مهدی احدی امیرکلائی، نویسنده تفسیر فروغ در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) در خصوص کمال انسان در قرآن اظهار کرد: در آیه شریفه «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؛ و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست میگویید از اسامى اینها به من خبر دهید»(بقره/31)، حمل بر آموزش اسمای الهی، اشاره به تمامی اسماء و صفات خداوند دارد. این اسماء و صفات با ذات خداوند یکسان است.
وی با بیان اینکه پیامبران وظیفه دارند که اسماء و صفات الهی را در وجود خود پیاده کنند، ادامه داد: خداوند که دارای صفات غفور و رحیم و قهار و بسیاری از اسماء و صفات دیگر است، انسان نیز به دلیل اینکه خلیفه خداوند در زمین است، صاحب آن اسماء نیز هست؛ فقط برخی از اوصاف هستند که اختصاصی است و کسی نمیتواند با خداوند شریک شود.
وی با نام بردن برخی از این صفات اختصاصی مانند «منّان» یا الفاظ کبریایی خداوند که اختصاص به ذات خدا دارد، افزود: جز اسماء و اوصاف مذکور، مابقی اوصاف را چون انسان خلیفةالله است، باید در خود پیاده کند و چیزی هم که مأموریت حضرت آدم(ع) بود، همین بوده است و انسان باید تبدیل به آیینهای از اسماء و صفات خداوندی شود. انسان اسماء و صفات جمالی و جلالی خداوند را توأمان دارد و هرچه که این تجلی کاملتر باشد، به همان میزان انسان به خداوند نزدیکتر است.
تأثیر تجلی اوصاف الهی در انسان
این پژوهشگر و نویسنده اظهار کرد: وقتی انسان این اسماء را در خود متجلی کند، به سمت پاکی میرود. خداوند پاک است و در واقع این پاکی در انسان ایجاد میشود و به عنوان مثال، اگر عدالت را در خود به فعلیت برسانیم، از عدالت صغری که کوچکترین حد است، به عدالت کامل دست خواهد یافت و بعد از عدالت به مرحله عصمت خواهد رسید.
وی عنوان کرد: تحقق اسمای الهی در شخص مرحله به مرحله است و باید درک کنیم که هر چقدر هم که پیشرفت کنیم، باز ناقص هستیم و کار اصلی ما باید این باشد که با تلاش برای نیل به مراحل پایانی پیشرفت، نقص خود را درک کنیم و این معنای واقعی «سبحانالله» است.
معنای «ظلوم و جهول بودن انسان» قرآن
وی در پاسخ به معنای «ظلوم و جهول بودن انسان» که در قرآن آمده است، گفت: «ظلوم و جهول» به کسی اطلاق می شود که معنای عدالت و عالم بودن در او یافت شود و استعداد آن را نیز داشته باشد. ما برای دیوار از سستی و استحکام، بلندی و کوتاهی و صفات این چنینی استفاده میکنیم، ولی نمیتوانیم درباره دیوار بگوییم بینا یا نابینا، چون اساسا این استعداد در او وجود ندارد. بنابراین وقتی قرآن میگوید انسان ظلوم و جهول است، برای کسی به کار میرود که شأنیت عادل بودن و عاقل بودن را دارد.
نویسنده تفسیر فروغ گفت: متعاقب این مطلب باید دانست که استعداد تجلی این اسماء و صفات به شکل بالقوه در همه کس هست؛ حتی فرزندانی که از راه نامشروع به وجود میآیند، منتها شدت و ضعف این استعداد به محیط بستگی دارد و نشو و نمای آن به فرد وابسته است. ابزار این عمل را نیز شریعت به ما داده است.
شریعت ابزار کمالیابی
وی با تعریف کلمه «شریعه» به این تعبیر که شریعه یعنی آبراه، یعنی مسیری که دام برای نوشیدن آب میپیموده است، خاطرنشان کرد: شریعت و شریعه به یک معناست و خود دین هم به همین دلیل که انسان را به آب و به سمت سیراب شدن میبرد، شریعت نامیده میشود. برای رسیدن به این شریعه از هر راهی نمیشود رفت و راهی که اسم آن مذهب است، راه نیل به آب حقیقت است. راههایی که در دین ذکر شده، همین ذکرها و ادعیه و دستوراتی که قرآن گفته، اسباب و ابزار قرب الهی است و اگر ابزاری بهتر از این بود و دین آن را نمیآورد، آن دین الهی نبوده است. اسلام راههای هدایت را برای ما تعریف کرده و چیزی غیر از این مطالب وجود نداشته که در دین بیان نشده باشد.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا برای متجلی نمودن صفات الهی در فرد، غیر از اسلام نیز راهی هست؟ پاسخ داد: مسیحیت ناب و یهودیت ناب چیزی غیر از اسلام نیست و هر دینی که ناب باشد، خارج از اسلام نیست. اسلام شامل همه ادیان است و دینی که واقعی باشد، خارج از اسلام نیست. اسلام یعنی تسلیم عقل و منطق بودن. معتقدین به یهودیت و مسیحیت نیز میتوانند تجلیگر صفات خداوندی و کمال انسانی باشند و آنها خارج از اسلام نیستند. هر چند که متدینین به آن ادیان نیز به کمال میرسند و لیکن کمال آنها کمال ناقص است و دین اسلام در جهت تکاملی است. منظور از ناب بودن، یعنی از تحریف به دور بودن. ادیانی که ما تحت عنوان، یهودیت و مسیحیت میشناسیم، در ابتدا چیزی به جز نام اسلام نداشتند و بعدها به نام پیامبرانشان خوانده شدهاند.