به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، آیتاللهالعظمی مسلم ملکوتی(ره) در هفتم شهریورماه سال ۱۳۰۲ هجری شمسی مطابق با ۱۷ محرم ۱۳۴۲هجری قمری در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش مشهدی یوسف کشاورزی متدین، خیّر و خوشنام بود و باعلمای منطقه ارتباط مستمر داشت.
وی که به آموزش علم و خواندن و نوشتن علاقهمند بود به مکتبخانه میرفت و فرزندش مسلم را نیز با خود به آنجا میبرد. والدین مسلم بر اساس اعتقادات مذهبی خود این نام را برای او برگزیدند. دوران رشد و طفولیت مسلم در خانوادهای سپری شد که اعضای آن به باورهای دینی پایبند و به احکام الهی ملتزم بودند.
وی از پنجسالگی نزد پدرش به آموختن روخوانی و حفظ قرآن پرداخت. در شش سالگی حافظ سورههای قرآن (از اوّل تا سوره قاف) بود. سپس، نزد یکی از علمای منطقه که از منسوبانش بود به تکمیل آموختههای خود پرداخت و با هوش و استعداد فوقالعادهای که داشت در مدتی اندک خواندن، نوشتن و قرآن مجید را فرا گرفت. سپس، برای ادامه تحصیل به شهر سراب در چهار کیلومتری زادگاهش رفته و در آن شهر کتابهای متداول ادبی از قبیل مقدمات، سیوطی، شرح جامی، مغنی، مطول و مقداری از منطق و اصول فقه مانند کتابهای حاشیه و معالم را نزد علمای آن زمان همچون میرزا رضا قلی، میرزا یعقوب، میرزا غلامعلی اصغری و میرزا حسین محدثی فرا گرفت.
آیتاللهالعظمی مسلم ملکوتی در هفده سالگی برای ادامه تحصیل به تبریز مهاجرت و در مدرسه طالبیه به تحصیل مشغول شد. در تبریز به مدت چهار سال از علمای آن عصر، کتابهای شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را فرا گرفت. اساتید او در این زمان آیات سیدمهدی انگجی، حاج میرزا فتاح شهیدی (نماینده آیتاللهالعظمی سیدابوالحسن اصفهانی)، حاج میرزا محمود دوزدوزانی و حاج سیدمحمد بادکوبهای و جمعی دیگر بودند. در طول اقامت و تحصیل مستمر در حوزه علمیه تبریز، به عنوان مدرسی پرکار و دقیق کتابهایی را که پیشتر خوانده بود به طلاب تدریس میکرد.
وی در سال ۱۳۲۱ پس از به پایان رساندن دوره سطح در حوزه علمیه تبریز، برای ادامه تحصیل و بهرهگیری از علما و دانشمندان حوزه علمیه قم، به شهر مقدس قم مهاجرت کرد. در آن زمان به دلیل تلاشها و زحمات آیتاللهالعظمی شیخ عبدالکریم حائری بنیانگذار حوزه علمیه قم دانشمندان و علمایی در این حوزه تربیت شده و حضور داشتند که بعد از فوت او هر کدام در حد توان خود برای تربیت و تعلیم طلبههای جوان و علاقهمند تلاش میکردند.
استقرار در حوزه علمیه قم با آن کیفیت بالا، نهایت آرزوی او بود. برای همین از آغاز ورود بدون از دست دادن کمترین فرصت با عشق و علاقه مشغول تحصیل در نزد علمای موجود شد. وی از حوزه درسی فقه واصول آیات عظام شیخ عبدالنبی نمازی، فیض، سیدمحمدحجت کوهکمری بهره برده در زمره طلاّب ممتاز درس آنان محسوب میشد.
وی همچنین، از شاگردان برجسته آیتاللهالعظمی خمینی و مورد علاقه و توجه وی بود، در حوزه درس علوم عقلی وی حضوری مداوم داشت و تا آخرین سالهایی که آیتاللهالعظمی خمینی فلسفه تدریس میکرد، جزء شرکتکنندگان در درسهای او بود. زمانی که آیتاللهالعظمی خمینی تدریس خارج را شروع کرد، آیتاللهالعظمی ملکوتی مشتاقانه از درس ایشان فیض برده و دیگران را نیز به این کار ترغیب میکرد.
در زمان اقامت وی در قم، آیتاللهالعظمی بروجردی که تا آن زمان بعد از مراجعت از نجف اشرف در شهر بروجرد اقامت میکرد در پاسخ به دعوت جمعی از بزرگان قم از جمله آیتاللهالعظمی خمینی به قم آمد و آیتالله ملکوتی تا زمان مهاجرت به نجف اشرف در دروس او شرکت میکرد.
آیتاللهالعظمی ملکوتی در علم فلسفه از آیتالله میرزا مهدی مازندرانی، آیتالله شیخ ابوالقاسم اصفهانی، آیتالله میرزا مهدی آشتیانی و آیتالله علامه طباطبایی شرکت کرد و قسمت الهیات شرح منظومه را در به طور خصوصی از علامه طباطبایی خواند.
آیتالله ملکوتی در یک دوره یک ساله به همراه دوستانش، همچون احمدی میانجی، موسوی اردبیلی و حقی سرابی به مشهد مقدّس رفت و در مدرسه خیرات خان سکونت کرد. در این حوزه در درس فقه و معارف دینی استادانی چون سیدیونس اردبیلی و میرزا مهدی غروی اصفهانی شرکت کرد و نزد آیتالله شیخ محمّدرضا کرباسی، ریاضیات و هیئت را آموخت. بخشی از شرح اشارات را نیز نزد آیتالله شیخ سیفالله ایسی میانجی فرا گرفت و آنگاه دوباره به قم بازگشت.
آیتالله ملکوتی آنگونه که پیشتر به صورت گذرا اشاره شد در کنار تحصیلات مداوم خود همیشه به عنوان مدرسی محقق و محققی متتبع مشغول تربیت طلبهها در علوم مختلف بود و قبل از رفتن به نجف در حوزة علمیة قم از اساتید فلسفه، کلام، فقه و اصول به شمار میآمد. مجالس درس وی از مجالس پرجمعیت و حوزه تدریسش از حوزههای گرم و پربار حوزه علمیه قم بود.
آیتالله ملکوتی، پس از سیزده سال اقامت و تحصیل مداوم و استفاده عمیق از استادان بزرگ فقه، اصول و فلسفه در قم و مشهد، در سال ۱۳۳۴ش. برای تکمیل اندوختههای علمی و کسب معارف بیشتر، از استادان حوزه علمیه نجف اشرف، عازم این شهر شد و پس از ورود در درسهای خارج فقه و اصول آیتالله سیدمحسن حکیم، آیتالله سیدعبدالهادی شیرازی، آیتالله سیدمحمود شاهرودی، آیتالله سیدابوالقاسم خویی و آیتالله شیخ حسین حلّی حاضر شد و به مدت دوازده سال از این استادان بهره برد و در این مدت یک دوره کامل درس اصول آیتالله خویی را به رشته تحریر درآورد و از شاگردان بارز وی بود. او با بیش از سه دهه تلاش و فداکاری در وادی تحصیل و تحقیق در علوم مختلف حوزوی و علوم غریبه، سرانجام به قله اجتهاد رسید و از استادان بزرگی همچون آیتالله حجت، آیتالله سیدعبدالهادی شیرازی، آیتالله حکیم و آیتالله خویی، اجازه اجتهاد دریافت کرد و با شخصیتهایی مانند آقابزرگ تهرانی و علامه امینی ارتباط علمی و دوستی پیدا کرد و از محضر این دو بزرگوار نیز موفق به کسب اجازه روایت شد.
آیتالله ملکوتی از همان دوران ابتدایی تحصیل در سراب و تبریز، به تدریس اهتمام داشت. او در کنار تحصیل، آموختههای خود را به طلاّب و روحانیون دیگر تعلیم میداد و در طول تدریس در حوزههای علمیه سراب، تبریز، قم، مشهد و نجف، طلاّب و روحانیون بسیاری را تعلیم و تربیت کرد و هماکنون اغلب شخصیتهای برجسته حوزوی و بیشتر روحانیونی که در مسئولیتهای سیاسی و اجرایی فعالیت میکنند، از شاگردان او به شمار میآیند. آیتالله ملکوتی در اوایل دهه 30، در حوزه علمیه قم، از استادان برجسته سطوح عالی به شمار میآمد و از این جهت، مورد توجه مراجع و طلاّب و روحانیون این حوزه بود. او علاوه بر کتابهای رسائل، مکاسب و کفایه، کتاب شفای بوعلی را در قم برای طلاّب تدریس میکرد به طوری که آوازه علمیاش به حوزه نجف رسیده بود. از این رو، چون وارد این حوزه کهن شیعی شد با اینکه قصد داشت تنها به استفاده علمی از محضر بزرگان این حوزه بسنده کند و تدریس را موقتاً کنار بگذارد، با استقبال و درخواست طلاّب و روحانیون نجف مواجه شد و او را به تدریس و تعلیم علمی واداشتند از این رو، وی در حوزه نجف، در مقبره میرزای شیرازی به تدریس رسائل، مکاسب، کفایه، شرح اشارات، شرح منظومه، اسفار، ریاضیات و علم هیئت همّت گماشت.
آیتالله ملکوتی علاوه بر فقه و اصول، در فلسفه نیز صاحبنظر است و بر کتابهای اسفار، منظومه سبزواری و شفای بوعلی حاشیه نگاشتهاست. نام «میرزا مسلم سرابی»، حوزه نجف را تحتالشعاع قرار داده بود. تدریس فلسفه و در حوزه نجف شهره آفاق شد و این در حالی بود که در اثر مخالفت برخی محافل، تدریس فلسفه در این حوزه ممنوع بود و کرسی درس فلسفه شخصیتهای بزرگی همچون، شیخ صدرای بادکوبهای و میرزا باقر زنجانی منتهی به تعطیلی و انزوا شده بود. جسارت علمی، اهتمام ذاتی و اعتقاد قلبی آیتالله ملکوتی به راه و مبانی خویش از یک سو و حمایت و عنایت برخی مراجع تقلید از شخصیت علمی او از سوی دیگر، آیتالله ملکوتی را در ادامه مسیر مقاوم و استوار کرد و موفق شد تا آخرین روز اقامت خود در آن حوزه، علاوه بر فقه، اصول و … همچنان به تدریس فلسفه ادامه دهد، به گونهای که درس فلسفه او در نجف منحصر به فرد شده بود.
آیتالله ملکوتی در سال ۱۳۴۷ ش. برای صله ارحام، دیدار با بستگان و دوستان، با هدف بازگشت به نجف به ایران آمد. کمی پس از ورود به ایران روابط دولتهای ایران و عراق تیره شد و دولت عراق، اقدام به اخراج ایرانیان کرده و دیگر امکان بازگشت او به نجف نبود در حالیکه کتابخانه و نوشتههای علمیاش در نجف مانده بود، برای همین تصمیم گرفت تا در شهر مقدس قم اقامت کند، سرانجام پس از یک سال با پیگیریهای بسیار شاگردان پاکستانیاش توانست کتابخانه را به قم انتقال دهد که در این نقل و انتقال، بعضی از کتابهای خطی و نفیس و یادداشتها و تقریرات او خسارت اساسی دید، آیتالله ملکوتی پس از استقرار در حوزه علمیه قم، بنا به درخواست استادان و عالمان بزرگ این حوزه، به تدریس خارج فقه و اصول اقدام کرد.
درس خارج فقه و اصول او تا انقلاب اسلامی به مدت یک دهه، همچنان به طور مستمر و پرنشاط ادامه پیدا کرد. او از استادان برجسته درس خارج در این حوزه مطرح و مورد توجه و احترام همگان شد. آیتالله ملکوتی علاوه بر فقه، اصول، در فلسفه، حدیث، رجال، درایه که از علوم رایج در حوزههای علمیه به شمار میآید و نیز در رشتههایی همچون ریاضیات، هیئت، تاریخ اسلام و تاریخ گذشته و معاصر ایران نیز بسیار کار کرده، در هر کدام از این رشتهها صاحب نظر است.
روش علمی و شیوه تحقیقی آیتالله ملکوتی در تحقیق و تدریس، در مرحله نخست، بررسی آراء و نظرات استادان خود و نیز نقد و بررسی مبانی و اقوال استادانِ استادانش مانند میرزای نایینی، شیخ محمّدحسین کمپانی، آقا ضیاء عراقی و آخوند خراسانی است. پژوهش و تحقیق آیتالله ملکوتی در مسائل اصولی، فقهی و فلسفی، بسیار ژرف و گستردهاست. برای او پیشرفت کمی در تحقیق و تدریس اهمیت نداشته و آنچه که برای او از اهمیت بسیاری برخورد است این است که مسئلهای را که مطرح میکند، به گونهای درست، دقیق و اطمینان آور، درباره آن تحقیق و تفحص و ریشهیابی کند. آیتالله ملکوتی به نظر علمای اهل سنت اهمیت ویژهای میدهد و به سیر تاریخی موضوعات و مسائل، توجه و عنایت ویژهای دارد و نقطه آغاز و روند تکاملی آن را به خوبی مورد بررسی قرار میدهد و در این راستا، چه بسا به موارد حساسی میرسد، گاهی معلوم میشود که یک مسئله از اصل منحرف و غلط عنوان شده و اصلاً نباید مطرح میشد، ولی دیگران برای دستیابی به مقاصدی، به آن اقدام و مطرح کردهاند.
آیتالله ملکوتی در شأن و جهت صدور روایات، موقعیت تاریخی و اجتماعی آن روز و مخاطب را مورد توجه و ریشهیابی قرار میدهد، به آراء و اقوال عالمان متقدم و متأخر اسلام و تشیع به دیده احترام مینگرد و در طرح و نقد نظر بزرگان و حتی مخالفان، کمال امانت و احترام را رعایت میکند و در عین حال، به طور جدی به نقد آرای آنان میپردازد. آیتاللهالعظمی ملکوتی استقلال رأی عجیبی داشته و هرگز تحت تأثیر عوامل کاذب و فضاسازیهای برخی محافل و افراد واقع نشده و از اعتماد به نفس کمنظیری برخوردار است.
با اینکه آیتالله ملکوتی از دهه سی به نجف اشرف هجرت کرد و در سالهای آغازین و سرنوشتساز انقلاب اسلامی در حوزه علمیه قم حضور نداشت، ولی به اعتبار اینکه از شاگردان خاص امام خمینی(ره) به شمار میآمد، ناگزیر مسائل انقلاب را در نجف دنبال میکرد. هنگامی که امام خمینی در سال۱۳۴۴ش. به نجف تبعید شد، وی جزء اوّلین کسانی بود که در منطقه خانیونس، مکانی در میان کربلا و نجف، به استقبال امام خمینی رفت و وقتی اکثر علمای مقیم نجف جهت دیدار او به صف ایستاده بودند، چون امام خمینی با وی مواجه شد، خیلی با محبت و چهرهای گشاده از شاگردش احوالپرسی کرد و بعد برای بازدید، به منزلش آمد. از آن پس، دوباره ارتباط استادی و شاگردی همچنان در میان آن دو استمرار یافت تا اینکه آیتالله ملکوتی در سال ۱۳۴۷ش. به ایران آمد.
با این حال، ارتباط معنوی و انقلابی این شاگرد با استادش، همچنان ادامه پیدا کرد به گونهای که آیتالله ملکوتی در فعالیتهای تبلیغی و اجتماعی خود، از مبانی فکری و انقلابی آیتالله خمینی الهام میگرفت و وقتی برای تبلیغ به شهر سراب و روستاهای اطراف آن میرفت، در آبانماه سال ۱۳۵۶ش. که حرکت انقلاب با شهادت حاج آقا مصطفی، روند تکاملی خود را آغاز کرد، آیتالله ملکوتی به عنوان عضو برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در عرصههای مختلف و سرنوشتساز انقلاب حضوری پررنگ داشت و در اکثر اعلامیههای جامعه مدرسین صادر میشد آیتالله ملکوتی اوّلین یا دومین امضا کننده بود.
این حقیقت، جایگاه ویژهای به آیتالله ملکوتی در میان اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دادهاست و عمق شخصیت انقلابی او را به خوبی آشکار میکند، چنان که در بیانیه معروف و موصوف به خلع شاه از سلطنت امضای آیتالله ملکوتی اوّلین امضای در این بیانهاست. موضوعات بعضی از این بیانیهها که در دوران محمدرضا پهلوی از سوی جامعه مدرسین صادر شد و امضای آیتالله ملکوتی هم در آنها به چشم میخورد شامل قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز، فجایع شهر یزد، درباره اوضاع سیاسی ایران، اعتراض به حمله مزدوران شاه به منازل مراجع، درباره حادثه ۱۹ اردیبهشت قم ، به مناسبت تحریم جشن نیمه شعبان به عنوان اعتراض، محکومیت جنایت میدان ژاله(۱۷ شهریور) تهران، اعتراض به تشکیل دولت نظامی ازهاری، پیام به کارکنان شرکت نفت، پشتیبانی ازاعتصاب کارکنان شرکت نفت، درباره راهپیمایی تاسوعا و عاشورا، خلع شاه از سلطنت، به مناسبت سالگرد قیام خونین قم، حمایت از استادان دانشگاهها، تلگرام به رئیسجمهور فرانسه، برای ورود امام به پاریس، اعتراض به جنایات عمال شاه و اعتراض به روی کار آمدن شاهپور بختیار است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله ملکوتی با حکم کتبی امام خمینی برای حل اختلافات شهرستان زنجان مأموریت یافت و اختلافات عمیق و حساس را که بین عالمان و برخی گروههای دیگر آنجا وجود داشت، به نحو شایستهای حل و فصل کرد. یک بار نیز به همین منظور به استان آذربایجان شرقی و تبریز اعزام شد ه و این مأموریت خطیر را با موفقیت به انجام رساند.
این مجتهد در طول زندگی پیوسته به دنبال وظیفه الهی، انسانی و اجتماعی خود بود و هرگز به نتیجه و منافع شخصی خود نیاندیشیده است. در اوایل پیروزی انقلاب با ۱۰ سال سابقه تدریس خارج فقه و اصول و نزدیک به سی سال تدریس سطوح عالی در نجف و قم، با اینکه زمینه مرجعیت کاملاً برایش فراهم شده بود، هنگامی که آیتالله خمینی او را به عنوان نماینده ولی فقیه در آذربایجان و امامجمعه شهر تبریز برگزید، او تمام سوابق تدریس در حوزه، شاگردان و سایر تعلقات ظاهری دیگر را کنار گذاشته، در خدمت آیتالله خمینی، انقلاب و مردم قرار گرفت و که قبلاً دو شخصیت بزرگ از سلسله روحانیت در این سِمت در تبریز به شهادت رسیده بودند و اوضاع آذربایجان و تبریز، به خاطر فعالیتهای وابستگان به حزب جمهوری خلق مسلمان، آشفته بود و کنترل آن بس دشوار و حتی غیر ممکن به نظر میآمد و قبول این مسئولیت، به نوعی استقبال از مرگ بود.
همزمان با ورود آیتالله ملکوتی به تبریز، حزب جمهوری خلق مسلمان منحل و وابستگان آن از صحنه سیاسی خارج شده و به کشورهای همسایه گریخته بودند و این مشکل در ظاهر برطرف شده بود، ولی پیامدهای ناگوار و شکننده آن در سطح آذربایجان و به ویژه در تبریز، همچنان باقی بود. عده زیادی از روحانیون که معمولاً مقلد و طرفدار آیتالله شریعتمداری بودند، به همین سبب، به عضویت حزب جمهوری خلق مسلمان درآمده و در این غائله به انزوا کشیده شده بودند و بعضی از آنها به اتهاماتی دستگیر و محاکمه شده، در زندان به سر میبردند. علاوه بر این، در همین ایام، موضعگیریهایی که از سوی برخی برضد آیتالله خویی انجام گرفته بود، تعداد دیگری از روحانیون را نسبت به انقلاب دلسرد کرد و آنان را به انزوا کشانده بود.
بدین ترتیب، اکثر مساجد در تبریز و حومه به علت نبودن امام جماعت، به تعطیلی گراییده و این موضوع، در میان توده مردم نیز تأثیر بدی گذاشته بود، در این میان، آیتالله ملکوتی با برخوردهای معقول و بزرگوارانهای که در پیش گرفت، در نقش یک پدر مهربان، تعداد زیادی از این افراد، اعم از روحانی و غیر روحانی را که در این ماجرا به ضد انقلاب تبدیل شده بودند، به عناصر انقلابی، کارآمد و در خدمت نظام و انقلاب تبدیل کرد و همه را به جرگه طرفداران امام خمینی(ره) بازگرداند.
آیتالله ملکوتی در برخورد با جریانهای مخالف سعی میکرد طرز تفکر و اندیشههای آنها را به نقد بکشد ولی به مخالفان به دیده احترام مینگریست. آیتالله ملکوتی برای شخصیتها و سرمایههای علمی، فرهنگی و مذهبی استان، اعم از روحانی و غیر روحانی، احترام ویژهای قائل بود. آیتالله ملکوتی با اینکه عضو جامعه مدرسین و از بنیانگذاران و سیاستگذاران این نهاد به شمار میآمد، اما به عنوان نماینده امام و امامجمعه تبریز، هرگز به یک گروه خاصی گرایش پیدا نکرد و همه گروههای چپ و راست و جناحهای دیگر را زیر بال خود گرفت.
آیتالله ملکوتی در مدت حضور و رفت و آمدهای تبلیغی ـ مذهبی در شهرهای سراب و تبریز، با جذب افراد خیرخواه و نیکوکار، اقدام به تأسیس و تجدید بنای مراکز علمی، فرهنگی و مذهبی زیادی، مانند مسجد، مدرسه علمیه، صندوق قرضالحسنه، کتابخانه و مصلا کردهاست.
یکی از آثار ارزشمند این فقیه، کتاب «مسجد، مسجد شد» است. انگیزه نگارش او از این اثر، احیا و تجدید بنای مصلای بزرگ تبریز بود. این کتاب، در سال ۱۳۶۴ش. در دو جلد در تبریز به چاپ رسید. یک بخش آن از تحقیق عالمانه وعمیق تاریخ موقوفات در آذربایجان حکایت دارد و بخشهای دیگر آن، درباره رویدادهای مهم تاریخی در آذربایجان و ایران است. این اثر نفیس را میتوان یک دوره کامل تاریخ ایران و آذربایجان به شمار آورد.
بیش از 50 هزار جلد کتاب، با موضوعات گوناگون به زبانهای فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، لاتینی و … در کتابخانه آیتالله ملکوتی وجود دارد از این تعداد یک هزار جلد آن متعلق به نسخههای خطی است که در میان آنها نسخههای نفیس و گرانبها نیز دیده میشود.
آیتاللهالعظمی ملکوتی در پی درخواست آیتاللهالعظمی محمدفاضل لنکرانی و آیتالله علی مشکینی از آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و پس از کسب نظر موافق ایشان به شهر قم مراجعت کرد. آیتاللهالعظمی ملکوتی عاقبت بعد از یک دوره بیماری ریوی که در بیمارستان مسیح دانشوری تهران بستری شده بود، پنجشنبه، چهارم اردیبهشتماه دار فانی را وداع گفت.