به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، حزب ساختاری سیاسی است که مفهوم مصطلح امروزی آن از کشورهای غربی سر برآورده و در جوامعی که نظامهای دموکراتیک دارند، گسترش یافته است، حتی جوامع سنتی نیز برای عقبنماندن از مدرنیته حزب فراگیری را تشکیل میدهند.
اما نکتهای که در مورد تشکیل حزب در جامعه اسلامی مطرح میشود، کارآمدی حزب است. با توجه به ویژگیهای حزب در غرب به عنوان خاستگاه این مفهوم سیاسی، پذیرش آن در جامعه اسلامی نیازمند رعایت اصولی خواهد بود.
اصل تشکیل حزب بر اساس تفاوتهای میان دیدگاهها و نگرشهاست؛ این در حالی است که اسلام بر وحدت کلمه تأکید دارد. از سوی دیگر احزاب برای رسیدن به قدرت در سطوح مختلف فعالیت خود را گسترش میدهند در حالیکه رسیدن به قدرت در آموزههای اسلام جایگاهی ندارد.
با این حال میتوان با در نظر گرفتن شرایطی، پذیرای حزب و تکثیر آن در جامعه اسلامی باشیم. برخی کارشناسان معتقدند که احزاب میتوانند متکثر باشند و نظریههای مختلفی داشته باشند به شرط اینکه در چارچوب موازین دینی حرکت کنند.
مشکل دیگری که برای تحزب وجود دارد این است که غایت و هدف حزب رسیدن به قدرت است، در حالیکه قدرتمحوری و رسیدن به قدرت در نظام اسلامی اصل و محور نیست. برای اینکه این منطق را هم به مبانی دینی مان عرضه کنیم باید بگوییم کارگزاران و نخبگان نظام باید بتوانند خودشان و شایستگیهای خود را به جامعه عرضه کنند تا مردم کارگزاران ارشد را در جایگاههای مناسب بگمارند. از این باب تلاش احزاب رسیدن به قدرت نیست، بلکه عرضه کردن بهترین افراد با بهترین ویژگیها برای دستیابی به مناسب مهم با هدف خدمت است. اگر این مسئله غایت باشد، آن نقطه منفی که در تحزب غربی وجود دارد قابل همپوشانی است و می تواند رفع شود.
مشکل دیگری که تحزب در نظام غربی دارد این است که اساس تحزب در اختلاف است؛ یعنی پذیرش اختلاف، پذیرش دو گونه رفتار و منطق است، حال اینکه منطق نظام اسلامی وحدت و اتحاد است. طبیعتاً منطق تحزب غربی که اساس دوئیت و اختلاف را به رسمیت میشناسد، در نظام اسلامی وجود ندارد لذا اگر احزاب اختلاف سلیقه دارند نباید به اختلاف و دوئیت در جامعه منجر شود. در منطق مشترک نظام اسلامی و آرمان اسلام اختلافی نیست اما اگر دوئیتی باشد، موجب خدشه در اصل نظام می شود. در اصل نظام گروه مخالف و موافق منطقی ندارد؛ همه باید ذیل نظام ولایی جمع شوند و آن را مستحکم کنند. طبیعتاً اگر قرار است احزاب دوگانگی یا سه گانگی داشته باشند باید ذیل نظام ولایی باشند و ولایتمندی و ولایتمداری خود را به اثبات برسانند. این است که بحرانها را از بین میبرد، وگرنه اگر قرار باشد جدایی بین آنها و ولی حاکم وجود داشته باشد، با اصل فلسفه حاکمیت فقیه جامعالشرایط منافات دارد.
موضوع ایجاد وحدت در کنار تحزب و تکثرگرایی یکی از مهمترین چالشهایی است که مورد توجه قرار گرفته است. حضرت آیتالله خامنهای در یکی از سخنرانیهای خود به این اشکال اشاره داشتند و در این رابطه اظهار کردند: «تحزب میتواند در جامعه انجام بگیرد، در عین حال وحدت هم صدمهای نبیند؛ اینها با هم منافاتی ندارد. منتها آن حزبی که مورد نظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمانهایی ایفاء میکند.
با توجه به مواضع رهبر معظم انقلاب در مورد حزبگرایی، میتوان گفت نظام جمهوری اسلامی نه تنها مخالفتی با این مسئله ندارد، بلکه دست شخصیتها و نخبگان سیاسی را برای تشکیل حزب باز گذاشته است.
«ما با تحزّب مطلقاً مخالف نیستیم. این که خیال کنند ما با حزب و تحزّب مخالفیم، نه، اینطور نیست. قبل از پیروزی انقلاب، پایههای یک حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم؛ اول انقلاب هم این حزب را تشکیل دادیم، امام هم تأیید کردند، چند سال هم با جدیت مشغول بودیم...» (بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه ۱۳۹۰/۰۷/۲۴)
با این حال ایشان موافق هر حزبی با هر رویکردی نیستند. رهبر معظم انقلاب احزاب را در دو گروه تقسیمبندی کردهاند:
«یک حزب عبارت است از کانالکشی برای هدایتهای فکری؛ حالا چه فکری به معنای سیاسی، چه فکری به معنای دینی و عقیدتی. اگر چنانچه کسانی این کار را بکنند، خوب است. قصد عبارت از این نیست که قدرت را در دست بگیرند؛ میخواهند جامعه را به یک سطحی از معرفت، به یک سطحی از دانائی سیاسی و عقیدتی برسانند؛ این چیز خوبی است. البته کسانی که یک چنین توانائیای داشته باشند، به طور طبیعی در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رأی خواهند شد، آنها برنده خواهند شد؛ لیکن این هدفشان نیست. این یک جور حزب است؛ این مورد تأیید است. میدان باز است؛ هر کس میخواهد بکند، بکند». (بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه ۱۳۹۰/۰۷/۲۴)
ایشان در رابطه با دیگر ویژگیهای این نوع از احزاب میگویند: «مجموعهای از صاحبانفکر سیاسی یا اعتقادی و یا ایمانی مینشینند و تشکّلی درست میکنند و میان خودشان و آحاد مردم کانالکشی میکنند و مردمی را با خودشان همراه میکنند، تا فکر خود را به آنها برسانند. کانونهای حزبی تشکیل میشود، هستههای حزبی تشکیل میشود، سلّولهای حزبی تشکیل میشود و اینها در این مرکز مینشینند و افکاری را که خودشان به آن اعتقاد دارند و پای آن ایستادهاند - چه فکر سیاسی، چه فکر غیرسیاسی، چه فکر دینی، چه فکر غیردینی - در این کانالها میریزند و این افکار به تکتک افراد میرسد و آن مردمی که اینها را قبول میکنند، با اینها پیوند پیدا میکنند. به نظر من، این سبک تحزّب، منطقی است. «حزب جمهوری اسلامی» بر این اساس تشکیل شده بود و همینطور بود. (بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی ۱۳۷۷/۱۲/۰۴)
اما نوع دیگری از احزاب، گروههایی هستند که به سبک غربی پای در عرصه تحزب گذاشتهاند. رهبری معظم انقلاب بر این اساس میفرمایند: «اصلاً حزب یعنی مجموعهای برای کسب قدرت. یک گروهی با هم همراه میشوند، از سرمایه و پول و امکانات مالىِ خودشان بهرهمند میشوند، یا از دیگران کسب میکنند، یا بندوبستهای سیاسی میکنند، برای اینکه به قدرت برسند. یک گروه هم رقیب اینهاست؛ کارهای مشابه اینها را انجام میدهد تا آنها را از قدرت پائین بکشد، خودش بشود جایگزین. الان احزاب در دنیا غالباً اینگونهاند. این دو حزبی که در آمریکا به نوبت در رأس کار قرار میگیرند، از همین قبیلند؛ اینها در واقع باشگاههای کسب قدرتند. این نه، هیچ وجهی ندارد. اگر کسانی در داخل کشور ما با این شیوه دنبال تحزّب میروند، ما جلویشان را نمیگیریم. اگر کسی ادعا کند که نظام جلوی تشکیل احزاب را گرفته است، یک دروغ واضحی گفته؛ چنین چیزی نیست؛ اما من اینجور حزبی را تأیید نمیکنم. اینجور حزبسازی، اینجور حزببازی معنایش عبارت است از کشمکش قدرت؛ این هیچ وجهی ندارد» (بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه ۱۳۹۰/۰۷/۲۴)
در این نوع احزاب روابط بر اساس معاملات و داد و ستدها صورت میگیرد. «مجموعهای از خواص، با یک منفعت مشترکی که بین خودشان تعریف میکنند - ولو در خیلی از مسائل با یکدیگر همفکر هم نیستند؛ گاهی خیلی هم با هم مخالفند! – مینشینند با همدیگر قرارداد میگذارند و یک حزب به وجود میآورند. این حزب در میان مردم معروف است؛ اما عضو مصلحتی دارد، نه عضو فکری. تفاوت اساسیش اینجاست. عضو مصلحتی یعنی چه؟ یعنی اینکه فلان سرمایهدار، فلان کاسب، فلان استاد، فلان فیلسوف، احیاناً فلان روحانی، از این حزب حمایت میکند. مثلاً فلان روحانی میگوید من به مریدهای خودم دستور میدهم که به کاندیدای شما رأی بدهند، اما در مقابلش شما باید فرضاً به مسجد یا کلیسای من این امتیاز را بدهید؛ آنها هم قبول میکنند! آن مردمی که رأی میدهند، نه آن کاندیدا را میشناسند، نه فکر حاکم بر او را میشناسند، نه مؤسّسان حزب را درست میشناسند، نه میدانند آن کاندیدا چه کار میخواهد بکند. به صرف اینکه امام جماعت مسجد گفته مثلاً به «حزب کنگره» در هند رأی بدهید، اینها هم رأی میدهند!» (بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی ۱۳۷۷/۱۲/۰۴)
آنچه رهبر معظم انقلاب در این قسم از تحزب مورد اشاره قرار میدهند، ویژگیهای حزب غربی است که در جامعه اسلامی مذموم بوده و باید کنار گذاشته شود؛ «من تحزّب را این نمیدانم که عدّهای از داعیهداران سیاسی، به دنبال کسب قدرت، دور هم جمع شوند - ده نفر، پانزده نفر، بیست نفر - و با شعار و ایجاد هیجان و جذّابیتهای دروغین، مردم یا گروههایی از مردم را به این طرف و آن طرف بکشانند و مرتّب دعوا و اختلاف راه بیندازند و برای اینکه بیکار نمانند، یک مسئله کوچک را بزرگ کنند؛ یک چیز کماهمیت را پُراهمیت جلوه دهند و روزها و هفتهها دربارهاش بحث و تحلیل کنند؛ بر اساس آن، دوست و دشمن معیّن کنند؛ فلان کس، فلان طرفی است، پس دشمن است؛ فلان کس، فلان طرفی است، پس دوست است. بنده اینها را تحزّب نمیدانم. اینها روشهای غلط سیاسی است که در دنیا هم رایج است. (بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان ۱۳۸۰/۰۸/۱۲)
این مسئله که به عنوان «ولایت حزبی» مطرح میشود، مانع جدی تحقق منافع ملی و مصالح عمومی جامعه و کشور است:
«ولایت حزبی و گروهی رایج در غرب و تسلیم بودن بیچون و چرا در برابر مواضع حزبی و جناحی، هیچ نشانی از مردمسالاری واقعی ندارد و در عمل تحقق منافع ملی و مصالح عمومی جامعه و کشور را ناممکن میسازد. (دیدار اعضای شورای اسلامی شهر تهران با رهبر انقلاب ۱۳۷۹/۰۴/۲۷)
بنابراین آنچه در جامعه اسلامی مورد قبول و قابل انطباق است، حزبی است که آغشته و همراه با آموزههای اسلامی باشد و بتواند جامعه را در مسیر کمال، عزت و تعالی قرار دهد. به این ترتیب اعضای یک حزب هرچند گرایش به حزب و جناح خود دارند، اما مسیر و غایت خود را رسیدن به مصالح نظام اسلامی و ایجاد وحدت بین امت قرار خواهند داد.
محمود قرهداغی