استعاره‌های قرآنی اساس اندیشه و جهان‌بینی قرآنی را تشکیل می‌دهد
کد خبر: 1434088
تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۱
علیرضا قائمی‌نیا:

استعاره‌های قرآنی اساس اندیشه و جهان‌بینی قرآنی را تشکیل می‌دهد

گروه اندیشه: به گفته عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قرآن شبکه‌ای در هم تنیده از استعاره‌های مفهومی است که اساس اندیشه و جهان‌بینی قرآنی را تشکیل می‌دهد و به شکل‌های مختلفی در روایات نیز حضور دارند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا قائمی‌نیا، یکی از پژوهشگرانی است که طی سال‌های اخیر در حوزه‌های مختلف مباحث فلسفی و معرفت‌شناختی دین، پژوهش‌هایی قابل توجه و صحاب‌نظرانه داشته و آثاری را نیز در حوزه قرآن‌شناسی و تفسیرشناسی پدید آورده است.
نقد تاریخیت قرآن، شبکه‌های شعاعی معناشناسی قرآن، دانش نشانه‌شناسی و تفسیر قرآن، هرمنوتیک بولتمان و گستره راززدایی در تفسیر متون دینی، کارکردهای هرمنوتیکی تفسیر، وحی در خانه عنکبوت (تحلیل ذاتی و عرضی دیدگاه دکتر سروش)، وحى و هرمنوتیک؛ سنخ‏‌شناسى ماهیت وحى و راز متن(هرمنوتیک، ساخت‏‌شکنى و راز متون دینى) از جمله مقالات او و ‎بیولوژی نص؛ نشانه‌شناسی و تفسیر قرآن، معرفت‌شناسی متن و معناشناسی شناختی قرآن کتاب‌های او در این زمینه هستند.
یکی از زمینه‌های پژوهشی قائمی‌نیا مباحث مطرح در زبان‌شناسی و حوزه‌های مرتبط با آن در نسبت با قرآن است. از وی در سال‌های گذشته مقاله‌ای با عنوان نقش استعاره‌های مفهومی در تفکر دینی به چاپ رسیده بود. وی اکنون در مراحل پایانی تبدیل و گسترش این مقاله به یک کتاب قرار دارد؛ کتابی که تحت عنوان «استعاره‌های مفهومی و فضاهای قرآن» منتشر خواهد شد.
با وی گفت‌وگویی درباره این کتاب و مباحث و نظریات مطرح شده در آن داشته‌ایم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

ایکنا: برای شروع خوب است که خود استعاره مفهومی را توضیح بدهید.
استعاره مفهومی نظریه‌ای در علوم شناختی است که از یک جهت جزء مهم‌ترین ارکان زبان‌شناسی شناختی است و ادعاهای خاصی را راجع به استعاره‌ها دارد.
اگر بخواهیم به نحوی از مقدمات این بحث سخن را آغاز کنیم، باید گفت که امروزه، علوم شناختی تحول چشم‌گیری را در شاخه‌های مختلف فلسفه و زبان‌شناسی به بار آورده است که یکی از دستاوردهای مهم این علوم ارائه تحلیلی جدید از ابعاد مختلف فعالیت‌های زبانی و ارتباط آنها با تفکر بشر است. در این زمینه زبان‌شناسی شناختی، با توجه به مباحث دیگر شاخه‌های علوم شناختی، به جزئیات و نحوه ارتباط زبان و اندیشه بسیار پرداخته است.
در این میان استعاره و مجاز از مهم‌ترین پدیده‌های زبانی هستند که در چارچوب علوم شناختی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرده‌اند. استعاره و مجاز در زبان‌شناسی سنتی صرفاً ابزارهایی برای زیبایی تعابیر زبانی بودند. اما در چشم‌انداز جدید این علوم، استعاره و مجاز جزء اساسی تفکر بشر، و بلکه وجه و بعد بنیادی آن هستند و تفکر بشر اساساً استعاری است.

ایکنا: این مطلب چگونه قابل تبیین است که اساساً زبان بشر استعاری است؟
توضیح مطلب این است که یکی از دستاوردهای زبان‌شناسی شناختی این نکته بوده که بشر اشیاء و ارتباط آنها را با یکدیگر در مکان مادی می‌فهمد و زبان در ابتدا در عالم ماده و از کاربردهای مادی آغاز شده و برای اشیاء مادی و روابط زمانی و مکانی وضع شده است. بر همین اساس تنها مدلی که بشر با آن آشناست و تجاربش بر اساس آن شکل می‌گیرد مدل مکانی است، اما با توجه به این که کاربردهای زبانی بشر به امور مادی خاتمه نمی‌یابد، از راه توسعه همین مدل مکانی، امور و اشیاء غیرمکانی را می‌فهمد.
به همین علت بشر برای فهم و بیان حقایق مجرد نیز باید از روابط مادی زبان استفاده کند و این استفاده از قبیل استفاده از یک ابزار کمکی نیست که پس از بیان و فهم کنار گذاشته شود؛ بلکه برای مفهوم‌سازی مورد نظر ضروری و ذاتی‌اند و بنابراین مفهوم‌سازی‌ای که با عنوان استعاره از آن یاد می‌شود بنیاد تفکر بشر است. به تعبیر دیگر استعاره در درجه اول نه به زبان، بلکه به نحوه اندیشیدن بشر مربوط می‌شود و تفکر اساساً خصلت استعاری دارد؛ بدین معنا که آدمی میان حوزه‌های مختلف نگاشت‌های معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی می‌یابد و به همین دلیل، یک حوزه را بر اساس مفاهیم متعلق به حوزه دیگر می‌فهمد.

ایکنا: شما در کتاب «استعاره‌های مفهومی و فضاهای قرآن» چه کار کرده‌اید و چه بهره‌ای از این نظریه برده‌اید؟
در این کتاب این ادعاها در حوزه قرآن بررسی شده و نتایج جدیدی راجع به استعاره‌های قرآنی به دست آمده‌اند. تحقیقاتی که از قرن ششم تا به امروز راجع به استعاره‌های قرآنی صورت گرفته است بر اساس همان پیش‌فرض‌های بر آمده از تعریف سنتی استعاره صورت گرفته است، اما بنده از زاویه نظریه استعاره‌های مفهومی به خود قرآن و استعاره‌های قرآنی نگاه کرده‌ام و هم نتایج جدیدی راجع به زبان قرآن به دست آورده‌ام و هم راجع به تحلیل استعاره‌های قرآنی و پیامدهای خاصی که در معارف اسلامی دارد، نتایجی را تبیین کرده‌ام. اگر بخواهم به صورت خلاصه بگویم، این کتاب در واقع بسط نظریه استعاره‌های مفهومی در حوزه آیات قرآنی و استعاره‌های قرآنی است.

ایکنا: راجع به نتایجی که به دست آورده‌اید و لوازم و پیامدهایی که به عقیده شما این نتایج برای معارف اسلامی دارد توضیح بیشتری بدهید.
در این کتاب چند ادعای مختلف به کمک نظریه استعاره‌های مفهومی مطرح شده‌اند. ادعای اول این است که قرآن شبکه‌ای در هم تنیده از استعاره‌های مفهومی است و نه استعاره‌های زبانی. دومین ادعا این است که استعاره‌های قرآنی اساس اندیشه و جهان‌بینی قرآنی را تشکیل می‌دهد. این استعاره‌ها که به شکل‌های مختلفی در روایات نیز حضور دارند، استعاره‌هایی در هم تنیده هستند که بخش اجتناب‌ناپذیری از جهان‌بینی اسلامی را تشکیل می‌دهند. با این ارکان استعاره مفهومی را در حوزه قرآن تحلیل کرده‌ام.
آن چه مد نظر بوده این است که خدا از روابط استعاری در تعابیر قرآنی استفاده کرده است؛ چرا که بشر همه چیز را به کمک آنها می‌فهمد و برای فهم همه چیز از آنها کمک می‌گیرد. بنا براین، خداوند متناسب‌ترین مفاهیم را در این موارد به کار گرفته و مناسب‌ترین مفهوم‌سازی‌ها را با آنها به وجود آورده است و روابط استعاری مطرح در قرآن جزء لاینفک این مفهوم‌سازی‌ها هستند.

ایکنا: آیا در این مورد تفاوتی میان زبان قرآن و زبان بشر وجود دارد؟
بله. از این سخن که تفکر بشر خصلت استعاری دارد و زبان او هم به این خاطر استعاری می‌شود، نباید نتیجه گرفت که قرآن از این جهت با زبان بشر تفاوت ندارد. استعاری بودن زبان درجات و مراتب مختلف دارد. در زبان قرآن بالاترین مراتب استعاری بودن به چشم می‌خورد. این نکته نشان می‌دهد که تفکراتی که قرآن بیان می‌کند در بالاترین مرتبه خصلت استعاری دارند. به عبارت دیگر، اندیشه‌هایی که قرآن پیش می‌کشد ساختار استعاری پیچیده‌تری دارند و به همین دلیل، زبان قرآن هم ساختار استعاری پیچیده‌تری دارد. هر قدر اندیشه‌ای پیچیده‌ باشد، زبان هم به همان اندازه استعاری‌ می‌شود. تفاوت دیگر زبان قرآن با زبان بشر را باید در وجوه معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی جستجو کرد که قرآن در میان فضاهای مختلف می‌یابد. روابط مختلفی که قرآن میان فضاهای مختلف مورد تأکید قرار می‌دهد آن را از زبان استعاری بشر جدا می‌سازد.

ایکنا: آیا معتقدید که نظریه شما کاملاً از لوازم نظریه‌های نمادین بودن زبان قرآن یا استعاری بودن آن که به نتایجی از قبیل واقع‌نما نبودن دین منجر می‌شود، فاصله دارد؟
در کتاب «استعاره‌های مفهومی و فضاهای قرآن» راجع به این مطلب توضیح داده‌ام. زبان قرآن نمادین نیست و من نمادین بودن زبان قرآن را نمی‌پذیرم، بلکه یک نوع تنوع کارکردها را در زبان قرآن قائل هستم. زبان قرآن دارای استعاره‌های مفهومی است و نه استعاره‌های زبانی یا ادبی. استعاره مفهومی مبتنی بر یک مبنای معرفت‌شناختی مطرح می‌شود و آن این است که تفکر بشر همواره از حوزه‌های معلوم به سمت حوزه‌های مجهول حرکت می‌کند.
وقتی بشر با یک فضای مجهول مواجه می‌شود آن فضای مجهول را در قالب فضای معلوم می‌فهمد و فضای مجهول را در قالب مفاهیم فضای معلوم صورت‌بندی می‌کند. در واقع میان این فضای معلوم و مجهول نگاشت‌های هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی و در واقع یک روابطی را پیدا می‌کند.
قرآن هم به دلیل این که فضاهای جدید معنوی و حقایق مجرد را به انسان عرضه می‌کند، از این جهت از فضاهای معلوم بشری، از فضاهای مادی و حقایق طبیعی، یعنی حقایقی که در عالم ماده برای تشریح آن حقایق معنوی وجود دارد استفاده می‌کند و لذا یک روابط هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی را میان حوزه‌های مادی و حوزه مجردات و ماوراءالطبیعه عرضه می‌کند.
در عرضه این روابط به صورت انگاشت‌های استعاری آن چه مقصود  منظور است این است که در نحوه اندیشیدن راجع به خدا، افعال خدا، صفات خدا، عالم آخرت و ... سرنخ‌هایی را به دست انسان بدهد.

ایکنا: شاید مناسب باشد که این بحث را با یک مثال تکمیل کنید.
برای مثال آیه نور که می‌گوید «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ؛ خدا نور آسمانها و زمین است»(نور/35) را اگر در نظر بگیریم، می‌بینیم که نور یک پدیده حسی است و ما نور را و روابطی که در عالم طبیعت راجع به نور و اشیای دیگر برقرار است می‌شناسیم. در این چارچوب نور یک پدیده آشنا برای ماست و قرآن برای این که خدا را و حوزه خدا را برای بشر ترسیم و قابل فهم کند، از یک حوزه مادی و مفاهیم آن استفاده می‌کند و پیش می‌رود تا نسبت کسانی را که به سمت خدا می‌روند با خدا و نسبت کسانی را که در مقابل خدا قرار می‌گیرند با خدا توضیح دهد.
بنابراین قرآن از این جهت که همه این حقایق معنوی را در قالب زبان مادی توضیح می‌دهد یک زبان استعاری دارد و آیاتی از قبیل آیه نور، که مفسران در تعیین معنای نور در آن اختلاف دارند، نباید صرفاً یک استعاره زبانی در نظر گرفت. این آیه قالب و چارچوب فکری مهمی را به مفسر می‌دهد که بر اساس آن جهان‌بینی قرآنی شکل می‌گیرد. این استعاره مجموعه‌ای از مفاهیم نظام‌مند را با خود به ارمغان آورده و به طور کلی، اساسی‌ترین استعاره‌ی مفهومی در قرآن است که در ابعاد گوناگون تفکر اسلامی تأثیر بر جای گذاشته است.
در پایان باید بگویم که نظریه‌ای که در این کتاب تبیین شده است، در حقیقت نحوه شکل‌گیری جهان‌بینی اسلامی توسط قرآن را تبیین می‌کنند و نشان می‌دهد چگونه زبان استعاری قرآن به افق‌های دور دست امتداد می‌یابد و همه مفاهیم و اندیشه‌های بیرون از خودش را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

captcha