به گزارش ایکنا، سیدصادق حقیقت؛ استاد دانشگاه مفید، 16 اسفندماه در نشست ولایت سیاسی معصومان(ع) از سلسله نشستهای ماه مبارک رمضان مؤسسه فهیم با بیان اینکه اگر ولایت سیاسی معصومین اثبات شود در این صورت بحث از ولایت در دوره غیبت هم مطرح است و اگر اثبات نشود موضوع منتفی خواهد بود، گفت: ولایت چهار نوع است؛ اول ولایت باطنی و اخلاقی یعنی پیامبر (ص) و ائمه از جهت اخلاقی و باطنی پیشوا و قطب و الگو بودند کما اینکه برخی فرق صوفیه حضرت علی(ع) را قطب خود میدانند. نوع دیگر ولایت، ولایت تکوینی است کما اینکه در زیارت جامعه کبیره بیان شده است: بکم فتح الله و بکم یختم... بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه. نوع سوم مرجعیت دینی یعنی پیامبر(ص) و ائمه مقام تفسیر دین را بر عهده دارند که یقینا این ولایت برای 14 معصوم(ع) وجود داشته است.
حقیقت افزود: این نوع ولایت یعنی اگر پیامبر(ص) و ائمه ذیل آیهای بفرمایند که مراد خداوند فلان چیز است قطعا همان است و شیعه کسی است که این مسئله را بپذیرد و اگر کسی بگوید من پیامبر را قبول دارم ولی سخنان مثلا امام صادق(ص) را مفسر سخنان پیامبر(ص) نمیدانم شیعه نخواهد بود.
استاد دانشگاه مفید با اشاره به ولایت سیاسی معصومین(ع) به این معنا که آیا خداوند، پیامبر و ائمه را برای ولایت سیاسی منصوب کرده است یا خیر؟ گفت: اینکه اکثر ائمه(ع) نتوانستند حکومت تشکیل دهند مورد بحث نیست بلکه موضوع این است که آیا ائمه(ع) شان سیاسی حکمرانی داشتهاند یا خیر؟ فرق مختلفی مانند مرجئه، زیدیه و خوارج و ... امامت را انتخابی میدانند؛ اسماعیلیه امامت را تا شش امام انتصابی میدانند و مابقی را انتخابی که چندی قبل امام 49 یکی از فرق اسماعیلیه فوت شد. اکثریت علمای شیعه معتقد به نصب پیامبر(ص) و ائمه برای حکمرانی هستند و چند نفر استثناء هستند که ولایت سیاسی معصومین را قبول ندارند؛ یکی مهدی حائری؛ فرزند مؤسس حوزه علمیه و دیگری آیتالله حیدری.
حقیقت بیان کرد: یکی از دلایلی که حامی و مؤید رای اکثریت علمای شیعه است این است که حضرت موسی(ع) یوشع بن نون و سموعیل بن نبی را به عنوان ولی خود معرفی کرد. همچنین در آیات قرآن فرموده است که ای داود ما تو را خلیفه قرار دادیم یا فرموده است: قد بعث لکم طالوت ملکا. این تعابیر اشعار به نصب دارد و در ادله کلامی هم مهمترین دلیل، قاعده لطف است یعنی خداوند چون به بندگانش لطف دارد ائمه و پیامبر را به عنوان حاکمان مورد تایید خود فرستاده است؛ البته اگر کسی قاعده لطف را رد کند دستش از این استدلال خالی خواهد شد که مهمترین قاعده عقلی در علم کلام است.
استاد دانشگاه مفید با بیان اینکه استناد به آیه شریفه اطیعوالله و اطیعوا الرسول ... از دیگر براهینی است که در این زمینه به کار میرود، اظهار کرد: تکرار اطیعوا برای پیامبر(ص) از نظر موافقان مشعر به این مسئله است یا آیه اکمال دین و اتمام آن که به مسئله غدیر مرتبط است. در واقعه غدیر چند احتمال وجود دارد از جمله اینکه امام علی(ع) برای رهبری سیاسی منصوب شد و این نصب اضافه بر رهبری دینی است لذا اینکه اهل سنت میگویند ولایت یعنی محبت درست نیست و با قرائن سازگار نیست.
حقیقت اضافه کرد: قائلان به نصب به این سخن حضرت فاطمه(س) استناد میکنند که پیامبر حجت را بر همه شما تمام کرد و چرا تردید میکنید یا ابن عباس گفته است که پیامبر(ص) فرمودند ولایت و حکومت سیاسی برای علی(ع) است؛ اینکه حضرت زهرا(س) به در خانهها و مراجعه و غدیر را یادآوری کردند مؤید این مسئله است و در خطبه شقشقیه هم حضرت فرمودند جایگاه من برای مردم محور آسیاب است و میبینم میراث من غارت شده است. در نامه 36 فرمودند که اینها قطع رحم کردند یعنی ولایت من متصل به پیامبر(ص) بود و اینها آن را قطع کردند.
استاد دانشگاه مفید با اشاره به دیدگاه دو نفر از مخالفان که نام برده شدند، گفت: گروه دوم که ولایت سیاسی انتصابی را قبول ندارند شواهدی دارند؛ اول اینکه اگر امام هست باید ولایت بالفعل داشته باشد یعنی نمیتوان گفت که امام ولایت دارد ولی در غیبت است و غیبت را هم لطف بدانیم زیرا اگر ما به قاعده لطف تکیه داریم که حتما امام باید باشد ولی الان امام غایب است پس لطف زیر سؤال میرود و از طرفی توجیه میکنیم که ما خودمان باعث غیبت امام شدهایم. این دو نفر قاعده لطف را قبول ندارند و گفتهاند اگر لطف است که پیامبر(ص) و ائمه حتما ولایت سیاسی باید داشته باشند با عقل ناسازگار است.
وی افزود: علی عبدالرازق در الاسلام و اصول الحکم میگوید ما شک نداریم که پیامبر(ص) تشکیلات سیاسی در مدینه درست کردند ولی مسئله بر سر این است که این تشکیلات ابتدایی برای رتق و فتق امور بود و پیامبر برای تکمیل نبوت و تبلیغ دین حکومت درست کرد نه اینکه ذاتا ولایت سیاسی داشته باشند و به تعبیری اگر پیامبر(ص) به ابزار حکومت نیاز نداشت تا دین را تبلیغ کند و رسالتش را انجام دهد لذا حکومت تشکیل نمیداد.
حقیقت به سخنانی از نهجالبلاغه استناد کرد و افزود: در فرازی از نهجالبلاغه حضرت فرمودند: وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا، فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ. یا فرمودند: دَعُونی وَالتَمِسوا غَیرِی؛ این سخن از دو طرف مورد استناد برای اثبات نظریه خود قرار گرفته است؛ گروه دوم میگویند ایشان گفته است هر کسی را شما انتخاب کنید من به آن راضی هستم یعنی ظاهر ماجرا انتخاب مردمی است ولی گروه اول میگویند این سخنان در مقام مجادله با خصم و احتجاج است نه بیانگر دیدگاه واقعی حضرت.
وی افزود: روایتی که آیتالله هاشمی در آخرین خطبه نماز جمعه خواندند و مهم است این است که: لقد کان رسول الله عهد الی عهدا و قال علی بن ابیطالب لک ...؛ یعنی اگر مردم اجماع کردند که تو رهبر سیاسی باشی قبول کن و اگر نخواستن رها کن؛ یا فرمودند که ای علی تو مانند کعبه هستی که مردم باید گرد تو حلقه بزنند و سراغ تو بیایند؛ تو ولایت داری و آنان باید سراغ تو بیایند.
استاد دانشگاه مفید اضافه کرد: پس تصور گروه اول نصب است؛ تصور گروه دوم این است که هیچ ولایت سیاسی انتصابی برای ائمه نبوده است و تصور سوم هم این است که ولایت هست ولی شرط آن خواست مردم است یعنی مشروعیت الهی مردمی است.
حقیقت بیان کرد: عبدالرحمان بن عوف در روز شورا گفت ما حقی داریم که اگر به ما داده شود آن را میگیریم و اگر ندهند نمیگیریم. پس ائمه(ع) و به تبع آنان هیچ کسی حق اجبار در حکومت ندارد ولو اینکه ولایت الهی یا انتصابی و انتخابی باشد.
حقیقت با اشاره به نظر مهدی حائری یزدی که شاگرد آیتالله بروجردی هم بوده است، اظهار کرد: استدلال حائری در نفی ولایت سیاسی معصومین(ع)، عقلی فلسفی است؛ وی در صفحات 160 و 161 حکمت و حکومت گفته است اگر خدا بخواهد ولایت سیاسی به معصومین عطا کند دور مضمر رخ میدهد و دور هم باطل است پس ولایت سیاسی به معصومین داده نشده است زیرا امتثال یک امر که در برابر آن عصیان از امر است متفرع بر وجود وضعی یک امر است؛ وجود وضعی یک امر هم متفرع بر اراده تشریعی خداوند است. اگر خدا بخواهد در اراده تشریعی مسئله سوم را لحاظ کند تقدم شیء با دو واسطه رخ میدهد که دور است یعنی در اراده تشریعی خدا نمیتواند امتثال و یا عصیان اخذ شود. ولایت سیاسی امری در مرحله امتثال و عصیان است؛ یعنی کسی حاکم و دیگری محکوم است و اگر حاکم اطاعت شود امتثال است و در غیر این صورت عصیان خواهد بود. این مسئله بعد از وجود وضعی تکلیف است و تا تکلیف نباشد امتثال و عصیانی نیست.
استاد دانشگاه مفید بیان کرد: وجود وضعی امر هم متفرع بر امر تشریعی خداوند است و اگر خدا بخواهد بگوید پیامبر(ص) و ائمه رهبر شما هستند در مرحله تشریع چیزی مطرح کرده است که دو رتبه متاخر است و این دور است.
حقیقت بیان کرد: به استدلال وی چند اشکال شده است از جمله اینکه چیزی را که خدا نمیتواند در اراده تشریعی بیاورد امتثال و عصیان است نه حکومت که امری بیرونی است.
وی تاکید کرد: آیتالله بروجردی بدون تردید از قائلان به ولایت فقیه بود و ولایت سیاسی ائمه را قبول داشت ولی شیخ علی پناه اشتهاردی در نقد کتاب شیهد جاوید نقلی از ایشان آورده است که محل تامل است. ایشان نقل کرده است از مسائلی که آیتالله بروجردی مکرر توضیح میدانند خلط بین بیان احکام و دین و مسئله حکومت است و لازم نیست این دو در یکجا تمرکز پیدا کنند و میشود یکی رئیس دینی و دیگری رئیس حکومتی باشد و شان انبیاء و جانشینان ایشان اجل از آن است که حکومت تشکیل دهند زیرا غرض اصلی انبیاء دعوت به اصول اولیه بوده است ولی گاهی مصلحت اقتضاء کرده است که مقاماتی که در شان آنان نیست به برخی پیامبران عطا شده است.
وی در خاتمه گفت: برخی هم بین شان عصمت و دستورات خدا و نظرات شخصی معصومان تفاوت گذاشتهاند مثلا گفته شده پیامبر(ص) گوشت کتف گوسفند را دوست داشتند یا پیامبر(ص) دوست داشت با عایشه ازدواج کند و این دستور خدا نبود و براین اساس تصمیم امام حسین(ع) در عاشورا و صلح امام مجتبی(ع)هم تدابیر شخصی ایشان بوده است و حتی غدیر را هم تدبیر نبوی میدانند و اگر این باشد، بحث سیاسی است و نصب الهی نیست.
انتهای پیام