نظر امام(ره) در اصلاح جامعه از هرم قدرت و نظر علامه از متن و تربیت افراد
کد خبر: 3954597
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۵
علیرضا میرزایی تشریح کرد:

نظر امام(ره) در اصلاح جامعه از هرم قدرت و نظر علامه از متن و تربیت افراد

عضو گروه فلسفه اخلاق مجمع عالی حکمت اسلامی به تبیین نقاط مشترک و مفترق در آرای علامه طباطبایی و امام خمینی(ره) پرداخت و گفت: غلبه در فکر امام(ره) اصلاح جامعه از رأس هرم قدرت است، ولی علامه طباطبایی بر ساخت جامعه از متن و تربیت افراد و تعدیل غرایز تأکید دارد. از منظر علامه طباطبایی، اخلاق و اهداف جامعه گرفتار اهوای دموکراسی نمی‌شود، بلکه براساس اخلاق مستقر حقانی‌محور شکل خواهد گرفت.

علیرضا میرزایی، عضو گروه فلسفه اخلاق مجمع عالی حکمت اسلامی،به گزارش ایکنا، علیرضا میرزایی، عضو گروه فلسفه اخلاق مجمع عالی حکمت اسلامی، شامگاه سه‌شنبه، 28 بهمن در نشست علمی «مقایسه تطبیقی میان نظرات امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی در باب حکومت»، گفت: آنچه از مطالعه آثار امام در حد برداشت بنده بر می‌آید این است که ظاهراً غلبه در فکر امام(ره) اصلاح جامعه از راس هرم قدرت است، ولی علامه طباطبایی بر ساخت جامعه از متن و تربیت افراد و تعدیل غرایز تأکید دارد. از منظر علامه طباطبایی، اخلاق و اهداف جامعه در این صورت گرفتار اهوای دموکراسی نمی‌شود، بلکه براساس اخلاق مستقر حقانی‌محور شکل خواهد گرفت.

میرزایی با تأکید بر اینکه غلبه فکری علامه بر اساس فلسفه سیاسی و امام فقه سیاسی است، اضافه کرد: در بحث اینکه چه کسی باید حاکم باشد، براساس نظر علامه، فقیه در صدر اسلام به فرد جامع‌الاطراف و برجسته در اخلاق و اصول و فروع گفته می‌شد که این موضوع هم از وجوه تمایز میان امام و علامه طباطبایی است. همچنین علامه حضور نخبگان و شورا را در اداره جامعه برجسته می‌داند و معتقد است تصمیمات حاکم بعد از مشورت اجرا شود.

حکومت با تقواترین فرد

این پژوهشگر با بیان اینکه در مجموع علامه اعتقاد دارد که با تقواترین افراد باید حاکم شوند، ولی به مقام فقاهت حاکم در مفهوم اصطلاحی آن اشاره صریح ندارد، تصریح کرد: کارکرد حداکثری دین از فصول مشترک فکری میان امام(ره) و علامه طباطبایی است؛ همچنین اشتراک ایشان در نظریه حکومت تا زمان غیبت روشن است، ولی علامه در دوره پساغیبت با وجود اینکه بر تشکیل حکومت تأکید دارد، ولی اختلاف نظرهایی هم با امام(ره) دارند؛ نگاه امام(ره) از بعد کلامی، سیاسی و فقهی است، ولی نظر علامه عمدتاً کلامی و از منظر فلسفه سیاسی و اجتماعی است.

میرزایی اظهار کرد: امام خمینی(ره) به ولایت و شمول حاکمیت فقیه بر همه شئون تأکید دارد و ساخت اصلاح اجتماعی را از رأس قدرت در اولویت قرار می‌دهد، ولی علامه ضمن تصریح به استمرار ولایت و حکومت اسلامی در مورد حاکم اظهار نظر روشنی نکرده است؛ همچنین علامه، جامعه‌سازی و سعادتمندی را با ایجاد روحیه تعاون و نزاهت اخلاقی جامعه ممکن می‌داند.

توقف علامه در صفات والی

این پژوهشگر مجمع عالی حکمت اسلامی اضافه کرد: به نظر بنده نظریات امام بر علامه رجحان و برتری خاصی دارد؛ امام قائل به اطلاق احکام است و حکومت را در اولویت قرار می‌دهد؛ زیرا معتقد است که حکومت در هنجارسازی، خلق اجتماعی و مهندسی فکری و اجتماعی جامعه نقش دارد، از طرفی حکومت مدنظر ایشان نه سلطنتی و نه شبیه مدل‌های امروزی است به همین دلیل تلفیقی از مردم‌سالاری و اسلام را با عنوان جمهوری اسلامی برگزیدند.

وی افزود: در نظر امام، اینکه حکومت در دست طاغوت نباشد مهم و جزء اهداف است، ولی اصل بر عدالت اجتماعی و تعظیم شعائر است و خدمت به مردم هم موضوعیت دارد، لذا امام هر نظامی غیر از نظام الهی را طاغوتی می‌داند و تصریح دارند که حکومت اسلامی نه مشروطه و نه مستبد است بلکه ملاک در آن عمل به قرآن و سنت است؛ در همین راستا، امام در اینکه چه کسی والی شود صریحاً بیان فرموده، ولی علامه توقف دارد.

تشکیل حکومت فقیه در دوره غیبت

میرزایی بیان کرد: امام می‌فرماید ما موظف به تشکیل حکومت در عصر غیبت هستیم و مدل آن را هم مردم‌سالاری دینی بیان کردند؛ امام هم فقها را حکام حقیقی و ریشه‌دار می‌دانند که این مسئله در نظرات مرحوم نراقی، میرزای شیرازی و نائینی و ... هم وجود دارد، گرچه نائینی بر ولایت فقیه امور حسبیه تأکید دارد.

وی با بیان اینکه امام مستندات لفظی و لبی ولایت فقیه را به صورت ترکیبی آورده و در قلمرو ولایت هم نظر صریحی دارد، اظهار کرد: ایشان فرموده است فقها در صورتی که بتوانند باید برای اجرای حدود و حفظ نظام اجتماعی اسلام حکومت تشکیل دهند و اگر نتوانند و بیعت مردم با ایشان صورت نگیرد، فقیه باز حاکم من عندالله است و نمایندگی امام عصر(عج) را دارد و مردم هم در صورتی که شرایط برای اعمال حاکمیت فقیه وجود دارد باید اطاعت کنند.

میرزایی بیان کرد: امام نگاه جالب جهانی به جامعه اسلامی گسترده‌تر از یک کشور هم دارند و در وصیتنامه فرموده‌اند که ای مستضعفان و مسلمین به پا خیزید تا به سوی دولت اسلامی با جمهوری‌های آزاد و مستقل پیش برویم؛ یعنی می‌توان کشورهای متعدد اسلامی با محوریت ولی فقیه در یک کشور داشته باشیم. 

عضو گروه فلسفه اخلاق مجمع عالی حکمت اسلامی گفت: ادبیات امام(ره) و علامه برای جامعه اسلامی جغرافیای سرزمینی قائل نیستند، البته در پاسخ به این سؤال که اگر چند ولی فقیه در حوزه‌های سرزمینی داشته باشیم، علامه آن را جزء متغیرات و مسائل زمان‌مند می‌داند، ولی امام(ره) صریحاً آن را بیان کرده و تأکید دارند کشوری که بیشترین تعداد شیعه را دارد، محور در این مسئله است.

نگاه خاص علامه به جامعه‌سازی

این پژوهشگر ادامه داد: علامه طباطبایی نگاه خاصی به جامعه‌سازی و تمرکز بر قوانین و مشارکت فعال و هدفمند مردم دارد و معتقد است التزام به اخلاق و مراعات مناسک در سطح مردم بیش از شخص حاکم مؤثر است که البته به نظر بنده می‌تواند محل نزاع باشد؛ وی اجتماع را شخصیتی جداً از خود آحاد مردم می‌داند که پویایی و مرگ دارند؛ وی همچنین باور دارد که انسان مستخدم بالطبع است، برخلاف ارسطو که ذاتاً آن را اجتماعی می‌داند.

میرزایی گفت: علامه طباطبایی ولایت را به دو معنا تقسیم کرده است؛ یکی اعتقاد به خدا و شهادتین و بالارفتن از طریق عبودیت تا جایی که از سوی خدا به انسان تفویض ولایت و اختیار شود؛ مفهوم دیگر او از ولایت در تفسیر آیه 200 سوره آل عمران «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» آن است که را به معنای سرپرستی از جمله سرپرستی جامعه می‌داند که امری فطری است.

تفاوت فقاهت در گذشته و امروز

میرزایی تصریح کرد: علامه طباطبایی همچنین بین مقام ولایت و شخصی که آن را تصرف می‌کند فرق قائل است؛ وی با طرح این پرسش که ولایت در دوره غیبت از آن همه مسلمین یا متعلق به فقیه است؟ سکوت دارد، ضمن اینکه تصریح دارد فقیه در صدر اسلام با فقاهت امروزی متفاوت است و او باید در تمامی علوم و در  تقوا و حسن تدبیر از بقیه سرآمد باشد. ایشان همچنین شیوه حکمرانی و اینکه جمهوری و غیرجمهوری و ... باشد را جزء متغیرات می‌داند.

میرزایی در پایان بیان کرد: علامه طباطبایی معتقد است وقتی ولی عزم کاری را در شئون اجتماعی دارد بعد از مشورت باید تصمیم بگیرد؛ یعنی مشورت را امری پایه‌ای و جدی می‌داند. ایشان تأکید دارد که ولیّ در امور مستحدثه هم باید بعد از مشورت تصمیم‌گیری کند؛ در مجموع به بحث فقاهت در ولایت خیلی اهمیت نداده و با صراحت حرفی ندارد و شورا و خصائص غیرفقهی مانند زبده و قوی و با تدبیر بودن را مورد تأکید بیشتری دارد که البته تشکیل حکومت بر مبنای فکر علامه خیلی زحمت و مؤونه دارد، ولی بر مبنای آرای امام چون در تمامی موارد با صراحت به بحث پرداخته است، مؤونه کمتری دارد.

انتهای پیام
captcha