کد خبر: 1205865
تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۸:۴۹

خاطرات ورزشی حضرت امام خامنه‌ای

آن‌وقت ما كوه می‌رفتيم، پياده‌روی‌های طولانی می‌كرديم. من با ‌دوستان خودم، چندبار از كوه‌های اطراف مشهد، همين‌طور كوه به كوه، روستا به روستا، چند شبانه‌روز حركت ‌كرديم و راه رفتيم.


گروه سياسی: آن‌وقت ما كوه می‌رفتيم، پياده‌روی‌های طولانی می‌كرديم. من با ‌دوستان خودم، چندبار از كوه‌های اطراف مشهد، همين‌طور كوه به كوه، روستا به روستا، چند شبانه‌روز حركت ‌كرديم و راه رفتيم.


به گزارش خبرگزاری بين‌المللی قرآن(ايكنا)، پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله العظمی خامنه‌ای شش خاطره ورزشی از مجموعه خاطرات حضرت امام خامنه‌ای را به شرح زير منتشر می‌كند.


تفريح دوران طلبگی


ما متٱسفانه سرگرمی‌های خيلی كمی داشتيم؛ اين طور سرگرمی‌ها آن وقت نبود، البته پارك بود، ولی كم و ‌خيلی محدود، مثلاً در مشهد فقط يك پارك در داخل شهر بود و محيط‌هايش، محيط‌های خيلی بدی بود. ما هم ‌خانواده‌هايی بوديم كه پدر و مادرها مقیّد بودند، اصلاً نمی‌توانستيم برويم. برای مثال ما در دوره‌ی جوانی، امكان ‌اين‌كه بتوانيم از اين مركز عمومی تفريحی استفاده كنيم، وجود نداشت؛ بخاطر اين كه اين مراكز، مراكز خوبی ‌نبود، غالباً مراكز آلوده‌ای بود.‌


دستگاه‌های آن وقت هم مقداری سعی داشتند كه مراكز عمومی را آلوده به شهوات و فساد بكنند؛ اين كار ‌تعمّداً و با برنامه‌ريزی انجام می‌شد. آن وقت‌ها اين را حدس می‌زديم، بعدها كه قراين و اطلاعات بيشتری پيدا ‌كرديم، معلوم شد كه واقعاً همين‌طور بوده است؛ يعنی با برنامه‌ريزی، محيط‌های عمومی را فاسد می‌كردند! لذا ‌ما نمی‌توانستيم برويم. بنابراين تفريح‌های آن وقتِ ما از اين قبيل نبود.‌


تفريح من در محيط طلبگی خودم در دوران جوانی، حضور در جمع طلبه‌ها بود. به مدرسه خودمان – مدرسه‌ای ‌داشتيم، مدرسه نوّاب – می‌رفتيم؛ جوّ طلبه‌ها برای ما جوّ شيرينی بود. طلبه‌ها دور هم جمع می‌شدند، ‌صحبت و گفت‌وگو و تبادل اطلاعات می‌كردند و حرف می‌زدند. محيط مدرسه برای خود طلبه‌ها مثل يك باشگاه ‌محسوب می‌شد؛ در وقت بی‌كاری آن جا دور هم جمع می‌شدند. علاوه بر اين، در مشهد، مسجد گوهرشاد ‌هم مجمع خيلی خوبی بود. آن‌جا هم افراد متدیّن، طلّاب، روحانيون و علما می‌آمدند، می‌نشستند و با هم بحث ‌علمی می‌كردند؛ بعضی هم صحبت‌های دوستانه می‌كردند. تفريح‌های ما اين‌ها بود.‌


البته من از آن وقت، ورزش می‌كردم؛ الان هم ورزش می‌كنم. متأسفانه می‌بينم جوان‌های ما در ورزش، ‌سستی می‌كنند؛ كه اين خيلی خطاست. آن وقت ما كوه می‌رفتيم، پياده‌روی‌های طولانی می‌كرديم. من با ‌دوستان خودم، چندبار از كوه‌های اطراف مشهد، همين‌طور كوه به كوه، روستا به روستا، چند شبانه‌روز حركت ‌كرديم و راه رفتيم.‌


از اين گونه ورزش‌ها داشتيم. البته اين‌ها تفريح‌های سرگرم كننده‌ای بود كه خارج از محيط شهر محسوب ‌می‌شد.‌


حالا كه در تهران، اين دامنه زيبای البرز و ارتفاعات به اين قشنگی و خوب هست؛ من خودم هفته‌ای چندبار به ‌اين ارتفاعات می‌روم. متأسفانه می‌بينم نسبت به جمعيت تهران، كسانی كه به اين‌جا می‌آيند و از اين محيط‌ ‌بسيار خوب و پاك استفاده می‌كنند، خيلی كم است! تٱسف می‌خورم كه چرا اين جوان‌های ما از اين محيط ‌طبيعی و زيبا استفاده نمی‌كنند! اگر آن زمان در مشهدِ ما چنين كوه‌هاى نزديكى وجود داشت - چون ما آن وقت در مشهد، كوه‌هاى به اين خوبى و به اين نزديكى نداشتيم - ما بيشتر هم استفاده مى‌كرديم. (گفت‌وشنود رهبر معظم انقلاب اسلامی با گروهی از نوجوانان و جوانان،‌ 14 بهمن 1376)


ابتكار در ورزش باستانی


در همه زمينه‌ها بايد ابتكار كرد. من حالا نگاه می‌كردم به همين ورزش باستانى؛ به قول قديمى‌ها، اين نيم‌گودى كه اينها اجرا كردند، پر از ابتكار بود. خب، ما گودهاى ورزش باستانى را در دوران جوانى ديديم؛ مكرر، همه‌جا، همه‌جور؛ يك روش ثابت و مستقرى داشت، هميشه و همه جا هم همان تكرار می‌شد. البته بد هم نبود، خوب بود، اما اين همه نوآورى در آن نبود. امروز من مى‌بينم كه اين جوان‌ها همان پايه‌هاى ورزشىِ قديمى را گرفته‌اند، اين را با انواع و اقسام ابتكارها و زيبایى‌ها و ظرافت‌ها مُذهّبش كردند، خراطى كردند، نقاشى كردند، يك چيز زيبائى از آب درآوردند؛ اين ابتكار است.


حالا اين در زمينه ورزش باستانى است؛ در همه‌ زمينه‌ها اين ابتكار ممكن است. ابتكار در نوع فرماندهى، ابتكار در نوع جنگيدن، ابتكار در نوع جنگ‌افزار، ابتكار در نوع سازماندهى؛ اين مال محدوده نيروهاى مسلح. بعد برويم بيرونِ نيروهاى مسلح. ابتكار در نوع ديپلماسى. عرصه عظيم ديپلماسى با انواع شيطنت‌ها همراه است. عرصه ديپلماسى، عرصه شيطنت است؛ مى‌بينيد ديگر. البته خدا را شكر كه دشمنان ما را از كسانى قرار داده كه نمی‌فهمند چه كار بايد بكنند؛ هى اقدام می‌كنند، هى غلط می‌كنند، اشتباه می‌كنند، هى پاشان توى چاله می‌رود؛ عبرت هم نمی‌گيرند، دوباره همان را تكرار می‌كنند؛ مثل همين حرف‌هایى كه در تبليغاتشان، در اظهاراتشان می‌گويند و انجام می‌دهند. عرصه‌ ديپلماسى، يك چنين عرصه‌اى است؛ هوشمندى لازم است، ابتكار عمل لازم است، نوع برخورد مبتكرانه لازم است؛ اينها ناشى از همين روحيه انقلابى‌اى است كه ما از آن تعبير می‌كنيم به روحيه بسيجى، روحيه جوان، مبتكر، پيشرو، داراى اعتماد به نفس.


تقیّد امام به ورزش


لازمه محيط ورزش، خرابى نيست. ورزشكارى، ملازم با بى‌دينى نيست.


متدیّن‌ترين آدم زمان ما يعنى امام بزرگوار، ورزشكار بودند و تا آخر عمرشان _در سن نزديك نود سالگى_ هر روز ورزش مى‌كردند. ورزش مخصوص ايشان، راهپيمایى بود - من يك وقت با آقاى هاشمى، پيش ايشان رفته بوديم. زمان رياست جمهورى من بود و براى امر مهمّى، يادم هست كه خدمت امام رفتيم و پهلوى ايشان نشستيم. بعد ديديم كه ايشان همين‌طور، اين پا و آن پا مى‌كنند. يكى از ما دو نفر پرسيديم: امرى داريد _شبيه اين مضمون_ ايشان گفتند: من راهم را نرفته‌ام!


ايشان روزانه سه بار، هر بار هم بيست دقيقه، لازم بود راه بروند. آن وقت، نوبت راه رفتنشان بود. حالا رئيس‌جمهور و رئيس مجلس كشور، خدمت ايشان رفته‌اند، ايشان قدم زدنشان را فراموش نمى‌كردند! اين قدر ايشان به مسئله ورزش مقیّد بودند. (در ديدار رئيس و معاونين سازمان تربيت بدنی و رؤسای فدراسيون‌های ورزشی كشور 1375/10/08)


پرچم «يا فاطمةالزهراء»‌


من خبر را كه شنيدم، لذت بردم؛ وقتى هم كه عكس‌هاى صعود خانم‌ها را ديدم كه در ارتفاع ظاهراً هشت هزار و هشتصد و خرده‌‌اى ايستاده بودند و پرچم «يا فاطمةالزهراء» را دست‌شان گرفته بودند، واقعاً بيشتر احساس افتخار كردم. حقاً عظمت اين كار خيلى زياد است. مطمئناً بسيارى از مستمعان و بينندگان اين برنامه‌‌ها نمى‌‌توانند حس كنند كه چقدر اراده و نشاط جسمى و روحى لازم است تا يك انسان را در آن هواى نامساعد، در آن فشار شديد، با آن همه موانع و بدون هيچ تماشاچى، به آن‌جا برساند.


در ميدان فوتبال يا واليبال يا بسكتبال يا ورزش‌هایى كه جلوى چشم مردم انجام مى‌گيرد، اين همه تماشاچى ايستاده‌‌اند، كف مى‌زنند، تشويق مى‌كنند، نگاه مى‌كنند؛ اما در غربت كوهستان، آن هم در آن نقطه دور از دسترس، آن هم بين اين دره‌ها و برج‌هاى يخ و آن هواى نامساعد، زن شجاع و با اراده‌‌اى حركت مى‌كند و قصدش اين است كه اين قدرت و نيروى پنهان در جسم و وجود و روح خودش را استخراج كند و به معرض بروز و ظهور برساند؛ خيلى عظمت دارد؛ خيلى كار بزرگى است. من تجليل از شماها را وظيفه خودم مى‌دانم و حقاً و انصافاً بايد عظمت اين كار به مردم نشان داده بشود. (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‌ در ديدار فاتحان قله‌‌ى اورست 30/8/1384)


خاطره حضور در باشگاه ورزشی جوانان


زمان طلبگی ما، باشگاهی در نزديك مدرسه‌ی نواب بود – به نام باشگاه جوانان – پدر ما هم مخالف بود كه ما ‌باشگاه برويم؛ امّا دكتر بدليلی گفته بود كه فلانی بايد ورزش كند. پدرم اجازه داد كه من باشگاه بروم. بنده به ‌باشگاه جوانان می‌رفتم. وقتی می‌خواستم وارد باشگاه بشوم، اين طرف و آن طرف را نگاه می‌كردم، ببينم ‌طلبه‌ها مرا نبينند! متٱسفانه نزديك مدرسه نواب هم بود، هر دفعه می‌خواستيم برويم، طلبه‌ای از اين طرف، ‌يا از آن طرف می‌آمد! بالاخره يكی می‌ديد.‌

captcha