
روز دانشجو یادآور این است که دانشگاه فقط محل گذراندن واحد درسی نیست؛ جایی است که انسان، نخستین تجربههای جدی مواجهه با پرسشهای بنیادین را میآزماید. اما امروزه برخی از دانشجویان، در میان فشارهای درسی، پروژهگرایی، دغدغه شغل و شتاب ساختار آموزشی، فرصت اندیشیدن را از دست میدهند. اینجاست که نقش انجمنهای علمی اگر درست فهمیده شود به جای «برگزاری مراسم» به «برپایی تفکر» تبدیل میشود.
سرویس اندیشه ایکنا به انگیزه روز دانشجو و جهت معرفی جریانهای فکری زنده در دانشگاهها، اینبار به سراغ گفتوگو با یکی از دانشجویان فعال و اثرگذار عرصه اندیشه رفته است؛ دانشجویی که طی سالهای اخیر نقش مهمی در شکلگیری یک زیستبوم فکری میانرشتهای در دانشگاه تهران داشته و اکنون بهعنوان مؤسس «کانون جهان ایرانی» شناخته میشود. کانونی که در مدت کوتاهی توانسته جمعی از دانشجویان، پژوهشگران و اساتید حوزههای مختلف علوم انسانی را گرد هم آورد و فضایی تازه برای گفتوگو، پرسشگری و اندیشهورزی درباره ایران فراهم کند.
کانون «جهان ایرانی»، یکی از همین تلاشهای کم سر و صدا اما مؤثر است؛ کانونی که میکوشد ایران را نه به مثابه یک موضوع، بلکه بهمنزله یک «افق میانرشتهای» ببیند و بر پایه گفتوگو، پرسشگری و روش علمی، فضایی تازه در دانشگاه بگشاید.
در این گفتوگو، افسانه حنائی مؤسس و نخستین دبیر کانون و دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان، از ایده تأسیس این بستر فکری، تجربه یکسال فعالیت، چالشهای اندیشهورزی در دانشگاه تهران و نقش این کانون در شکلدهی به نسل تازهای از دانشجویان علوم انسانی سخن میگوید. او از عطش فکری دانشجویان، از برخی محدودیتها، از امید به پیوند میان رشتهها و نیز از ایدههایی میگوید که هنوز به اجرا نرسیدهاند؛ ایدههایی که اگر فرصت یابند، میتوانند دانشگاه را از مصرف دانش به تولید اندیشه نزدیکتر کنند.
این گفتوگو صمیمانه از این نقطه آغاز میشود که انجمنها و کانونهای علمی چگونه میتوانند تولید اندیشه کنند؟ مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
ایکنا - از تأسیس کانون «جهان ایرانی» برایمان بگویید. از چه زمانی به فکر ایجاد چنین کانونی افتادید؟
کانون جهان ایرانی را آبانماه ۱۴۰۳ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ابتدا با همراهی گروهی از دانشجویان تاریخ تأسیس کردیم. اما خیلی زود متوجه شدیم که نباید خودمان را محدود به یک رشته کنیم. ایده تأسیس کانون در واقع از یک احساس کمبود و یک خلأ جدی علمی شروع شد. من در سالهایی که در این دانشکده حضور داشتم که اکنون حدود هفت سالی میشود، کمکم دریافتم با وجود ظرفیت عظیم این دانشکده در حوزههای فلسفه، تاریخ، ادبیات فارسی، ایرانشناسی، باستانشناسی و حتی ادبیات عرب، گفتوگوی منسجم و منظم میان این رشتهها وجود ندارد. هر گروه، هر استاد و هر دانشجو در جزیره خودش فعالیت میکرد و ما جایی نداشتیم که ایران را «به مثابه یک جهان» و به صورت میانرشتهای ببینیم، نه فقط به عنوان یک موضوع درسی.
از سوی دیگر، در فضای دانشگاه عطش جدی برای اندیشیدن درباره ایران وجود دارد؛ اینکه ایران چیست؟ ریشههای تاریخی و فرهنگیاش کجاست؟ چه تحولاتی آن را ساخته و امروز در چه نقطهای ایستادهایم؟ اما این تمایل بیشتر پراکنده و فردی بود و نهادی نبود که این بحثها را سامان بدهد و از سطح گفتوگوهای شخصی به یک فعالیت جمعی، علمی و ماندگار تبدیل کند.
پیش از تأسیس کانون، فعالیتهایی درباره ایران انجام میشد، اما اغلب با سوگیری سیاسی همراه بود و شدت عملی در آنها دیده میشد که از فضای علمی فاصله داشت. ما دقیقاً بر خلاف این مسیر حرکت کردیم. شعارمان هم از ابتدا همین بود، کانون جهان ایرانی برای فعالیت علمی در مسیر ایران تأسیس شده است.
سالها در نشستها و درسها شرکت کرده و دیده بودم چگونه یک بحث کوچک میتواند مسیر پژوهشی یا حتی یک جریان فکری جدید ایجاد کند، اگر فقط بستری منظم برایش وجود داشته باشد. بنابراین تصمیم گرفتیم چنین بستری را ایجاد کنیم؛ بستری که دانشجو تنها شنونده نباشد، بلکه مشارکتکننده در شکلگیری گفتوگوها و فرآیند اندیشهورزی باشد.
ایکنا - فعالیت رسمی کانون از چه زمانی آغاز شد؟
در آبان ۱۴۰۳ مجوز گرفتیم و فعالیت رسمی کانون آغاز شد. استقبال و همراهی بسیاری از استادان دانشکده باعث شد کار سریعتر پیش برود. از همان ابتدا هدف روشن بود؛ اینکه کانون خانهای باشد برای گفتوگو و اندیشیدن درباره ایران؛ خانهای که مسیرش از دانش میگذرد و با اندیشه پیش میرود.
اکنون که یک سال از فعالیت کانون میگذرد و به کارنامه این مدت نگاه میکنم، آن خلأ اولیه تبدیل به یکی از فعالترین زیستبومهای فکری دانشگاه شده؛ زیستبومی که میکوشد ایران را نه شعاری و احساسی، بلکه علمی، انتقادی و اندیشهمحور ببیند.
ایکنا - با توجه به تجربه خود از سالهای حضور در دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ارزیابی شما از وضعیت کنونی فعالیتهای اندیشهای و فلسفی در دانشگاه تهران چیست؟ دانشگاه تا چه اندازه توانسته نقش تاریخی خود را در تولید فکر و گفتوگوی میانرشتهای بازیابی کند و چه موانع ساختاری یا فرهنگی همچنان در برابر شکلگیری یک زیستبوم منسجم اندیشهورزی قرار دارد؟
اگر بخواهم از تجربه خود در دانشگاه تهران سخن بگویم، وضعیت فعالیتهای اندیشهای را ترکیبی از ظرفیتهای بسیار ارزشمند و در عین حال چند چالش ساختاری میدانم.
از نظر ظرفیتها، دانشگاه تهران همچنان یکی از مهمترین مراکز تولید فکر در ایران است. حضور استادان برجسته، تنوع گسترده رشتهها و سابقه عمیق این دانشگاه در حوزههایی مانند فلسفه، تاریخ، ایرانشناسی و علوم انسانی، بستری کمنظیر و در واقع بیبدیل ایجاد کرده است. در این سالها، من از نزدیک دیدهام که نسل جدید دانشجویان چقدر پرسشگر شدهاند. آنها فراتر از درس رسمی، به مسائل بنیادین جامعه ایران فکر میکنند، تحلیل میکنند و در پی فهم عمیقترند. این روحیه پرسشگری سرمایه اصلی هر فعالیت اندیشهای است.

نکته مهم دیگر، افزایش تنوع جریانهای فکری در دانشگاه تهران است. در کنار فلسفه اسلامی و غربی، مباحث هویتی، تمدنی، ایرانشناسی و علوم انسانی انتقادی جایگاه تازهای پیدا کردهاند. این تکثر، اگر درست مدیریت شود، میتواند سطح گفتگو و کیفیت اندیشهورزی را بهمراتب بالاتر ببرد.
در این میان نقش تشکلهایی مثل کانونها و انجمنهای میانرشتهای بسیار اساسی است. در سالهای اخیر بخش قابل توجهی از فعالیتهای جدی اندیشهای در دانشگاه، از مسیر همین تشکلها پیش رفته است. این مجموعهها فضایی نیمهحرفهای و در عین حال آزاد فراهم میکنند؛ فضایی که در کلاسهای رسمی کمتر وجود دارد. به همین دلیل است که کانونهایی مانند «کانون جهان ایرانی» میتوانند جریانساز باشند و عطش علمی دانشجویان را به حرکت و تولید اندیشه تبدیل کنند.
اما در کنار این ظرفیتها، چالشها هم کم نیستند. یکی از مهمترین چالشها سرعتزدگی فضای عمومی و شبکههای اجتماعی است. اندیشهورزی ذاتاً با سرعت ناسازگار است و نیاز به تأمل، زمان و فرایند دارد. چالش دیگر، فشارهای اجرایی و اداری است که گاهی فرصت فعالیت علمی را از دانشجو میگیرد و او را از کار فکری خسته و دلزده میکند. از سوی دیگر، حساسیتهای بیش از حد نسبت به برخی موضوعات فکری نیز وجود دارد؛ حساسیتهایی که جسارت طرح مباحث جدی را کاهش میدهد. بارها پیش آمده که بحثی عمیق و ضروری را خواستهایم مطرح کنیم اما گفتهاند در حال حاضر صلاح نیست، و همین نگاه مانع رشد طبیعی اندیشه میشود.
با این حال، همه این چالشها قابل رفعاند، به شرط اینکه نقش دانشگاه در تولید فکر به رسمیت شناخته شود و فعالیتهای جدی اندیشهای حمایت واقعی و ساختاری دریافت کند، با این وجود میتوان انتظار داشت که دانشگاه تهران دوباره به یکی از کانونهای اصلی شکلگیری اندیشه در ایران معاصر تبدیل شود؛ مشروط به اینکه حمایت و باور به اهمیت اندیشه، واقعاً وجود داشته باشد.
ایکنا - دانشجوی نسل امروز با چه تصور آغازینی وارد دانشگاه میشود و این تصور در مواجهه با تجربه زیسته او چگونه تحول پیدا میکند؟ به بیان دیگر، چه فاصله یا پیوستگیای میان «تصویر پیشینی دانشگاه» و «واقعیت زیسته دانشجویی» وجود دارد؟
دانشجوی امروز وقتی وارد دانشگاه میشود، معمولاً یک تصویر روشن و آرمانی از دوران دانشجویی در ذهن دارد؛ تصوری که در آن دانشگاه جایی است برای یاد گرفتن دانش، آموختن مهارت، ساختن آینده و یافتن مسیر زندگی. این تصویر اغلب ساده و کمی هم رمانتیک است. اما به محض اینکه دانشجو وارد مسیر واقعی تحصیل میشود، این تصویر کمکم تغییر میکند. مواجهه با واقعیتهای آموزشی، حجم درسها، فشار مطالب، رقابتها و محدودیتهای ساختاری باعث میشود این تصور اولیه پیچیدهتر و واقعیتر شود.

در کنار این، دانشجو با تنوع گستردهای از ایدهها، گفتگوهای علمی و جریانهای فکری روبهرو میشود. کمکم درمییابد که دانشگاه فقط محل «یادگیریِ صرف» نیست؛ بلکه فضایی است برای پرسیدن، برای پرسشگری، برای اندیشهورزی، تعامل جمعی و تجربه مستقل فکر کردن. در این مرحله است که دانشجو نسبت به مسائل علمی و اجتماعی مسئولیتپذیرتر میشود و میفهمد دانشگاه یک محیط فردی نیست؛ بلکه یک زیستبوم فرهنگی و فکری است که میتواند بر زندگی او و حتی بر جامعه اثر بگذارد.
به این ترتیب، تصویری که در ابتدا ساده و محدود به درس خواندن، نمره گرفتن و مدرک گرفتن بود، در طول مسیر دگرگون میشود. دانشجوی امروز کمکم به این پرسش میرسد که در این فضا من قرار است به چه بیندیشم؟ چرا باید بیندیشم؟ و نقش من در این جهان چیست؟
در پایان مسیر تحصیل، بسیاری از دانشجویان به این درک میرسند که دانشگاه جایی است که در آن هم میتوان دانش آموخت، هم اندیشهورزی کرد و هم با جامعه وارد تعامل معنادار شد؛ جایی که یادگیری، تجربه، پرسشگری و مسئولیت اجتماعی در هم تنیده میشوند و دانشگاه را برای او به یک زیستبوم واقعی فکری و فرهنگی تبدیل میکنند.
ایکنا - با توجه به تجربهای که در فعالیت در انجمنها و کانونهای فکری داشتهاید، به نظر شما این مجموعهها تا چه اندازه توانستهاند نقشی فعال، خلاق و اثرگذار در شکلدادن به گفتگوهای فکری دانشگاه ایفا کنند؟
کانون صرفاً یک محل گردهمایی یا یک تشکل دانشجویی معمولی نیست؛ بلکه فضایی است برای تجربه اندیشهورزی، گفتوگو و پرسشگری علمی. هنگامی که دانشجویان در نشستها، بزرگداشتها، کارگاهها، برنامههای میانرشتهای و همچنین در نشریه اندیشهای ما شرکت میکنند، با سبکهای متنوع تفکر، دیدگاههای مختلف و مسائل پیچیده فلسفی، تاریخی و فرهنگی روبهرو میشوند. این مواجهه به آنها میآموزد که چگونه تحلیل کنند، چگونه پرسش بسازند و چگونه ایدههای خود را به شکلی مستدل و منظم بیان کنند. چنین تجربهای از اصلیترین مؤلفههای شکلگیری تفکر مستقل و توسعه ظرفیت فکری دانشجوست.
یکی از ویژگیهای مهم کانون جهان ایرانی این است که دانشجویان را فراتر از مرزهای رشته خود میبرد. ترکیب دانشجویان فلسفه، ادبیات فارسی، تاریخ، باستانشناسی و دیگر رشتهها در کنار یکدیگر، بستری ایجاد میکند که در آن مسائل از زاویه یک رشته خاص دیده نشود، بلکه با رویکردی علمی و میانرشتهای مورد بحث قرار گیرد. همین نگاه چندبعدی عمق و گستره دید دانشجو را نسبت به مسائل علمی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی به شکل چشمگیری افزایش میدهد.

اما درباره رسمیت یافتن این نقش باید بگویم که دانشگاه به مرور به اهمیت فعالیتهای کانونی پی برده، اما حمایتها همچنان بسیار محدود و ناچیز است. ما عملاً هیچگونه حمایت مالی دریافت نمیکنیم. برای مثال، مراسم روز جهانی فلسفه را با حضور حدود ۴۰۰ دانشجو برگزار کردیم، اما هیچ بودجهای از هیچ نهاد دانشگاهی به ما اختصاص داده نشد. هزینههای طراحی و چاپ پوسترها، پذیرایی، رفتوآمد برخی سخنرانان و تمام مخارج برنامهها را اعضای کانون شخصاً پرداخت میکنند.
این وضعیت محدود به حوزه فلسفه هم نیست. ما در حوزه ادبیات فارسی بزرگداشت سعدی و فردوسی را برگزار کردیم و تالار فردوسی با ظرفیت حدود ۵۰۰ نفر کاملاً پر شد. در باستانشناسی و حوزههای دیگر نیز برنامههایی با مخاطبان گسترده برگزار کردهایم. اما با وجود این حجم از فعالیت و استقبال، باز هم هیچ حمایتی از هیچجا دریافت نمیشود. عملاً تنها چیزی که به ما داده میشود مجوز است؛ یعنی اجازه برگزاری برنامه، نه حمایت واقعی از آن.
به همین دلیل باید بگویم هنوز کار زیادی در پیش است تا نقش واقعی تشکلهای دانشجویی نه فقط کانون جهان ایرانی، بلکه همه تشکلها بهعنوان موتورهای اندیشهورزی و حلقههای مهم تولید فکر علمی در دانشگاه تهران به رسمیت شناخته شود.
در عمل، کانونها و بهویژه کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران نقشی مکمل و تقویتکننده برای محیط رسمی دانشگاه ایفا میکنند. آنها فضایی فراهم میکنند که دانشجو بتواند آزادانهتر فکر کند، ایده بسازد و خود را در محیطی علمی اما نیمهغیررسمی محک بزند. این فضا از یکسو رسمی است چون مجوز فعالیت از دانشگاه میگیرد، و از سوی دیگر غیررسمی است چون آزادی بیشتری در دعوت از سخنرانان و طراحی برنامهها دارد.
همین ترکیب است که باعث میشود کانون جهان ایرانی امروز به یک زیستبوم فکری فعال تبدیل شود؛ جایی که دانشجو از مرحله بازتابدهنده دانش به مرحله تولیدکننده اندیشه میرسد. این تجربه نقشی مستقیم و جدی در شکلگیری نسل جدیدی از دانشجویان پژوهشگر، منتقد و اندیشهورز دارد.
ایکنا - به نظر شما میزان توجه دانشجویان امروز به مباحث معرفتشناسی و روششناسی چگونه است؟ آیا میتوان گفت جای این نوع بحثهای بنیادی در فعالیتهای انجمنی و کانونهای دانشجویی همچنان خالی است؟
دانشجوی امروز به مباحث معرفتشناسی و روششناسی علاقه دارد، اما میزان توجه او به این حوزهها هنوز با ظرفیت واقعی دانشگاه فاصله زیادی دارد. اغلب دانشجویان در آغاز مسیر تحصیل بیشتر جذب موضوعات کاربردیتر و مسائل ملموس میشوند و کمتر به مفاهیم بنیادی مثل روش، نحوه شکلگیری دانش و مبانی فهم علمی توجه میکنند. البته این موضوع طبیعی است؛ درک اهمیت معرفتشناسی و روششناسی معمولاً با پیشرفت در تحصیل، شرکت در کارگاهها، حضور در بحثهای جدی و تجربه مواجهه با مسائل پیچیدهتر افزایش پیدا میکند.
در فعالیتهای کانون جهان ایرانی نیز این روند را بهخوبی دیدهایم، اما درعینحال باید بگویم که هنوز جای تمرکز بیشتر بر مباحث روششناسی، تحلیل منابع، نقد علمی و بررسی نظریهها خالی است. اگر چنین بخشهایی به برنامههای کانون افزوده شود، دانشجو نهتنها یاد میگیرد چگونه فکر کند، بلکه میآموزد چگونه با روش درست به یک نتیجه علمی معتبر و مستدل برسد.
بهبیان دیگر، جایگاه مباحث معرفتشناسی و روششناسی در کانون بسیار حیاتی است. این مباحث باعث میشود فعالیت فکری ما از سطح صرفاً گفتوگو و شنیدن فراتر برود و به سمت تولید اندیشه نظاممند، علمی و قابل استناد حرکت کند. این همان چیزی است که میتواند ظرفیت واقعی دانشگاه را فعال کند و مسیر رشد فکری دانشجویان را از مصرف دانش به تولید اندیشه ارتقا دهد.
ایکنا - در میان فعالیتهای کانون جهان ایرانی، آیا ایده یا طرحی وجود داشته که آن را برای ارتقای سطح اندیشهورزی ضروری بدانید اما بهدلایل مختلف امکان اجرای آن فراهم نشده باشد؟
سؤال پایانی شما واقعاً سؤال جالبی است، چون وقتی نگاه میکنم میبینم تقریباً هر کاری که در کانون میخواستیم انجام دهیم، در حد توانمان انجام دادهایم. برای مثال، دورهای که با عنوان «در ایران امروز به چه چیز چگونه باید اندیشید؟» را با حضور 14 سخنران و در قالب چندین جلسه برگزار کردیم، این برگزاری یکی از نابترین و متفاوتترین ایدههای کانون بود.

با این حال، اگر بخواهم به برنامهای اشاره کنم که همیشه دوست داشتهام در کانون جهان ایرانی اجرا شود، برگزاری یک باشگاه ایده و تجربه است؛ چیزی شبیه یک کارگاه ایدهپردازی و کارگاه فکری فشرده. در چنین برنامهای دانشجویان طی یک یا چند روز متوالی کنار هم جمع میشوند و روی یک مسئله فلسفی، تاریخی، فرهنگی یا حتی موضوعات دیگر در حوزه علوم انسانی کار میکنند؛ با هم بحث میکنند، ایده میسازند و حتی پیشنویس یک پروژه یا مقاله را شکل میدهند.
هدف چنین برنامهای این است که تفکر دانشجو از حالت صرفاً فردی و نظری به یک تجربه جمعی، عملی و تولیدی تبدیل شود. بهنظر من این مدل کار میتواند انرژی، خلاقیت و مشارکت دانشجویان را بهشکل چشمگیری افزایش دهد و کانون را از یک فضای عمدتاً نشستمحور به یک بستر فعال برای تولید اندیشه و نوآوری فکری تبدیل کند.
متأسفانه تا امروز این تجربه را بهصورت رسمی اجرا نکردهایم؛ بخشی به دلیل کمبود زمان و بخشی هم بهاین خاطر که چنین پروژههایی زمان و برنامهریزی جدیتری میطلبند. اما همچنان فکر میکنم اگر فرصتی فراهم شود، باشگاه ایده و تجربه میتواند یکی از اثرگذارترین فعالیتهای کانون جهان ایرانی باشد.
انتهای پیام