ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، به بیان نکاتی در باب جایگاه و مراتب انسان از منظر قرآن و ارائه یک نظریه انسانشناختی قرآنی برای اولین بار پرداخت و با اشاره به سه عنوان ذکر شده برای انسان در قرآن، گفت: بشر، انسان و آدم سه عنوانی است که در قرآن برای انسان ذکر شده است.
«بشر» یا بعد جسمانی وجود انسان
فیاض با بیان اینکه واژه «بشر» به بعد جسمی انسان اشاره دارد، اظهار کرد: این عنوان در منطق و بیان قرآن به یک معنا نه بار معنایی مثبت دارد و نه بار معنایی منفی و این به عکس آن چیزی است که در مسیحیت وجود دارد. اگر بشر بودن را به معنای جسمانی بودن در نظر بگیریم، باید بگوئیم که مسیحیت بشر بودن را وجه منفی انسانی میداند که از بهشت هبوط کرده و بعد جسمانی یافته است؛ بعدی جسمانی که با گناه پدید آمده است و خود باعث انحطاط است.
سیر بشر غربی؛ از رهبانیت مسیحی تا عقلانیت اقتصادی
وی با بیان اینکه بر همین اساس و در همین ساختار است که در مسیحیت رهبانیت شکل میگیرد، اظهار کرد: در رهبانیت اصل بر این است که جسم انسان باید مورد بیاعتنایی و تحت فشار و محدودیت قرار گیرد. درباره ساختار این رهبانیت نیز که بعداً عقلانیت مسیحی را شکل میدهد، باید گفت که در این رهبانیت از یک سو غلبه بر غریزه جنسی مسئله اصلی است و از سوی دیگر همین رهبانیت زمینه یک عقلانیت اقتصادی در غرب میشود.
این پژوهشگر حوزه انسانشناسی و مردمشناسی در این باره اظهار کرد: در واقع آن چه در مقطعی از تاریخ غرب و تاریخ مسیحیت اتفاق افتاده است، این بوده که از جنسیت گذشته و به گرسنگی پرداختهاند. یکی از زمینههای این امر از مجرد بودن حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) برآمده است، اما همچنان که گفته شد ریشه اصلی آن در منفی دانستن و گناهآلود دانستن جسم است و به دلیل اینکه غریزه جنسی بیش از غریزه گرسنگی که تا حدی کیفیت و عطفی بیرونی و شیئی دارد، دارای کیفیتی جسمانی است، حکم به تحریم جسم بر غریزه جنسی حمل شده و در عوض گرایش به سمت غریزه گرسنگی پیدا شده است یا به تعبیر دیگر آن ایده موجب فعال کردن غریزه گرسنگی و رها کردن غریزه جنسی شده است.
فیاض با اشاره به درآمیخته بودن جنسیت با بدن، گفت: گرسنگی امری بیرونیتر از جنسیت است و با گذشتن از این یکی و رسیدن به آن یکی در واقع به پدیده اقتصاد میرسیم. بنابراین آن چه بعداً به عنوان عقلانیت مسیحی شکل میگیرد و در آن کار کردن برای اقتصاد جایگاه اصلی و محوری دارد، با رهبانیت مرتبط است. در واقع عقلانیت مسیحی بر اساس همین رهبانیت مسیحی است که شکل میگیرد و یک عقلانیت اقتصادی است؛ هم چنان که کلیسا، به عنوان اولین وارث این عقلانیت اقتصادی، خود را به عنوان یک فئودال بزرگ و قدرت اقتصادی در سطح اروپا مطرح میکند.
وی با بیان اینکه در چنین مرحلهای، «بشر بودن» به عنوان مبنایی تئوریک برای غرب مطرح شده است، عنوان کرد: اقتصادمحوری ساختاری است که در این مرحله مطرح و غالب میشود، اما آن چه که ما در اسلام شاهد آن هستیم، این است که «بشر» که اشاره به همان جنبه مادی و جسمانی انسان دارد، برای اسلام منفی یا مثبت نیست؛ به این معنا که اساس و مبنای تئوریک قرار نمیگیرد، اما در جای خود و با توجه به این مبنا که باید از لذتهای دنیا بهره برد، ابعاد مختلف آن از اهمیت خود برخوردارند. بنابراین در اسلام هم غریزه جنسی و هم غریزه گرسنگی مهم هستند و حتی بعد جنسی بر بعد گرسنگی ترجیح دارد.
«انسان» یا بعد اجتماعی موجودات انسانی
این دانشآموخته حوزه و دانشگاه با اشاره به واژه «انسان»، این عنوان را در قرآن بر گرفته شده از «اُنس» و ناظر به بعد اجتماعی موجودات انسانی دانست و بیان کرد: در مرحلهای که ما با بعد اجتماعی و «انسان» مواجهیم با ساختاری کاملاً متفاوت از آن چه در مورد «بشر» گفتیم، روبرو هستیم. در این جا، یعنی در مورد انسان اجتماعی، در قرآن خوبیای بیان نشده است و بیان قرآن منفی است و انسان را با اوصافی همچون هلوع، جزوع، ظلوم، منوع و اوصافی از این دست میخواند.
همسویی بیان قرآن و فیلسوفان در مورد «انسان»
فیاض ادامه داد: اتفاقاً این مطلب با نظرات برخی فیلسوفان غربی بعد از رنسانس همسویی دارد که معتقدند انسان اجتماعی بیرحم و خشن است و خوب عمل نمیکند و حتی گفتهاند که «انسان گرگ انسان است». هم چنان که گفته شد در قرآن نیز چنین ساختاری برای «انسان» اجتماعی مطرح است و این مطلب تأیید میشود که بعد اجتماعی ذات انسان با بدی همراه است.
ساختاری بودن خشونت در غرب
وی اندیشه غربی در مراحل حقوقی و سیاسی را نیز ناتوان از خروج از چنبره این بعد تاریک دانست و بیان کرد: هم بسیاری از فلسفههای رئالیستی سیاه و هم نوع خشونتزائی که در بعد حقوقی و در بعد حکومتی و سیاسی به وجود میآید بر همین اساس است. در واقع در ابعاد حقوقی و سیاسی نیز قوانینی سخت و خشک، بر اساس عقلانیتی خشن، به وجود میآید تا انسان پرخاشگر اجتماعی و انسانهای خطاکار را با مجازاتهای شدید کنترل کند؛ انسانی که ظالم اجتماعی است و در بعد اجتماعی به کسی رحم نمیکند و باید کنترل شود.
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با تأکید بر اهمیت و برجستگی چنین ساختاری در غرب و همچنین با اشاره به ساختاری بودن خشونت در غرب، اظهار کرد: خشونت ساختاری غرب برآمده از ترکیب تلقی منفی از «بشر» با «انسان بد اجتماعی» است که نتایجی همچون از خود بیگانگی را به همراه دارد و با حقوقگرایی و دولت قانونمحوری که به شدت حاکم میشود، نوعی بیعاطفگی اجتماعی به وجود میآید و در چنین ساختاری احساسات انسانی از بین میرود و الان میبینیم که جامعه غربی یک جامعه خشن و بیروح است.
ساختار انسانشناختی برآمده از اسلام
فیاض با اشاره به ساختار انسانشناختیای که در اسلام شکل میگیرد، گفت: اسلام «بشر» را بد نمیداند و حتی از ابعادی خوب هم میداند و در عین حالی که در اسلام نیز از «انسان اجتماعیِ بد» سخن گفته میشود، اما در نهایت این دو سطح و ساختار، در ساختاری تلفیق میشوند که ما با مفهوم «آدم» از آن یاد میکنیم و همان مظهریت اسماء الهی است.
جایگاه اعتراض ملائکه به خداوند در ماجرای خلقت انسان، از نگاه انسانشناختی
وی با اشاره به ماجرای خلقت انسان و اعتراض ملائکه به خداوند، گفت: آن گاه که ملائکه گفتند: ای خداوند آیا میخواهی موجودی را خلق کنی که خون بریزد و ظلم کند، به همین «انسان اجتماعیِ بد» توجه داشتند و از تاریخ گزارش میدادند و انشائی میکردند از تاریخی که انسان غربی در آن خشونت و جنایت میکند. اما پاسخ خداوند به فرشتگان این است که به آدم اسماء خود را یاد میدهد؛ به نحوی که او میتواند آن اسماء را بیان و بازتولید کند و خودش مظهر اسماء الهی شود؛ که این امر اوج تکامل و کمال انسانی است.
این دانشآموخته حوزه و دانشگاه ادامه داد: آن انسان اجتماعیِ بد که ملائکه از او گزارش میدادند وقتی که با آدمیت همراه میشود بدل به چیزهایی میشود که خدا میداند و دیگران نمیدانند؛ یعنی بدل میشود به بیان اسماء الهی و قدرت تصرف و خلیفةاللهی که بشر با همین اسماء الهی در طبیعت پیدا میکند و مظهر آن حضرت آدم است.
گذر از سطح «انسان اجتماعی بد» با آدمیت مبتنی بر «کل الاسماء»
فیاض نکته مهم در مورد این ماجرا را در تعبیر «عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا؛ [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت»(بقره/31) دانست و بیان کرد: خداوند به انسان همه اسماء را یاد داد و خلیفةاللهی نیز با «اسماء کلها» است. تصرف ناقصی که الان در تمدن غرب روی داده برآمده از اسماء الهی ناقصی است که غربیها در اختیار دارند و با آن تمدنی به وجود آوردهاند که بحرانهایی را به وجود آورده و خشونتزایی و جنگطلبی به شدت در آن اوج گرفته است؛ در تمدن غربی با مبنا قرا گرفتن بشر مغرور به عقلانیت اقتصادی به اضافه انسان اجتماعی بد، دیگر آدمیتی در کار نیست.
وی در پایان این بخش از این گفتوگو اظهار کرد: این در حالی است که بر مبنای اسلامی، خداوند همه اسماء الهی را به انسان یاد داد و با آدمیتی که همه این اسماء را در خود دارد و در خود تنفری از بعد جسمانی ندارد، خشونت انسان اجتماعی که مرحله امتحان و پویایی را طی میکند، برطرف میشود. این مبنای انسانشناختیای است که قرآن بر آن بنا شده است.