد حق خلافت ایشان و همچنین، باغ فدک غصب شود. لذا حضرت زهرا(س) ابتدا به درب خانه بدریون رفتند؛ چراکه ایشان جزء جامعه نخبگانی و از صحابه بزرگ بودند. نکته بعدی اینکه وقتی ایشان با اصحاب گفتوگو میکردند، به ایشان تأکید داشتند که آیا غدیر را به یاد دارید؟ ایشان در چند برهه موضوع غدیر را مطرح کرده و مسئله ولایت حضرت علی(ع) را با غدیر گره زدند. نکتهای که وجود دارد اینکه حضرت علی(ع) در یکی از گفتوگوهای خود فرمودند که ابوبکر و عمر با رحلت رسول خدا(ص) کینه خود را نشان داده و نسبت به ما ستم کردند.
حضرت امیر(ع) میفرمایند که احدی از بدریون و متقدمان در اسلام نبود مگر اینکه ما به سراغ آنها رفته و از ایشان کمک خواستیم. البته عدهای از ایشان قبول کرده و قرار شد تا با سرهای تراشیده در میدان دفاع از امام علی(ع) حاضر شوند که فقط تعداد محدودی به میدان آمدند. از روز شنبه بعد از رحلت پیامبر(ص) تا روز دوشنبه، حضرت علی(ع) قرآن را با توجه به شأن نزول آیات گردآوری کرده و در روز هفتم یا هشتم بعد از رحلت پیامبر(ص) در مسجدالنبی به ابوبکر ارائه دادند که آن را نمیپذیرد. دلیل نپذیرفتن ابوبکر نیز گفته شده که به خاطر این بود که او اصلا تمایلی به مطرح شدن نام امام علی(ع) نداشت. بعد از غصب خلافت، غاصبین رفتار و فعالیتهایی را ضد بنیهاشم انجام دادند که این رفتارها آنچنان نادرست بود که در شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید آمده است که ابوبکر در پایان عمر اظهار پشیمانی کرده و میگوید که من از چند عمل خود پشیمانم و یکی از آنها گشودن درب خانه فاطمه(س) بود؛ در حالی که میتوانستم این کار را انجام ندهم. این جمله نشان دهنده برحق نبودن این اشخاص است. یعنی فاطمه زهرا(س) صدیقه است و همواره به راستی سخن میگفت.
علاوه بر مسئله غصب خلافت، تهدید به آتش زدن منزل حضرت زهرا(س) نیز صورت گرفت که خانه ایشان با دو هجوم مواجه شد. همچنین، 10 روز پس از رحلت، اموال حضرت علی(ع) را نیز به تصرف درآوردند. در این زمینه تمامی تلاشها صورت گرفت تا پشتوانه مالی حضرت علی(ع) و تفکر ایشان با مشکل مواجه شود. عمل نادرست دیگر غاصبان منع اهل بیت از سهم خمس است. البته تمامی این اقدامات زمانی صورت گرفت که سپاه اسامه از مدینه خارج شده و اغلب بزرگان مدینه در این سپاه حضور داشتند. در میان زنان تعداد اندکی بودند که وقتی که ابوبکر به خلافت رسید، مبلغی را برای یاری ایشان که همسرانشان در سپاه اسامه بودند، اختصاص داد. البته برخی از بانوان این مبلغ را نپذیرفتند و این مال را بهانه و رشوهای برای تأیید و پذیرش غصب خلافت دانستند.
هجوم به خانه حضرت زهرا(س)
هجوم اول به خانه حضرت زهرا(س) بعد از سقیفه از سوی کسانی که با اسامه برای جنگ از مدینه خارج نشده بودند، رخ داد. این واقعه بعد از جمعآوری قرآن اتفاق افتاد که تقریبا یک هفته یا بیش از یک هفته بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) بود. عدهای در آن زمان موافق قیام بودند و معتقد بودند که اگر حضرت علی(ع) قیام کنند، حتماً از ایشان حمایت خواهند کرد. امام علی(ع) از ایشان که اصحابی مانند سلمان، مقداد، عمار و ... در میان آنها بودند، خواستند که سرهای خود را تراشیده به میدان بیایند که بسیاری از آنها به میدان نیامدند. حضرت امیر(ع) از بدریون و انصار و مهاجرین نیز یاری طلبیده بودند، که آنها نیز حضرت را یاری نکردند. اتفاق دیگری که دستگاه خلافت را نگران کرده بود، این بود که جامعه نخبگانی و صحابهای که خیلی مورد عنایت حضرت رسول خدا(ص) بودند، در خانه فاطمه زهرا(س) دور هم جمع شده و در این خانه با هم برنامهریزی میکردند و مشغول طراحی برای مخالفت با نظام حاکمیت غاصب بودند.
در منابع مختلف اهل سنت آمده است که خلیفه دوم به درب خانه حضرت زهرا(س) آمد؛ در حالی که فتیلهای به دست داشت (آتشزنه) و بیان کرد که محبوبتر از پیامبر(ص) نزد ما نبود و بعد از او محبوبتر از شما نزد ما نیست، اما اگر معترضان در خانه شما جمع شوند، ما خانه را به آتش کشیده و شما و آنها را از خانه بیرون خواهیم کشید. جملهای که حضرت زهرا(س) اینجا مطرح کردند، خیلی خاص و پیامی بسیار مهم در سیره سیاسی، اجتماعی ایشان بود. حضرت میفرمایند که پستتر از شما جماعت سراغ ندارم که پیکر پیامبر خدا(ص) را رها کرده و در سقیفه تصمیمی نادرست گرفتید. به نظر میرسد پاشنه آشیل دستگاه خلافت، همین ترک مراسم تشییع پیامبر(ص) و حضور در سقیفه برای تعیین خلیفه بود. بعد از جریان سقیفه، هنوز پای ابوبکر به مسجد نرسیده بود که منصب قضاوت به دست عمر بن خطاب و منصب امور مالی غنائم به دست ابوعبیده جراح افتاد. با یک شم ضعیف سیاسی نیز میتوان دریافت که در این قضیه منافع و مصالح شخصی مطرح بوده است. حضرت زهرا(س) در ادامه فرمودند که گویی نمیدانید که رسول خدا(ص) در غدیر خم چه فرمودند. حضرت زهرا(س) در ادامه فرمودند پیمان ولایت و واسطه بین خود و رسول خدا(ص) را قطع کردید یعنی فاطمه(س) را از دست دادید. متاسفانه در بعضی از منبرها حضرت زهرا(س) را بانویی مظلوم و مفلوک و سختی کشیده عنوان میکنند؛ در حالیکه اینطور نیست. ایشان یک قهرمان بود. در چنین شرایطی که اکثریت به دنبال غاصبان بوند، حضرت زهرا(س) که در اقلیت بودند، به این راحتی سخن می گفتند. ایشان دختر شخص اول جامعه دینی، اسلامی بوده و مسلمانان به پشتیبانی ایشان نیاز داشتند. به همین دلیل غاصبان خلافت نیز تمام تلاش خود را میکردند تا ایشان را با خود همراه کنند.
حضرت زهرا(س) در ادامه فرمودند که خدا بین ما و شما حکم کند. جالب اینکه حضرت علی(ع) نیز شاهد این گفتوگوی حضرت زهرا(س) و خلیفه دوم نبودند اما حضرت زهرا(س) تمام جزئیات گفتوگوی خود با عمر را با حضرت علی(ع) در میان گذاشتند. نکته مهمتر اینکه با اینکه حضرت زهرا(س) اختیار داشتند کاری که دوست دارند را انجام دهند اما دائما از حضرت علی(ع) کسب تکلیف میکردند. اطاعت حضرت زهرا(س) از حضرت علی(ع) فقط یک اطاعت زن از شوهر نبوده است. با اینکه در آن زمان بالاخره غاصبان خلافت را برای خود قرار دادند و ولایتی برای حضرت علی(ع) به لحاظ سیاسی قائل نبودند، اما حضرت زهرا(س) ولایتپذیری را در رفتار به صورت خیلی زیبا نشان دادند. حضرت زهرا(س) به حضرت امیر(ع) فرمودند که اگر شما این کار را نکنید، من موی خود را پریشان کرده و برای گلایه بر مزار حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) خواهم رفت. به محض اینکه حضرت به سمت قبر حضرت حمزه(ع) حرکت کردند، حضرت علی(ع) سلمان را فرستاده و از ایشان خواستند که بازگردد. به محض اینکه پیام امام علی(ع) به ایشان رسید، حضرت زهرا(س) بازگشتند و این تبعیت ایشان از امام علی(ع) نه به خاطر اینکه امام علی(ع) همسر ایشان بود، بلکه به دلیل ولایتپذیری حضرت زهرا(س) بود. حضرت زهرا(س) به جامعه گوشزد کردند که من از ولایت اطاعتپذیری محض دارم. همچنین، وقتی که ابوبکر و عمر در آخرین لحظه عمر حضرت زهرا(س) قصد ملاقات با ایشان را داشتند، حضرت زهرا(س) اجازه ملاقات به ایشان ندادند. لذا ایشان به سراغ حضرت علی(ع) رفتند که شما وساطتی کنید تا ما با ایشان ملاقات کنیم. وقتی حضرت علی(ع) درخواست ایشان را با حضرت زهرا(س) مطرح کردند، ایشان فرمودند که این خانه، خانه شما و امر، امر شما است و هرچه شما بفرمایید. اگر شما به ایشان قول دادهاید، من اجازه ملاقات خواهم داد. این مسئله گواهی دیگر بر ولایتپذیری حضرت زهرا(س) است. وقتی که این دو نفر به ملاقات حضرت زهرا(س) آمدند، ایشان در حالیکه چشمان خود را به صورت حضرت علی(ع) دوخته بودند، بیان کردند که من سؤالاتی از اینها دارم که تمامی این سؤالات و جملات ایشان دارای بار فراوانی سیاسی و اجتماعی بود و در کتب تاریخی نیز بدان اشاره شده است.
انتهای پیام