اهتمام به شأن نزول میراث امام علی(ع) است + صوت
کد خبر: 4021766
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۴۰۰ - ۱۶:۳۳
آیت‌الله علیدوست بیان کرد:

اهتمام به شأن نزول میراث امام علی(ع) است + صوت

آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست ضمن اشاره به لزوم توجه به سیاق و شأن نزول در تفسیر آیات بیان کرد: در «میزان الاعتدال» ذهبی این جمله آمده است که بالاترین صحابه پیامبر در دانش اسباب نزول، علی بن ابی طالب(ع) بود.

آیت الله علیدوست

به گزارش ایکنا، دهمین جلسه دوره جدید درس تفسیر قرآن آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست، استاد درس خارج حوزه علمیه، صبح امروز 27 آذرماه به شکل مجازی برگزار شد.

متن جلسه را در ادامه می‌خوانید.

تا الآن پنج مبنا برای فلسفه تفسیر بیان کردیم. آخرین مورد بحث شروط تفسیر بود که هنوز جای بحث دارد. یکی از شروط تفسیر، طهارت روح بود. ابابصیر می‌گوید روز عید، مسلمان‌ها جهت عرض تبریک خدمت امام صادق(ع) می‌رفتند. من می‌خواستم به حمام بروم تا غسل کنم ولی همراه جمعیت خدمت امام رفتیم و تبریک گفتیم. وقتی خواستم بروم امام به من فرمود در حال جنابت به خانه ما نیا. در قرآن هم یک حکمی داریم که شخص جنب نمی‌تواند به خط قرآن دست بزند. این مطالب در تشریع است و با «نباید» از آن یاد می‌کنیم اما این تشریع، یک تکوین هم دارد. اگر انسانی از نظر روحی جنابت داشت یا محدِث به حدث اصغر بود نمی‌تواند محضر قرآن و امام برود. اگر برود هم نمی‌تواند استفاده کند؛ لذا آیه نفرمود: «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُتطَهَّرُونَ»، یعنی انسانی که غسل و وضو ندارد نباید به قرآن دست بزند بلکه می‌فرماید «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». بابراین حرف «لا» لای نفی است، نه نهی. «مطهر» هم یعنی کسی که روحش مطهر است. انسان باید از گناه و حب دنیا مُحرم باشد، بعد از احرام انسان محرم می‌شود و به اندرون راه پیدا می‌کند.

یکی از آقایان سوال کرد فهم استقلالی قرآن بدون روایات را صحیح می‌دانید یا نه؟ سوال خوبی است. در این زمینه افراط و تفریط وجود دارد. برخی افراد معتقدند خود قرآن شخصیت مستقل دارد و حتی می‌گویند؛ «حسبنا کتاب الله». این سوال بخشی از بحث امروز ماست. استفاده از قرآن بدون روایات در محکمات قرآن اشکالی ندارد البته به شرطها و شروطها. البته معنای استفاده از قرآن بدون روایات، استفاده بدون نظام حلقوی و هرمی و سیاق و ... نیست. از آن طرف ما معتقد نیستیم که نمی‌توانیم هیچ آیه‌ای از آیات قرآن را مستند قرار دهیم مگر اینکه اهل بیت(ع) نسبت به آن ورود کرده باشند. بله، اگر اهل بیت(ع) ورود کرده باشند و جهت خاصی داده باشند باید آن جهت خاص را رعایت کرد.

رعایت اعتدال در استفاده از سیاق

ما بحث سیاق را مطرح کردیم و گفتیم مدیریت آن در قرآن سخت است. همچنین بحث شأن نزول را مطرح کردیم. بحث نظام حلقوی و هرمی را مطرح کردیم. آنچه امروز می‌خواهم عرض کنم بحث اعتدال نسبت به این مسائل است. همه می‌گویند باید سیاق رعایت شود ولی گاهی اوقات خطاهایی در این مسئله صورت می‌گیرد. شأن نزول هم همینطور است، یعنی همه رعایت آن را قبول دارند ولی برخی موارد مورد غفلت قرار می‌گیرد.

کد

اهتمام به شأن نزول یک تراث علوی است. قهرمان این کار امیرالمومنین(ع) است. در «میزان الاعتدال» ذهبی این جمله آمده است که بالاترین صحابه پیامبر در دانش اسباب نزول، علی بن ابی طالب(ع) بود. در تراث شیعی ما آمده است وقتی پیامبر(ص) فوت کردند، حضرت امیر(ع) فرمودند من عبا روی دوشم قرار نمی‌دهم تا قرآن را جمع کنم. آن قرآن دست ائمه(ع) بوده و یک کلمه با قرآن کنونی تفاوت نمی‌کرده است اما همراه با سبب و شأن نزول بوده است. خود حضرت می‌فرمایند من آن قرآن را آوردم در حالی که مشتمل بر اسباب نزول و ناسخ و منسوخ بود. این اهتمام به شأن نزول توسط ائمه(ع) خیلی پررنگ است.

اخیرا دیدم یکی از آقایان آیه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» را مطرح کرده بود و از آن کثرت‌گرایی را نتیجه گرفته بود و به این سمت رفته بود که باید به گوهر ادیان نگاه کنیم. این با اعتقادات ما نمی‌سازد. قرآن نیامده است بگوید من هم کنار سایر ادیان قرار گیرم اگر خواستید مرا قبول کنید؛ ببینید یک غفلت از اسباب نزول چه برداشتی به همراه دارد.

استفاده حداقلی و حداکثری از قرآن

بحث بعد استفاده حداکثری و حداقلی از قرآن است. این بحث، خیلی بحث مهمی است و مفسر باید در این مورد قرار داشته باشد و نمی‌تواند افراط و تفریط داشته باشد. در سوره توبه بحث گروهی است که می‌خواهند از جهاد فرار کنند که از آنها به عنوان «معذرون» یاد می‌کند، بعد بحث گروهی است که اهل جهاد هستند. گروه سوم گروه صاحبان عذر هستند مثل مریض و فقیر. بعد قرآن گروهی از صاحبان عذر را توصیف می‌کند: «لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ». بعد دوباره به بحث معذرون برمی‌گردد: «إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ».

یک سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا از وسط آیه قاعده احسان درمی‌آید یا نه؟ اگر مبنای ما استفاده حداکثری از آیات باشد اشکالی ندارد و می‌توانیم این قاعده را از این آیه استنباط کنیم. دوست دارم راجع به این مسئله یک تاملی بکنید که باید از قرآن حداکثری استفاده کنیم یا به میزان قدر متیقن استفاده کنیم. طبق دیدگاه حداقلی، هر مطلب خوبی را هر آیه از قرآن نمی‌گوید. قاعده احسان مطلب خوبی است ولی این آیه، این مطلب را نمی‌گوید.

انتهای پیام
captcha