کد خبر: 4257932
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۰
یادداشت

آیت‌الله مصباح یزدی؛ الگوی اندیشه‌ورزی یا کنشگری

محمدحسین فریدونی در یادداشتی که به مناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله مصباح یزدی نوشته است: برداشتم این است که سال‌های آخر حیات مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی متفاوت از پیش از آن است.

محمدحسین فریدونی، فعال قرآنی و کارشناس مباحث دینی یادداشتی به مناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله مصباح یزدی در اختیار ایکنا قرار داده است که متن کامل آن می‌خوانید؛

این ایام سالگرد اندیشه‌ورز و نظریه‌پرداز بزرگ حوزه‌های علمیه، آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی است. مردی که در تمام عمر بر دفاع از ابعاد اندیشه ناب اسلامی در ایران و جهان از طریق سخن، نوشتار و تربیت استقامت ورزید. اندیشمند متعهدی که به بیان رهبری انقلاب، مرجع مناسب فکری جوانان در خلأ بزرگانی مانند شهید مطهری بود. 

به همین مناسبت شاگردان مستقیم و غیرمستقیم ایشان در نشست‌های مختلف و در رسانه‌ها به ابعاد مختلف این شخصیت پرداخته‌اند. صحبت عمومی درباره بزرگان باید توسط بزرگان انجام شود و امثال بنده قطعاً در این جرگه جای نداریم اما برخی اوقات حواشی امور به گونه‌ای رقم می‌خورد که سخن باید گفت.

در خبرگزاری ایکنا از نشست اخیر حجت‌الاسلام جناب آقای احمد رهدار در شهرکرد جمله‌ای نقل شده که توجه بنده را برانگیخته است مبنی بر اینکه «وقتی می‌گوییم علامه مصباح شارح امام خمینی(ره) است یعنی چیزی را مطرح کرد که امام(ره) هم نمی‌دانست لکن علی مبنای امام(ره) است.»

واقع قضیه اینکه بنده بعد از مطالعه این مطلب آن را حمل بر نوجوانی ایشان و درک نکردن دوره حیات امام(ره) کردم و البته فوراً یاد برخی خاطرات مشابه از علاقه‌مندان به این عالم بزرگوار افتادم. پس لازم دیدم بخشی از تجربه زیسته‌ام را خدمت ایشان و جوانان اندیشمند و انقلابی مرید آیت‌الله مصباح یزدی و دیگر اندیشه‌ورزان عرض کنم. امیدوارم توجه به آن مفید و مصاب باشد. 

١- بنده به واسطه مرحوم پدرم پیش از انقلاب با آثار مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی در مؤسسه «در راه حق و مکتب اسلام» آشنایی داشتم اما اولین بار ایشان را در مناظره تلویزیونی سال ١٣۵٨ در کنار دکتر عبدالکریم سروش در مقابل احسان طبری، صاحب‌نظر برجسته حزب توده و فرخ نگهدار، رهبر سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران اکثریت دیدم؛ مناظرات میان اسلام و مارکسیسم. اصلی‌ترین برداشت من از این مناظرات، برداشتی فرهنگی ناشی از تفاوت بیان دو مدافع اسلام در برقراری ارتباط مفهومی اقناعی با مخاطب پای گیرنده بود.

٢- پیش از طرح ولایت، اولین دوره‌های سالانه عقیدتی، اخلاقی، سیاسی دانشجویی را اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویی به دبیری حشمت‌الله طبرزدی با حمایت رئیس‌جمهور از سال ۶۶ آغاز و تا نیمه دهه ٧٠ برگزار کردند. در این دوره‌ها شخصیت‌های علمی، اخلاقی و سیاسی عمدتاً جناح راستی سخنرانی داشتند. آیت‌الله مصباح یزدی یکی از استادان برجسته این دوره‌ها بود. در سالی که تهاجم فرهنگی موضوع اصلی دوره بود ادبیات خاص ایشان در بیان مطالب و تفاوت آن با سخنرانی‌های عقیدتی دوره‌های پیشین برای بنده قابل توجه بود. به ویژه تعبیر خاصی که درباره برخی اظهارات بیان کردند مانند «این تازه قرم قرمش است و ... مانده است!»

٣- در ایام دولت اصلاحات، سخنرانی‌های قبل از خطبه نماز جمعه تهران در حوزه اندیشه سیاسی اسلام، قابل استفاده برای همه بود اما ادبیات آیت‌الله مصباح یزدی در بخشی از این بیانات جنجال‌آفرین بود و حکایت از بی‌توجهی به برداشت فرهنگی جامعه، به ویژه جامعه دانشگاهی نسبت به این نوع ادبیات تهاجمی داشت. در همین ایام جلسات مناظره تلویزیونی با حضور ایشان و آقای محمدجواد حجتی کرمانی برگزار شد. در این برنامه آقای مصباح چنان با آرامش و متین صحبت کردند که آقای حجتی تفاوت این ادبیات با سخنرانی قبل از خطبه‌ها را به روی ایشان آوردند. پاسخ شگفت‌آور ایشان این بود که «آن در مقام خطابه است

۴- اردیبهشت سال ١٣٨۴ یکی از دوستان جوان دانشگاهی کتابی را به مناسبت روز معلم به بنده هدیه کرد. این کتاب مجموعه سخنرانی و مصاحبه شهید دکتر بهشتی درباره مرحوم دکتر علی شریعتی بود با عنوان «شریعتی؛ جستجوگری در مسیر شدن». بخش عمده این کتاب متن دو سخنرانی شهید بهشتی در جمع دو گروه از طلاب مدرسه حقانی در اردوی تابستان١٣۵۶ مشهد بود. 

گلایه‌های جدی دکتر بهشتی از ادبیات آقای مصباح درباره روشنفکران به ویژه دکتر شریعتی و آثار سوء تربیتی آن بر طلاب مدرسه به ویژه در سخنرانی دوم بسیار تأمل‌برانگیز بود. (فایل pdf این کتاب در دسترس و حاوی مطالب راهبردی و قابل توصیه به همه اهل دانش و سیاست خاصه جوانان انقلابی است.)

حاصل تجربه‌های پیش گفته و حداقل سه دهه ارتباط و مؤانست با افراد انقلابی با تربیت مصباحی در مؤسسه یا طرح ولایت، این فرضیه را برای بنده به وجود آورد که شخصیت بزرگ انقلابی مثل آیت‌الله مصباح و مؤسسه و خیل شاگردان پیش و پس از انقلاب ایشان در ارکان کشور از دو وجه جدا از هم قابل تفکیک است؛ جریان «اندیشه اسلامی انقلابی مصباحی» که محکم و متین است و جریان «گفتمان سیاسی مصباحی» که نوعی فرهنگ رفتاری شکل گرفته طی چند دهه در میان جمعی از مؤمنین است. از نگاه بنده آنچه مقام معظم رهبری بر آن تکیه دارند بخش اول است و ایشان هرگز ادبیات و تندروی برخوردی ایشان و شاگردان و مریدانشان را تأیید نکرده‌اند.

۵- برای مراعات انصاف در مورد آیت‌الله مصباح یزدی لازم می‌دانم میان رفتار و منش اخلاقی شخصی که شاگردان را مرید ایشان کرده با ادبیات نقد مخالف ایشان، تفکیک قائل شوم اما چه کنم کلام شیوای سعدی را که می‌فرماید «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ درآورند غلامان او درخت از بیخ»

۶- بنده برداشتم این است که سال‌های آخر حیات مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی متفاوت از پیش از آن است. امارات آن تجربه مستقیم دیدن چهره و شنیدن سخن ایشان، نقل‌های دوستان از کم شدن کنش‌های سیاسی گذشته و فیلمی که در سالگردشان دست به دست شد و در آن از فرصت دادن به مردم برای انتخاب راه غلط سخن گفته بودند. به نظرم ایشان در این سال‌ها از قیل و قال‌ها بیرون آمده و وارد حیات دیگری شده بودند. تعبیر پاداش مجاهدت رهبر انقلاب در پیام درگذشت ایشان می‌تواند شاهدی بر این برداشت باشد:

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم
با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیةالله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این خسارتی برای حوزه‌ی علمیه و حوزه‌ی معارف اسلامی است. ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویایی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. خدمات ایشان در تولید اندیشه‌ دینی و نگارش کتب راه‌گشا، و در تربیت شاگردان ممتاز و اثرگذار و در حضور انقلابی در همه‌ میدان‌هایی که احساس نیاز به حضور ایشان می‌شد، حقاً و انصافاً کم‌نظیر است. پارسایی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهدت بلند مدت است...

7- و اما نکته پایانی؛ درباره اصل بیانات جناب آقای دکتر رهدار تذکر این نکته را ضروری می‌دانم که علیرغم دفاع مستدل علمی آیت‌الله مصباح یزدی از نظریه ولایت‌فقیه و حکومت اسلامی در آثار و بیانات، تطبیق کامل آرای ایشان بر اندیشه امام خمینی(ره) محل تأمل جدی است که البته عیب مهمی نیست. 

امام راحل در نامه ١۶ دی‌ماه ١٣۶۶ «حکومت» را شعبه‌ای از ولایت مطلقه رسول‌الله(ص) می‌دانند و اختیاراتی چون تعطیل عقود اسلامی مانند مزارعه و مضاربه را برای «حکومت» مطرح می‌کنند. در حالی که تا آنجا که بنده با نظر ایشان آشنایی دارم (البته شاگردان ایشان در مؤسسه بهتر از بنده واقفند) نظر ایشان و بسیاری دیگر از علمای انقلابی چنین نبوده و حداکثر آن را اختیار مستقیم ولی‌فقیه می‌دانند. در مورد ابعاد و جزئیات نظریه عدول مؤمنین هم باید به وقتش سخن گفت. خداوند همه خادمان به اسلام و انقلاب اسلامی خصوص آیت‌الله مصباح یزدی را با ولی بزرگش حضرت روح‌الله همنشین کند.

انتهای پیام
captcha