به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین علی رازیزاده؛ پژوهشگر قرآنی، 23 مهرماه در نشست علمی «کرسی ترویجی: تحلیل عناصر کلان روایت ابلیس در آیات قرآن کریم بر اساس الگوی مفهومی روایت» با بیان اینکه الگوی مفهومی روایت، درک عمیقتری از برخی آیات قرآن خصوصا در مفاهیم وسوسه، اختیار و مسئولیت به انسان میدهد، گفت: همچنین این الگو رویکرد میان رشتهای بین مباحث قرآنی و هنری برقرار میکند که تلاشی برای تولید و توسعه مطالعات هنر دینی است.
وی افزود: ما برای تحلیل کلان روایت دو راه داریم؛ یک: رویکرد قیاسی یا ایجاد چارچوب مفهومی تطبیقی و دیگری ارائه الگو. در قرآن ارائه داستان و ساختار، دراماتیک نیست و برای ادراک تفسیری نیازمند ارائه الگوی اختصاصی هستیم.
رازیزاده با بیان اینکه از بین آراء اندیشمندان هنرهای دراماتیک، مؤلفههایی که با آیات قرآن تناسب بیشتری داشته است انتخاب شده است، افزود: الگوی مفهومی روایت، از چند عنصر تشکیل شده است که اولین آن ساختار است. ساختار، جزء عناصر مهم در هنرهای دراماتیک است و هیچ محققی نمیتواند این عنصر را نادیده بگیرید. عنصر دیگر کشمکش است که در یک قصه قرآنی نمایان میشود.
وی افزود: عنصر بعدی، شخصیت است که ما با یک ضد قهرمان مواجهیم، عنصر بعدی، عنصر بیانی، شیوه مکالمه و دیالوگ، زاویه دید خداوند و شخصیتهای دیگر است و در نهایت عنصر ارزشهای اخلاقی است.
محقق و پژوهشگر حوزه علمیه با بیان اینکه شیوه گردآوری اطلاعات این پژوهش بر پایه واژگانی چون ابلیس و شیاطین و حزب الشیطان و ... است، اظهار کرد: این پژوهش تا حدی بر پایه بازآفرینی روایی منطق علی صورت گرفته است و دادهها با رویکرد تحلیل تفسیری گردآوری شده است و در نهایت خوانش علمی ساختارمند بر اساس بازآفرینی روایی را شاهدیم.
وی در مورد یافتههای این الگو گفت: این یافتهها در ساختار و کشمکش متفاوت است، مثلا ساختار کلان روایت ابلیس، آغاز کاملا مشخص و نمایان دارد و بعد نقطه اوج و فرجام؛ در کلان روایت ابلیس فرجام مانند آغاز بسیار نمایان است اما در این کلان روایت فاقد نقطه اوج هستیم و این نیازمند تحلیل است که چرا عنصر درام را نداریم.
وی با بیان اینکه چند تحلیل در این زمینه وجود دارد، اضافه کرد: دو تحلیل ناظر به کنشهای دراماتیک برای این توجیه وجود دارد؛ یکی حکمتهای بلاغی و دیگری گونه شناسی روایت پردازی که قرآن گونه خاصی ارائه کرده است.
ویژگی داستانهای درام
رازیزاده بیان کرد: معمولا در داستانهای درام که نقطه اوج دارند، همه روایات کلاسیک، روایات انسانی و محدود به زمان و مکان هستند. کشمکش در ابتدا بین خدا و ابلیس است و بعد به ابلیس، آدم، انبیاء و سایر انسانها کشیده میشود؛ در این کلان روایت تلاش شده است که نقطه اوج نادیده گرفته شود و تداوم کشمکش جایگزین شده است که کارکرد اخلاقی و دینی دارد.
این پژوهشگر تصریح کرد: نقطه دیگر که در هنرهای درام مورد توجه است نوعی ویژگی بلاغی روایت است که تلاش شده است که به جای اینکه مخاطب، همزاد پنداری کند خودش جایگزین شود، یعنی این روایت نقطه اوج ندارد، زیرا همه مخاطبانی که روایت را میبینند خودشان گویی بازیگر این روایت هستند، بنابراین بر اساس مطالعات نوین، نوآوری در این قصه قرآنی وجود دارد.
وی اظهار کرد: به نظر میرسد این کلان روایت قرآنی به نوعی گونه روایت چرخهای را مطرح کرده است، یعنی با جایگزینی کشمکش، این فرایند دائما تکرار میشود و کشمکشی درونی برای افراد ایجاد میکند؛ لذا تم اخلاقی که از این کلان روایت میتوان دریافت کرد آن است که مخاطب خود را بیرون از روایت نداند؛ بر این اساس تقوای مستمر در برابر وسوسه دائمی شیطان باید وجود داشته باشد.
رازیزاده با بیان اینکه دو نوآوری یک: ارائه الگوی مفهومی که برای تحلیل همه داستانهای قرآنی میتوان مورد استفاده قرار داد و دیگری بازسازی قهرمان منفی در این کلان روایت وجود دارد، تصریح کرد: مهمترین محدودیت این تحقیق، محدودشدن به آیات قرآن بود؛ این کلان روایت را میتوان بر پایه قرآن و سنت تحلیل مجدد کرد و اگر سنت هم اضافه شود جزئیات روایت بسیار بیشتر خواهد شد اما ساختار روایت تغییری نخواهد کرد، همچنین مطالعه باید بر پایه ساختار روایت و بر پایه شخصیت ابلیس اضافه شود که کارکردهای پژوهشی نیز دارد.
نقد ناقد
همچنین حجتالاسلام والمسلمین علیزاده موسوی به عنوان ناقد، گفت: این اثر دقیق، ساختارمند و در عین حال بر اساس به صورت روان ارائه شده است و اصول اصلی پژوهش رعایت شده است.
وی افزود: اینکه فهم روایت ابلیس چه آورده بیشتری نسبت به بررسی این روایت بدون الگوی شما دارد؟ نیاز به تبیین دارد، یعنی تحلیل سنتی چه تفاوتی با این تحلیل شما دارد؟ نکته دیگر اینکه در مطالعات جدید در حوزه قرآن، نگاه بافتگرایانه و متن روایت از موضوعات مهم است، یعنی در بررسی روایت باید شرایط و عوامل کاملا مورد توجه قرار گیرد، آیا این موضوع مورد توجه شما بوده است؟
این پژوهشگر اظهار کرد: نکته دیگر اینکه آیا در بررسی صورت گرفته تمایزی بین این روایتها در مقاطع مختلف ایجاد کردهایم؟ یعنی شخصیت ابلیس قبل از اسلام و بعد از اسلام تفاوتی دارد؟ زیرا بعد از اسلام شخصیت ابلیس به وسوسه و دورانیت تبدیل شده است اما قبل از اسلام بروز بیرونی داشته است، لذا بررسی سیر تطور ابلیس مهم است.
علیزاده موسوی بیان کرد: موضوع دیگر اینکه هدف قرآن ارائه کلان روایت بوده است یا خیر؟ زیرا ویژگی روایت ابلیس طوری است که قرآن گویی دنبال کلان روایت نبوده و نکته دیگر هم ارائه تحلیل مشابه در عهدین و تطبیق آن با قرآن است، زیرا ابلیس در عهدین سیر تطور، تحول و رویکرد تاریخی دارد.
ارائهدهنده بحث در سخنان مجدد در پاسخ به سخنان ناقد گفت: غیر از سوره یوسف مابقی قصههای قرآن با این هدف یعنی ساختار قصهگویی نازل نشده است. قصه حتما شخصیت محوری دارد و در گذشته به صورت واقعی اتفاق افتاده است.
وی افزود: نکته دیگر بحث مفهوم شناسی در این الگو است، زیرا نقطه اوج، نمایش تصویری دراماتیک کشمکشها و رفع آن و غلبه یکی بر دیگری است و در این داستان، ابلیس حتما شکست خورده است یا مثلا تقابل یوسف با برادران در این داستان شاید نقطه اوج باشد.
رازیزاده در پایان با اشاره به مزیت ارائه الگو در تحلیل قصص قرآن، تأکید کرد: الگوی مفهومی روایت، تبیین جدیدی دارد در غیر اینصورت در هر دو تحلیل سنتی و جدید، ابلیس شخصیت منفی دارد. همچنین الگوی مفهومی روایت، فهم و درک عمیقتری از داستان به انسان ارائه میدهد.