به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، فروش پایاننامه، موضوعی است که علیرغم اینکه کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی پیگیر آن است، اما وزارت علوم علیرغم ارائه راه حلهایی، اما هنوز جلوی آن گرفته نشده و کماکان بساط آن به ویژه در میدان انقلاب که بورس آن محسوب میشود، گسترده است. به سراغ عباس تقویان، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) در گروه علوم قرآن و حدیث رفتیم تا گفتوگویی را در این باره با ایشان داشته باشیم. مشروح گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
ایکنا: آیا تا بهحال برخوردی با این معضل داشتهاید؟
در برخی از جلسات دفاعیه در ارتباط با پایاننامه برخی از دانشجویان که راهنمایی و یا مشاوره برعهده من بوده، در واقع نشانههایی دیدهام که احتمالاً بخشهایی از آن را از جای دیگری استفاده کردهاند. با اینکه کل آن را از جای دیگری استفاده کرده باشند یا به جایی داده باشند برخورد نکردهام، ولی نشانهها و علائمی را در این مورد دیدهام.
ایکنا: مشکل را از کجا میبینید؟
طبیعتاً پدیده شوم خرید و فروش پایاننامه در جامعه ما در حال حاضر تبدیل به یک معضل اجتماعی فرهنگی شده است. آن را معلول یک سری عواملی میدانم که به نوبت میگویم.
عامل اول به نظر من ایجاد روح مدرکگرایی در جامعه است. وقتی کارکرد پایاننامه از آن کارکرد واقعی خودش که بالا بردن ارتقای علمی و ارتقای سطح علمی دانشجویان و دانشگاهیان ماست تبدیل شود به یک کارکرد ثانوی که مسئله ابزارگرایی نسبت به مدرک هست که از این مدرک صرفاً برای دست و پا کردن یک پایگاه و جایگاه اجتماعی و اشتغال استفاده شود طبیعتاً صاحب آن پایاننامه هم برای رسیدن به این هدف طبیعتاً از این ابزار استفاده میکند.
علت دوم به نظرم نداشتن اعتماد به نفس علمی میان دانشجویان است. این فقدان اعتماد به نفس علمی شاید به این مطلب برگردد که آموزشهای لازم به ویژه در بعد پژوهش به دانشجو در مقطع تحصیلی خودش داده نمیشود.
نکته سوم یا علت سوم به نظرم نبود اخلاق علمی است. ممکن است در جنبههای علمی در دانشگاههایمان در واقع کارهایی انجام دهیم و به لحاظ علمی دانشگاههای ما الان نسبتاً جایگاه خوبی دارند؛ اما متأسفانه دانشجویان ما با مباحث اخلاقی علمی و وجدان علمی کمتر آشنا هستند. میخواهم این نکته را به این شکل توضیح بدهم که دانشگاهها باید توأمان علم و اخلاق را با هم و همراه کنند و دانشجو بداند که واقعاً علم باید یک علم جهتدار باشد.
نکته چهارم این است که دانشگاههای ما در حال حاضر عمدتاً به آموزش میپردازند و کمتر به پژوهش توجه میشود. البته آمار و ارقام ندارم ولی اجمالاً میتوانم بگویم نسبت پژوهش به آموزش در کشور بسیار بسیار اندک است. اگر بودجه آموزش و فعالیتهای آموزشی را با بودجه فعالیتهای پژوهشی مقایسه کنید درصد بودجه پژوهشی بسیار کم است که میشود آن را از آمار و ارقام استخراج کرد.
نکته پنجم این است که در بعضی از رشتهها تجربه پژوهشی کافی در نزد طیف عمدهای از مدرسان و استادان دانشگاه وجود ندارد. توضیح مطلب این است که ما به لحاظ کمیمحور بودن گزینش دانشجو در کشورمان خب طبیعتاً در این سالیان، در 10 یا 15 سال اخیر مجبور به جذب تعداد بسیار زیادی مدرس شدیم. طبیعتاً برای آموزش این تعداد دانشجو نیاز به استادان و مدرسان زیادی است و از آن طرف وقت کافی هم برای تربیت استاد و مدرس نداشتیم.
مدرس و استادی که خودش با مبانی پژوهش آشنا نیست طبیعتاً وقتی میخواهد به تدریس و پژوهش بپردازد و دانشجویی را راهنمایی کند، خودش هم شاید آن قوت و قدرت علمی را برای این کار نداشته باشد.
نکته ششم که در خلال صحبتهایم گفتم و تا حدودی اشاره شد، مسئله کثرتگرایی آموزشی است و ورود و خروج تعداد زیاد دانشجو که به پایین آمدن کیفی کار هم در بعد آموزش و هم در بعد پژوهش میانجامد.
نکته بعدی این است که یک مقدار بی میلی و بی اشتهایی علمی به اصطلاح روانشناسان که میگویند «بی اشتهایی علمی» وجود دارد. دلیل این بی اشتهایی علمی هم شاید یک مقدار به بی علاقگی دانشجو به رشته تحصیلیاش برگردد. توجه دارید که بالاخره متأسفانه الان بهگونهای شده که خیلی از جوانان ما فقط به این فکر میکنند که در مقطع لیسانس یا فوق لیسانس در هر رشتهای که شد ادامه تحصیل دهند و مدرکی را به دست بیاورند، بدون توجه به نوع رشته و بدون توجه به اینکه آیا به ماهیت و ذات آن رشته علاقهمند هستند یا نیستند و چون فقط به گرفتن مدرک ـ البته بعضیها را عرض میکنم ـ و مشغول شدن به کاری بر اساس آن مدرک چشم دوختهاند، طبعاً برای دستیابی به این هدفشان میخواهند خیلی زود و از بیراهه بروند و پایاننامهشان را ارائه بدهند.
بالاخره نکته پایانی که میتواند به بهبود وضع کمک کند مسئله نظارت بیشتر راهنمایان و مشاوران و اساساً دانشگاه مربوط در روند شکلگیری پایاننامه است. اساتید راهنما و مشاورانی که در کنار دانشجو قرار میگیرند باید مرتباً کنترل و نظارت داشته باشند و از اینکه دانشجو واقعاً خودش کار را انجام میدهد، اطمینان حاصل کنند.
این مجموعه عواملی است که به نظرم وجود دارد و البته میشود آسیبشناسیهای بیشتری هم انجام داد.
ایکنا: اینکه استاد راهنما و مشاور باید نظارت داشته باشند، چگونه با حجم زیاد دانشجو ممکن میشود؟
نسبت استاد به دانشگاه در بعضی دانشگاهها مشکل دارد. این نسبت متأسفانه نسبت خیلی زیادی است. در واقع خلأ استاد و مدرس داریم. دانشجوی زیاد و استاد قابل و با تجربه برای آموزش و پژوهش هم کم داریم.
طبعاً رابطههای سختگیرانهای برای اینکه یک استاد راهنما در حقیقت آن تعداد رساله یا پایاننامهای را اخذ کند که واقعاً میتواند در طول سال روی آن کار کند، باید گذاشته شود، چون طبعاً راهنما باید همپای دانشجو در آن محور پژوهشی کار کند. راهنمایی پایاننامه این نیست که همه کار را دانشجو انجام دهد و در نهایت یک بسته آمادهای را به راهنما تحویل دهد و راهنما هم فقط یک نگاه سرسری بندازد و جلسه دفاعیه را تشکیل دهد. این چیزی است که الان وجود دارد و این به مسئله خرید و فروش پایاننامه دامن میزند.
البته الان ضوابط وزارت علوم وجود دارد که به طور مثال هر استادی در مقطع ارشد و دکتری حداکثر چند پایاننامه را حق داوری و راهنمایی دارد. به طور مثال هر استاد در مقطع کارشناسی ارشد فکر میکنم در هر سال تحصیلی حداکثر دو یا سه پایاننامه را راهنمایی میکند، ولی این قانون خیلی رعایت نمیشود، دانشگاهها خیلی روی این مسئله نظارت ندارند مخصوصاً وقتی با تقاضای بالای دانشجویان روبهرو میشوند. به طور مثال دانشجویی میخواهد یک استاد خاصی راهنماییاش را بگیرد، آن استاد اگر سقف پایاننامهگیریاش پر هم شده باشد طبعاً با اصرار دانشجو، دانشگاه را هم مجاب میکند که این پایاننامه را هم بالاتر از سقف مجاز به استاد بدهند. همین استثناها باعث میشود که طبیعتاً استاد مربوطه هم نتواند نظارت کافی را داشته باشد.
بهر حال مسئله اهمیت راهنما و مشاور را نباید دست کم بگیریم و همین طور نظارتهایی که خود دانشکده و دانشگاه مربوطه میتواند داشته باشد.
ایکنا: بیشترین نقش بازدارندگی را در چه چیزی میدانید؟
راهکار مقابله با این پدیده مثل همه نابسامانیها و ناهنجاریهای اجتماعی هم میتواند راهکار علمی و فرهنگسازی و هم به موازات آن راهکارهای قانونی و برخوردهای قانونی باشد. این دو باید هم پای هم وجود داشته باشد و نمیشود از یکی صرف نظر کرد. آن مواردی که گفتم طبیعتاً بخشهایی است که میتواند برای ایجاد فرهنگ مناسب و فرهنگسازی در واقع مناسب باشد ولی واقعیت این است که ما با این پدیده بهعنوان یک جرم فرهنگی و علمی باید برخورد کنیم و برخورد قانونی و واقعاً مجازاتهای سختی باید برای آن گذاشته شود، هم برای دانشجویانی که این کار را میکنند و هم برای استادان راهنمایی که یا تعمداً و یا سهواً به خاطر عدم نظارت کافی در این وادی قرار میگیرند.
ایکنا: به نظرتان بهتر است تنبیه را چه کسی لحاظ کند؟
همه اینها میتواند در آن بستهای که برای کیفر و مجازات گذاشتن برای این پدیده در نظر میگیریم در نظر گرفته شود. میتواند بهعنوان جرم اجتماعی برایش مجازاتهای انتظامی در نظر گرفته شود و در کنار آن برخی محرومیتهای اجتماعی و برخی محرومیتهای شغلی برای اساتیدی که این کار را میکنند یا دانشجویانی که این کار را میکنند در نظر گرفته شود. بهر حال دانشجو وقتی ببیند که یک چنین مجازات سختی وجود دارد طبعاً آن جنبه بازدارندگی خودش را خواهد داشت ولی متأسفانه الان نمیبینم در جامعه هیچگونه برخوردی صورت بگیرد، حتی مواردی هم که جرم کشف میشود حتی برخوردی صورت نمیگیرد. حتی اگر بدانند کسی این کار را انجام داده، ممکن است به دانشجو فرصت مجددی داده شود که برود روی پایاننامه و موضوع جدیدی کار کند که طبیعتاً این کافی نیست. باید مجازاتها خیلی شدیدتر، اجراییتر و عملیاتیتر باشد.
ایکنا: فروش پایاننامه مثل نشانه بیماری سیستم آموزش عالی است، آیا این مسئله به این برمیگردد که موضوعات روی نظم خاصی انتخاب نمیشوند؟
فکر نمیکنم. موضوعاتی که برای همه رشتهها در مقاطع گوناگون برای دورههای پژوهشی انتخاب میشوند موضوعاتی در راستای همان رشته است یا جنبه نظری و تئوری یا جنبه کاربردی دارد.
وقتی آن موانعی که گفتم وجود داشته باشد و آن نظارتهایی که گفتم وجود نداشته باشد میتواند منجر به سوء استفاده علمی و این معضل شود.
نوع موضوعی که مورد پژوهش است خیلی مهم نیست. آن موانع را باید برطرف کرد و آن مقتضیات باید وجود داشته باشد. به هر حال تحقق هر پدیدهای در جامعه یک سری مقتضیاتی دارد، مقتضیات باید موجود و مانع هم باشد. متأسفانه موانع زیاد داریم و از آن طرف مقتضیاتی که میتواند به این معضل دامن بزند به نظر من الان زیاد است آن مقتضیات هم باید از بین برود.
ایکنا: آیا اینکه به شخصی، نوشتن پایاننامه را سفارش میدهند، تولید علم محسوب میشود یا نه؟
موضوع دو جنبه دارد؛ اگر آن کسی که این کار را انجام میدهد و واسطه نگارش پایاننامه میشود بخواهد از آثار دیگران استفاده کند طبیعتاً این تولید علم نیست. نسخه چاپی را خطی کردن و خطی را چاپی کردن چیزی به علم اضافه نمیکند. ولی از آن طرف اگر کسی که واسطه انجام این کار است از دانش و علم خود استفاده کند و مقاله یا پایاننامهای بنویسد، تولید علم است ولی تولید علم برای دانشجو نیست.
مقطع نوشتن پایاننامه برای یک دانشجو، مقطع یک نوع جهش علمی است و طبیعتاً فشرده تواناییها و قابلیتهای یک دانشجو است. ما از گذاشتن این دوره چه هدفی داریم؟ میخواهیم دانشجو را محک بزنیم و ببینیم آیا دانشجو به آن نقطه مطلوب علمی رسیده یا نه. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که آن کسی که پایاننامه را به او سفارش دادهاند که بنویسد او هم در واقع از دانش و علم خودش استفاده کند و در حقیقت کار او و خروجی کار او را هم یک نوع پیشبرد و پیشرفت علمی بدانیم طبعاً این ابزار سنجشی برای سنجش علمی دانشجو به شمار نمیآید.