
نیمه خرداد یادآور روزهای غم و حزن در از دست دادن مرد بزرگی است که در نیم قرن اخیر توانست معادلات جهانی را با انقلاب اسلامی بهم بزند و در عصری که عمدتا سخن از مرگ دین در عرصه اجتماع و سیاست بود ادبیات همراهی دین و سیاست را احیاء کرد؛ خبرنگار ایکنا به مناسبت نیمه خرداد و سالروز ارتحال
حضرت امام خمینی(ره) با
حجتالاسلام والمسلمین احمدرضا یزدانیمقدم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفتوگو کرده است که در ادامه
بخش پایانی آن را میخوانیم:
ایکنا ـ اشارهای به نحو مواجهه امام(ره) با احزاب و گروههای سیاسی در یکی دو پرسش قبل داشتید، تساهل تسامح امام با این گروهها تا کجا بود؟
گاهی برخی افراد منسوب به چریکهای فدائیان خلق با اطلاع یا بدون اطلاع رؤسای آنان در کشور ناامنی درست کرده و مزارعی را به آتش میکشیدند؛ اینجا قضیه، توطئه است نه تحلیل و ارائه دیدگاه و نقد؛ گاهی ما از جمهوری اسلامی نقد میکنیم که بنابر فرمایش و وعدههای امام(ره) بدون اشکال است ولی گاهی یکسری توطئه طراحی و برنامهریزی میشود که این موارد جای تسامح و تساهل نیست؛ ترور افرادی مانند شهید مطهری، مفتح و شهید بهشتی و ... را نمیتوان گفت ازاد است یا ارتباط با سفارتخانههای خارجی.
اگر برگردیم به دو سه سال اول انقلاب و برخی سازمانها علیه انقلاب اقدام مسلحانه بکنند آیا هیچ دولت و ملتی اجازه این رفتارها را میدهند یا اینکه برخورد میکنند؟ در آن دوره هر لحظه احتمال حمله آمریکا وجود داشت و بعد صدام را به جان ایران انداختند؛ در چنین شرایطی آیا خلق فلان و بهمان و ... مجاز هستند اقدام علیه امنیت ملی بکنند و بعد هم بگوییم باید تسامح و تساهل برخورد شود.
بیشتر بخوانید:
بعید است کسی بگوید در جمهوری اسلامی فساد نیست. خود امام(ره) هم فرمودند ما نمینمیگوییم در حکومت ولایت فقیه فساد و ظلم و انحراف نیست بلکه بنای حکومت و حاکم بر ظلم و فساد نیست. در حکومت معصومین(ع) هم احیانا ظلم و ظالمی پیدا میشد که پیامبر و امام معصوم به جدّ و شدت و سرعت برخورد میکردند و از ظلم و ظالم اظهار برائت میکردند. ایده امام ایجاد اتوپیایی که هیچ مشکلی در آن نیست، نبود. در فرمایش و ادعای ایشان چنین چیزی را سراغ نداریم. بدون تردید ما در همه جا درست عمل نکردیم و در موارد متعددی رفتارهای حکومت قابل انتقاد است ولی آیا شما در دنیا یک حکومت غیرقابل انتقاد و حکومت آرمانی مطلوب را سراغ دارید؟
این نکته هم ذکر شود که امام(ره) حتی در برخورد با مجرمان و محکومان هم میفرمود که نباید برخورد خشن و غیرانسانی با آنان انجام شود گرچه مواردی بوده است که تخلف شده و برخی هم علنی شده است ولی این ربطی به تفکر و اندیشه امام(ره) ندارد و ایشان اگر مطلع میشدند شخص را برکنار کرده یا تذکر میدادند و برخورد داشتند.
الان که در آستانه نیم قرن شدن عمر انقلاب هستیم اتفاقا باید به این نوع مباحث و نقاط قوت و ضعف انقلاب پرداخته شود و مناظراتی هم داشته باشیم که مستند به اسناد معتبر است نه اینکه از روی حدس و گمان چیزی گفته شود. دیدگاههای امام(ره) از انقلاب ایدهآلیستی و آرمانگرایی محض هم نبود که اینطور تصور کنند که هیچ خطا و انحرافی نباید در کشور رخ دهد ولی هر چه هست ایشان مؤید این مسائل به هیچ وجه نبودهاند.
ایکنا ـ مردم در سیره امام (ره) چه جایگاهی دارند؟.مشارکت مردم در تحقق نظام اسلامی و آرای آنان چقدر نافذ است؟
امام(ره) فرمودند مردم به هر کسی که رای بدهند و او را انتخاب کنند همان نظر من هم هست ولو اینکه مردم اشتباه کنند. اصلا امام، حکومت را برای مردم میدانست و آنان را تصمیمگیر اصلی میدانست؛ از نظر امام(ره) اگر مردم بگویند ما جمهوری اسلامی نمیخواهیم ایشان باز نظر مردم را محترم میدانستند و چنین وسعت نظری در دیدگاه ایشان بود. بارها ایشان این مطالب را بیان فرمود تا جایی که یکی از بزرگوارانی که از دنیا رفته است گفت که این سخنان امام از روی تقیه بوده است ولی آیا سخنان ایشان در نجف و در پاریس و در سخنرانیهای متعدد تقیهای بوده است؟
یعنی امام(ره) دائما در تقیه بودند ولو اینکه در راس حکومت هم بودند. این به نظر بنده نیتخوانی است و سند معتبر ندارد؛ ممکن است آن شخص محترم به عنوان اندیشمند به این نتیجه رسیده باشد که مشروعیت انقلاب اسلامی ربطی به نظر مردم ندارد کما اینکه نظر مخالف با این هم داریم ولی اینکه امام(ره) چه گفتند میشود به گفتارهایی ایشان رجوع کرد.
ایشان در بهشت زهرا(س) فرمودند که آیا اینکه پدران ما فرض کنیم رضاشاه و محمدرضا شاه را قبول داشتند که نداشتند برای ما حجت و الزامآور است؟ دیدگاه امام(ره) مشخص است یعنی پدران ما اجازه داشتند برای دوره خودشان تصمیم بگیرند و مردم آزادند طبق موازین قانونی برای هر دورهای تغییر در قانون اساسی بدهند. البته لازم به تذکر است که خود امام(ره) هم نسبت به برخی از بندهای اصول قانون اساسی به این نتیجه رسیدند که بازنگری لازم است و برخی بازنگریها هم انجام شد.
ایکنا ـ امام(ره) تا کجا تغییرات را مجاز میدانند؟
در گفتار ایشان مردم مجازند سامان و ساختار اصلی حکومت را مشخص کنند ولو اینکه اجرای آن ممکن است به نفع مردم نباشد؛ شرایط کشور ما با کشورهای دیگر متفاوت است و هر کشوری هم در بحث تجدیدنظر در قانون اساسی روش خود را دارد ولی میتوان انعطاف بیشتری در قانون اساسی پیشبینی کنیم.
مرحوم شهید بهشتی میفرمود مهمتر از نوشتن قانون اساسی اجرای آن است؛ اگر بهترین قانون اساسی را داشته باشیم ولی اجرا نشود ثمری ندارد؛ الان قانون اساسی آمریکا در چارچوب دیدگاه لاک نوشته شد و از منعطفترین قوانین است ولی اگر لاک امروز زنده شود آیا وضع امروز آمریکا را تایید خواهد کرد؟ یعنی اندیشمندان آمریکا تصور هم نمیکردند که چنین وضعی بر اساس اندیشه آنها یا تغییراتی که ایجاد میشود شاهد باشند. بین نظر و عمل خیلی فرق است.
یا انقلاب فرانسه را اولین انقلاب دموکراتیک میدانند ولی اعدام و قتل عام و جنایات زیادی به نام این انقلاب انجام شد و خود فرانسه هم جنایات متعددی در الجزایر و کشورهای دیگر انجام داد ولی آیا کانت همین مطالب را مدنظر داشت؟ بنابراین ربطی به فلسفه سیاسی لاک و کانت و ... ندارد؛ من کاری با اینکه نظریات اینها درست است ندارم ولی این نوع انقلابها و حکومتها، اندیشه خود را الصاق به تفکرات این اندیشمندان کردند ولی دقیقا در مسیر آنان حرکت نکردند.
الان اسرائیل جنایتکار را ملاحظه کنید؛ مدعی است ارتش ما اخلاقیترین ارتش دنیاست ولی چه جنایاتی کردند که قابل گفتن نیست و حتی در درون اسرائیل برخی آن را محکوم کردند و برخی تندروها هم آن را اخلاقی دانستند. بنابراین وقتی میگوییم تساهل و تسامح و جمهوریت و اسلامیت و ... نیاز به توضیح و تبیین دارد وگرنه اگر بخواهیم شعاری برخورد کنیم که شعار آزاد است.
امام(ره) فهم درستی از جمهوری اسلامی داشت و حداقل معنایی که در مورد جمهوری متصور است یعنی مردم شکل حکومت را تعیین میکنند و حکومت باید با نظر مردم اداره شود. در سخنان امام هم تناقض وجود نداشت و به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و ... وسیع نگاه میکرد که تعداد افراد زیادی شاید این دیدگاهها را نتوانند هضم کنند.
آقای حبیبی با همکاری آقای کاتوزیان و برخی افراد دیگر قانونی نوشتند شبیه همین قانون اساسی فرانسه که نخست وزیر و اعضای کابینه و دادگاه قانون اساسی و ... داشت و رئیس جمهور میتوانست مجلس را منحل کند. امام خمینی(ره) فرموده بودند همین را به اجرا بگذارید در حالی که در این قانون، سخن از ولایت فقیه هم نبود؛ ایشان به طور منجمد به این مسئله نگاه نمیکردند. فقهای دیگری مانند آیتالله نائینی هم همین عقیده را دارد و امام(ره) هم به ایشان استناداتی داشتند.
از مطالبی که عزت الله سحابی گفته بود این بود که خوب است مسعود رجوی که امروز جزء منفورترین افراد در نزد مردم هستند هم در صف قدرت و حکومت باشند تا جذب شوند لذا پیشنهاد شهردارشدن به او دادند یعنی جمهوری اسلامی تساهل و تسامح زیاد دارد. البته من نمیگویم جمهوری اسلامی خطا نداشته است ولی منصفانه نیست بگوییم جمهوری اسلامی دائما اشتباه کرده است؛ اگر به جای انقلاب وضعیت شاه تداوم مییافت آیا واقعا وضعیت بهتر بود؟ در همان زمان با اینکه شاه مورد حمایت آمریکا بود وضعیت اقتصادی کشور خوب نبود و از نظر منطقهای هم وضعیت مناسب نبود.
بنده معتقدم نظام جمهوری اسلامی تا جایی که میفهمم و مطلع هستم در مجموع موفق بوده است و این به معنای آن نیست که هیچ اشکالی نداشته و ندارد. ما شیعه هستیم و معتقد به عصمت انبیاء ولی با این وجود اظهار نمیکنیم که انبیاء خطا هم نداشتند از جمله حضرت آدم(ع) که قرآن فرمود: وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا؛ یا در مورد حضرت یونس(ع) داریم که آن کار را انجام داد و بعد استغفار کرد و خدا او را بخشید.
درست است که انبیاء گناه ندارند ولی خطا که میکنند؛ با این وجود آیا میتوان گفت جمهوری اسلامی خطا و اشتباهی نداشت؟ مسلما خیر ولی باید این خطاها را در ظرف زمانی و مکانی خود ببینیم. مسلما در حوادث بزرگ کشور و در مواجهه ما ما نسبت به آمریکا و اسرائیل و جنگ و ... شاید بهتر هم میشد عمل کنیم ولی آیا همان موقع جریانهای سیاسی و افراد دانشگاهی و حوزوی مؤثر بدیلی هم معرفی میکردند و کسی توجهی به آن نکرد؟ و اگر معرفی شد آیا آن مسیر پیشنهادی واقعا راه بهتری بود؟ بنابراین باید این مسائل بعد از نیم قرن از انقلاب به بحث گذاشته شود.
ایکنا ـ برخی اتهام میزنند که امام(ره) عرق ملی نداشتند، نظرتان چیست؟
آقایانی که در خارج نشستهاند دائما میگویند امام(ره) مردم را فریب داد ولی واقعا خیلی بی انصافی است و خوب است به مطالب امام(ره) و صحیفه نور ایشان و مرکز نشر و تنظیم آثار امام(ره) مراجعه کنند. امام(ره) با مردم صداقت داشت و نظرات خودش را عنوان کرد البته اگر به اصرار روشنفکران اتفاقات دیگری رخ داد ربطی به اندیشه امام(ره) ندارد.
امام خمینی(ره) به آقای ظهیرنژاد، فرمانده ارتش گفته بود من حاضرم همه اعضای بدنم از بین برود ولی ذرهای از خاک کشور جدا نشود؛ این کجا و اتهاماتی که به امام(ره) زده میشود مبنی بر اینکه ایشان ایران را دوست نداشتند و فقط به جنبه اسلامی فکر میکنند؛ اینها واقعیت ندارد. اگر به گذشته نگاه کنید میبینید به راحتی بحرین را جدا کردند، بخشی از آرارات را واگذار کردند ولی امام(ره) یک ملیگرا و ایرانگرای مؤمن بوده است و ملیگرایی را در تضاد با اسلام تعریف نکرده بود.
تعبیر معروفی وجود دارد که ملتی که تاریخ نخواند مجبور به تکرار تاریخ خواهد شد؛ بعضی سخنانی که امروز به افراط و تفریط در مورد امام(ره) گفته میشود مصداق همین تاریخ نخوانی است؛ خوب است اسناد مرتبط ولو اینکه به ضرر ما هم باشد منتشر و مناظراتی برپا شود تا با چشم باز انتخاب کنیم.
ایکنا ـ امام در اندیشه خود سخن از فتح قلههای جهانی و به ذلت درآوردن استکبار دارند؛ ایشان مبارزه با رژیم صهیونیستی جنایتکار را هم در این راستا فریاد زدند و مرگ بر آمریکا را وارد ادبیات سیاسی کشور کردند؛ برخی اینها را بلندپروازانه میدانند؟ تحلیل شما چیست و آیا این سخنان امام ریشه در اندیشه مهدویت و توکل بالای امام به خدا و حمایت گسترده مردمی ریشه نداشت؟
این بحث را به قبل از انقلاب و اساسا چند دهه قبل ببریم یعنی دوره مصدق که اصلا بحث از مرگ بر آمریکا و اسرائیل وجود نداشت؛ یک دولت ملی که خودش را هم اصلا منسوب به مذهبیون نکرد؛ او نه تمایلات مذهبی و انقلابی و نه تمایلات سوسیالیستی و روسی داشت و حتی اگر بگوییم لیبرال دموکرات بود و نیروهای طرفدار او هم در نهضت ملی مانند دکتر کریم سنجابی و ... بودند که ادعای انقلابیگری و ضدآمریکابودن هم نداشتند بیربط نگفتهایم ولی دولت او را ساقط کردند حتی دولت مصدق تلاش داشت رابطه خوبی هم با آمریکا داشته باشد.
الان ما نه قصد داریم بگوییم مصدق آدم خوب و یا بد یا آمریکایی و انگلیسی بود ولی بالاخره یک دولت نرمال و حقوقی و قانونی بود چرا باید توسط آمریکا سرنگون شود که تبعات سنگین هم برای ایران و حتی خود آمریکا داشت. هر کجای دنیا که باشد چه رفتاری در برابر چنین کشوری انجام میدهند؟
در مورد اسرائیل هم باید تاکید کنیم که یک غده سرطانی است که در منطقه ایجاد کردند و از ابتدا هم دست به کشتار مسلمین در منطقه زدند و از آن روز تاکنون دائما در حال جنایت و کشتار است؛ نتانیاهو گفته است که ما با این کشتارها کشور درست کردیم نه با قطعنامههای سازمان ملل؛ ما میتوانیم بگوییم به ما ربطی ندارد ولی قطعا آمریکا و استکبار قصد دارند که اسرائیل دست بالا را در منطقه داشته باشد و بقیه از او تبعیت کنند و ایران هم استثنا نیست و شاه هم این مسئله را متوجه شده بود. او در مصاحبههایش میگوید لابیهای اسرائیل در اینکه من بخواهم روابطم را با کشورهای دیگر توسعه بدهم دسیسه میکنند و نمیگذارند لذا شاه هم از طریق ملک حسین اردنی کمکهایی را به حافظ اسد در سوریه و یاسر عرفات میکرد.
مدعی نیستم شاه مبارز ضد اسرائیل بود ولی مطمئن بود که اسرائیل برای ایران هم خطرناک است و در محدوده خودش باقی نخواهد ماند لذا بنای شاه هم بر این بود تا فاصله خود را با اسرائیل حفظ کند و روابط خوبی با مخالفان اسرائیل داشته باشد. بنابراین اسرائیل رژیمی است که اگر قدرت پیدا کند به هیچ یک از کشورهای منطقه رحم نخواهد کرد.
فردوست در خاطراتش میگوید آمریکاییها به تدریج در حال این بودند که ایران را به اسرائیل بسپارند یعنی در سرویس اطلاعاتی ایران نفوذ زیاد داشتند؛ حال فرض کنید رهبران انقلاب امام و مذهبیها هم نبودند و حتی آقای بازرگان و دیگران بودند آیا غیرت ملی اقتضاء نمیکرد که یا موضع محتاطانه و یا تقابلی با اینها داشته باشند؟
گفت و گو از علی فرج زاده
انتهای پیام