
به گزارش ایکنا، پژوهشکده زن و خانواده نشست «
جنگی که هست» را با مشارکت پژوهشگاه فرهنگ و مطالعات اجتماعی شامگاه ۱۰ تیرماه با سخنرانی زهرا داورپناه، عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با موضوع «
تشکیک در گذر از استعمار» و زهرا شریف، عضو شورای علمی گروه فرهنگپژوهی با موضوع «
نقش مقاومتی خانواده در شرایط کنونی» و فهیمه زارع، عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی با موضوع «
ساحت نقشآفرینی زنانه و جنگ» برگزار کرد.
در
بخش نخست این نشست زهرا داورپناه با موضوع «تشکیک در گذر از استعمار» نکاتی را مطرح کرد و در بخش دوم این نشست، زهرا شریف، عضو هیئت علمی گروه فرهنگپژوهی به نقش مقاومتی خانواده در شرایط کنونی پرداخت.
مشروح بخش دوم این نشست را در ادامه میخوانیم:
قبل از ورود به بحث، روایتی از امیرالمؤمنین(ع) را به استعاره میگیرم که میفرماید هر چیزی محتاج به عقل است و عقل محتاج به ادب. به معنای حدیث میتوان از دوجانبه عاطفی و عقلی یا دو ساحت که دارای نمود ظاهری و باطنی است، نگاه و
خانواده را ظرفی برای تأمین این دو ساحت تعریف کرد.
خانواده از یک عقد مستحکم، امن و بنیادی تشکیل شده که براساس آن، نظام پایه شناختی افراد در آن شکل میگیرد. ما با خانواده به مثابه این معجون مواجه هستیم و اکنون در این شرایط این دو سطح است که نیاز به ترمیم و مواجههای مقامگونه، هم در بعد معرفتی و هم در بعد رفتاری دارد. به لحاظ معرفتی هم به معرفتهای سطحی نیاز داریم و هم به معرفتهای عمیق که بیشتر آن را توضیح خواهم داد.
خانواده در جریان روایتها
در شرایط کنونی اموری برای همگان واضح شده که جای انکار ندارد، اما در عین حال جهان رسانه، جهان روایت و جهان ظلم، سعی در پنهان کردن آنها دارد و خانواده در اینجا این ظرفیت را دارد که با پررنگ نمودن و بدیهیسازی، امور غایی را به رخ بکشد.
جمهوری اسلامی ایران در سال ۵۷ شکل گرفت و ما اکنون در سال ۱۴۰۴ اخباری را دریافت میکنیم که ایران در موج بیستم حمله به تلآویو، آن را با خاک یکسان کرد، به تأسیسات نظامی و مراکز علمی آنها حمله کرده و...؛ اینها چیزهای هستند که شاید پیش از این، شنیدنشان نوعی شوخی به نظر میآمد ولی این امور اکنون بدیهی است و روایتها به گونهای شده است که مشکلات و ضعف خود را در بخشهایی بیشتر میبینیم و اساساً روایت به گونهای دیگر تعبیر میشود.
در اتفاقاتی که رقم خورد فقط مربوط به ایران نیست بلکه قضیه از ۷ اکتبر و از غزه و لبنان است. حمله به مردم بیپناه، حمله به بیمارستان، ظلم بیرویه به کودکان خلاف واقعهایی است که طرف کفر و ظلم به راحتی میآید و ادعا میکند که ما به خانواده و غیرنظامی کاری نداریم و این خلف وعده، در جهان به رسمیت شناخته میشود. همچنان در بین خودمان هم کسانی هستند که از این موضوع دفاع میکنند و این مسئله برای من سؤالی جدی است. بعد از جریان آتشبس، این اختلافها و متوجه نشدن بدیهیات از مسائلی است که با آن مواجه هستیم.
خانواده؛ دروازهبان رسانه
نقش خانواده در این نقطه مهم است به مثابه کسی که میتواند از حجم اخبار و واقعنمایی رسانهها و واقعیتها دروازهبانی کند. در این زمینه لازم است هر خانواده این هوشیاری را داشته باشد و بداند که جمهوری اسلامی ایران در چه شرایطی، چه کار بزرگی را انجام داده است. فهم کار بزرگ، توانمندی و شاخصی است که اگر ملتی آن را درک نکند، نمیتواند موفقیت خود را حفظ کند و آن را ادامه دهد؛ این در حالی است که جبهه باطل سعی در وارونهنمایی و کتمان دارد، در این شرایط قطعاً نمیتوانیم عملکرد بهتری داشته باشیم. این آستانه حقیقتی که اکنون روشن و طرف درست تاریخ عیان شده است، شرق و غرب نمیشناسد، همچنین در موقعیتی که همه به هم توصیه میکنند طرف درست تاریخ بایستید، همان بدیهیاتی است که دشمن تلاش دارد آن را بپوشاند.
خانواده باید ملزم به این باشد که دستاوردهای فاخر و فهمیدن قبح ظلم را مطرح کند. خانوادهای که میخواهد نقش مقاومتی داشته باشد، باید پاسداری و حفاظت کند از این امر بدیهی و نسبت به هرگونه ظلم و تهدیدی هوشیار باشد و سعی کند که با تمام توان خود از آن جلوگیری کند خانواده ابزار و توانمندیهایی دارد که به واسطه آن میتواند این کار را انجام دهد.
نظام معنایی در خانواده
اتفاقهایی که
جنگ رقم زد و به ما آموخت که هر انسانی علاوه بر اینکه به طور منظم باید اهداف میانی و نظمی عادی را برای زندگی خود حفظ کند، فراتر از نظم عادی اهدافی هستند که کل شرایط عادی ما را تحت تأثیر قرار میدهند و اگر ما آن هدف غایی و معرفت عمیق را نداشته باشیم، نمیتوانیم در شرایط بحرانی جهتگیری کنیم.
از طرفی چه میشود که برخی با وجود بدیهی بودن و آشکار بودنها، نمیتوانند در جایگاه درست بایستند؟ چون آن نظام معنایی عمیق و جهتیابی خودشان را پیش از این شکل ندادند؛ تقویت جبهه حق، کمک به مظلوم، ظلمستیزی و... مواردی هستند که ما زندگی خود را بر اساس آن ترسیم میکنیم و اعمال ما در سرای دیگر بر اساس همینها مورد سنجه قرار میگیرد.
این هدف میانی وجود دارد که براساس استعدادهایی که خدا به ما داده، به دنبال بالفعل شدن آن باشیم و در راستای عمران این دنیا و حیات روزمره خودمان نقش فردی، اجتماعی، اقتصادی خاص خود را ایفا کنیم. ما به عنوان یک انسان که به عنوان خلیفه الله خلق شدهایم، یک سری اهداف داریم که اتفاقاً نقش خانواده در اینجا روشن میشود که چقدر در شرایط غیر بحران توانسته این وظیفه خود را به خوبی انجام دهد و الان که در شرایط بزنگاه هستیم، چقدر توانسته از ذخیره معرفت عمیق خودش خرج کند.
ممکن است خانوادهای کم آورده باشد که این یک بحث است و باید در جای خودش آسیبشناسی شود لذا ما باید براساس هر خانوادهای دستورالعملی داشته باشیم، اما نکته اینجاست که خانواده مقاوم، خانوادهای است که براساس اندیشههای بنیادی و معرفتهای عمیق پایه ریزی شده و اتفاقاً در بزنگاه هست که بنیان خود و ساحت عمیق و امن خود را نشان میدهد.
خانواده و بحران جنگ
اما آن جنبه عاطفی خانواده که توانسته با آن، مسائل را حل و فصل کند به خاطر احساس امنیت پایداری است که افراد در کنار هم تجربه میکنند و جنبه مقاومتزایی دارد که میتوانیم در پناه هم در شرایطی که آستانه امنیت ما پایین آمده، ساعت خواب و بیداری ما بر هم خورده، ممکن است شغل، خانه و ماشین خود را از دست داده باشیم، در کنار هم بمانیم و از
بحران عبور کنیم.
جنگ اتفاق بدی است که هیچ گاه تمام نمیشود. تعبیر «جنگی که هست» اشاره به تبعات جنگ دارد که میتواند نسلهایی را درگیر کند. ما همچنان درگیر صدمات جنگ تحمیلی عراق هستیم، فرزندانی که خانوادههای خود را از دست دادهاند و صدمات فیزیکی و روحی که سالها میتواند ادامه داشته باشد. هیچ وقت هیچ کس دوست ندارد جنگی در هیچ جای جهان اتفاق بیفتد، اما جنگ، ظرفیتهایی را بالفعل میکند که میتواند یک جامعه و یک خانواده را جلو ببرد.
ما در شرایط کنونی نیاز به ۳ ساحت داریم؛ توجه و مراقبت از بدیهیاتی که به سختی به دست آمده است. ایران در شرایطی قلب تل آیو را با خاک یکسان کرد که این میزان از توانمندی کشورمان را حتی خودیها باور نداشتند، در شرایطی که جامعه با اختلافاتی که از مسائل ۱۴۰۱ داشته است، یک صدا کنار هم قرار گرفتیم، نگهداشتن اینها کار بسیار سختی است.
ما کشور قوی هستیم که قوت ما در این است که میدانیم جبهه حق فقط این فیزیک، لجستیک و جنبه سخت و ادوات و ابزار جنگی نیست، این عقیده و باور قلبی است که «وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً» که اگر ما در طرف درست ایستاده باشیم، خداوند ایمان و سکینهای به ما نازل میکند که ازدیاد را در ما ایجاد میکند، طبق روایات هر نفر شما ۲۰ نفر است یعنی مقابله جبهه حق و باطل را ما باید این گونه نگاه کنیم که ۴=۲×۲ نیست که این باور عمیق در خانواده میتواند نهادینه و پرورش یابد.
ساحت سوم جنبه عاطفی، احساسی و امنیتی است که با در کنار هم بودن میتوانیم تجربهاش کنیم. خانواده از طریق زمان طولانی و عاطفی که در کنار هم هستند، میتوانند با هم گفتوگو کنند که این امر نه در شرایط بحران بلکه در هر شرایطی میتواند مؤثر باشد. افراد در خانواده با شنیدن حرفهایشان از میزان اضطرابی که دارند، کم میشود.
نکته بعدی اینکه ما قهرمان بسیاری داریم که میتوانیم زندگی آنها را برای کودکانمان قصه کرده و از این ظرفیت برای کودکانی که به راحتی از ترسها و اضطرابهایشان جدا نمیشوند، استفاده کنیم. ظرفیت قصهگویی، قهرمانسازی و نمادسازی میتواند به ذخیره معنایی آنها در زندگی کمک کند.
انتهای پیام