
به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین
سیدحامد علیزاده موسوی؛ عضو هیئت علمی
پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن، 27 مهرماه در کرسی ترویجی «
تحلیل انتقادی جریانهای مطالعات قرآنی شیعه در آکادمیای بین الملل» با اشاره به رویکرد بافتگرایی در
مطالعات مستشرقان درباره شیعه، گفت:
مستشرقان معمولا نگاهشان این است که قرآن را به بافتار زمان نزول مرتبط کرده و آن را منحصر به زمان و مکان آن دوره میدانند، در حالی که این رویکرد غلط است. همچنین از منابع غیر معتبر هم استفاده میکنند؛ لذا تردید ذاتی و نقد محتوایی در کنار
نقد روشی، از جمله نقدهایی است که میتوان به رویکرد
بافتار شناسی وارد کرد.
وی اضافه کرد: این در حالی است که شیعه در دوره خود از لحاظ منبع کمبود نداشته که صرفا بخواهد به عقل رجوع و در حقیقت عقل معتزلی را جایگزین کند، زیرا ائمه(ع) در دسترس بودهاند و میتوانستند به ایشان رجوع کنند؛ در حقیقت شیعه منبع یقینی خود یعنی، اهل بیت(ع)، نواب خاص و اصحاب و یاران ایشان را داشته و میتوانست از این منابع به خوبی بهره ببرد و این از مواردی است که در بافتگرایی قابل طرح است.
علیزاده موسوی با اشاره به رویکرد
پدیدار شناسی با بیان اینکه مستشرقان به خصوص در مطالعات مرتبط با شیعه از این رویکرد بسیار استفاده میکنند، اظهار کرد: پدیدار شناسی اصول مشخص و روشنی دارد و سه اصل
روش شناسی در این رویکرد قابل استفاده است؛ یک: اصل
خود مختاری یا
استقلال یعنی در حوزه پدیدار شناسی، دین یا امر مقدس، چیزی است که فضا و جغرافیای متفاوتی دارد لذا باید با زبان، جغرافیا و فضای متفاوتی مطرح شود.
علیزاده موسوی بیان کرد: سخن مستشرقان این است که اگر ما بخواهیم
شیعه را مطالعه کنیم، باید خودمان را در فضای یک فرد
شیعه باورمند به قرآن و اسلام قرار دهیم و از منظر او به این مقولات بنگریم. در این مسئله بحث
زبان هم مطرح میشود و اینکه
زبان دین،
امری اسطورهای و نمادین است.
وی با اشاره به دومین اصل یعنی مقایسهای و تطبیق بین ادیان، گفت: سخن آنها در این زمینه آن است که گوهر و ذات ادیان یکی است یعنی، پدیدار شناسی در درون خود پلورالیسم را هم به رسمیت میشناسد و معتقد است که ذات ادیان و جوهره آنها یکی است و ما باید با تطبیق مفاهیم ادیان، به ذات آن برسیم؛ لذا مستشرقان گزارههای شیعی را با سایر گزارهها در ادیان دیگر مقایسه میکنند.
رویکرد تاریخی تجربی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اظهار کرد: نگاه دیگر هم رویکرد تاریخی و تجربی به دین است، لذا در اینجا یک دین و یک پدیدار شناسی تاریخی داریم. هانری کربن که در محضر علامه طباطبایی بود، وقتی وارد آموزه امامت به عنوان اصلیترین و محوریترین باور در شیعه میشود، آن را یک حقیقت والا و نور میداند که همه عوالم از او نشئت گرفته است و اصلا وارد بحث تاریخی نمیشود.
وی تأکید کرد: او یک نگاه باورمندانه از منظر یک انسان شیعی دارد و در مباحثاتی که با علامه طباطبایی دارد به صورت تفصیلی و با نگاه پدیدار شناسی وارد این بحث شده است.
علیزاده موسوی با بیان اینکه برخی بر خلاف او با نگاه پدیدار شناسی تاریخی وارد بحث امامت و آموزههای شیعی شدهاند، تصریح کرد:
آناماری شیمل از کسانی است که در حوزه
مطالعات قرآنی و شیعی کار کرده است یا
استرانگ در حوزه
مطالعات شیعی، یعنی بر اصل مقایسه، تطبیق و استقلال تأکید دارند، به عنوان نمونه: وقتی وارد بحث
حضرت مریم(س) میشوند با
حضرت زهرا(س) مقایسه میکنند. مریم(س) را مادری غمدیده میدانند که پسرش عیسی به صلیب کشیده شد و صدیقه طاهره(س) نیز این جایگاه را دارد، یعنی فرزندش حسین کشته شد و هر دو عاملی برای
شفاعت پیروانشان شدند.
وی اضافه کرد: مستشرقان بین این دو آموزه در دو دین تطبیق میدهند، یعنی گوهر، جوهر و ذات آموزهها در ادیان یکسان است؛ یا بحث معراج را نیز تطبیق داده و میگویند: معراج چیزی است که در جوهره و ذات همه ادیان وجود داشته است تا به قرآن میرسیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اظهار کرد: افرادی که در حوزه
روش شناسی وارد شدهاند، نقدهای جدی به این رویکرد و عمدتا به اصل اول یعنی
استقلال وارد کردند
و میگویند: ناقد ابتدا باید ظرف، فضای زمان و مکان واقعی را درک کرده باشد و با نگاه شیعی به آموزههای شیعه بنگرد، نه نگاه یک باورمند به ادیان و مذاهب دیگر، در حقیقت آنها در مباحث تاریخی قیاسات معالفارق زیادی دارند.
مقایسه غلط بین پیامبر(ص) و مسیح(ع)
علیزاده موسوی بیان کرد: آرم استرانگ بین پیامبر(ص)، حضرت مسیح(ع) و پولوس مقایسه کرده است و این قیاس معالفارق است و موارد متعدد دیگر هم از این نوع مقایسه وجود دارد، لذا بسیاری از ادعاهایی که شکل گرفته است، ادعا بر مبنای تطبیق، مقایسه و ادعای بدون دلیل است.
وی تأکید کرد: رویکرد پدیدار شناسانه، در روش و متون مباحث، قابل نقد است، باید با روشها و نظرات آنان به خوبی آشنا شویم و اگر میخواهیم کار نقادانه کنیم، بر مبنای فهم، فکر و اصول روش شناسی آنان انجام دهیم تا نقد ما عالمانه باشد.
لزوم تبیین جزئیات بیشتر
در ادامه حجتالاسلام و المسلمین محمدصادق یوسفی مقدم؛ رئیس پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن در سخنانی با بیان اینکه نقد روشها و آثار، کار ارزشمندی است که از سوی ارائه دهنده مطرح شد.
وی افزود: در بحث تکثر گرایی که مطرح شد نمیتوانیم به صورت مطلق نقد کنیم، زیرا از یکسو قرآن کریم فرموده است: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ و از سوی دیگر هم میفرماید: لِکُلٍ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجاً ؛ حتی ما اهل کتاب را نمیتوانیم در موارد جنگ مجبور به پذیرش دین کنیم، گر چه مشرکین را میتوان. نکتهای که وجود دارد اینکه ما باید بحث حق بودن را مطرح کنیم، یعنی آیا پذیرش تکثر به معنای حقانیت همه ادیان است؟
یوسفی مقدم بیان کرد: قرآن کریم فرموده است در اصل دین تمامی ادیان، حتی در برخی اصول و فروع مشترک هستند؛ لذا نیازمند دقت بیشتر در جزئیات برای نقد دیدگاه بافتار گرایی و روش شناسی است. مثلا در بحث جمع قرآن در تاریخ مطالعات قرآن، کار درستی صورت نگرفته است؛ لذا آراء بسیار مختلفی در این زمینه وجود دارد. در بحث تأویل هم دوگانه و دو مجرا بودن وجود دارد، یعنی در مواردی هم ناظر به ظاهر و نیز ناظر به بطون قرآن کریم است.
رئیس پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم، اظهار کرد: برداشت بنده از سخنان شما این بود که گویی تحریف نیز نوعی از تأویل است، مگر اینکه از زاویه نگاه مستشرقان مطرح کرده باشید؛ لذا باید مباحث و مناظرات عمیقتری در این زمینه شکل بگیرد و سلسله نشستهای علمی در این موضوع داشته باشیم تا به نتایج ملموسی برسد.
نقدی بر ارائه
همچنین حجتالاسلام و المسلمین غرسبان؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن در سخنانی به نقد سخنان ارائه دهنده پرداخت و گفت: یکی از نقاط قوت بحث، نقطهزنی بود، یعنی از مطالعات مطلق مباحث قرآنی به مطالعاتی رسیدند که مختص شیعه است و نقطه قوت دیگر این بود که به بحث جریان شناسی به عنوان پیچیدهترین موضوع پرداخته شد، اتقان علمی نیز از دیگر موارد قوت بود، یعنی مستنداتی آوردند که نشان از تسلط نگارنده و روشمندی علمی دارد.
وی تأکید کرد در هر دانشی که طرح بحث میشود، سختترین آنها جریان شناسی است و باید ابعاد و زوایای مختلف آن بررسی و به اجماع درباره آن برسیم.
غرسبان در ادامه گفت: یکی از ضعفهای مقاله این است که دقیقا هدف آن در چکیده بیان نشده است و روش نیز در آن مطرح نیست و به تعبیری فاقد روش و رسالت تحقیق است. وقتی وارد محتوا میشویم در مقدمه مسئله به خوبی بیان شده است اما پیشینه و روش شناسی به خوبی تبیین و توضیح داده نشده است.
این پژوهشگر در پایان تصریح کرد: در بخشی فرمودند که دو جریان وجود دارد و ما میتوانیم جریانات دیگری نیز در ذیل آن قرار دهیم اما چرا این دو جریان، معیار شماست؟
انتهای پیام