کد خبر: 3399280
تاریخ انتشار : ۰۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۹
بحرالعلوم:

شهید «مرتضی کاظمی» به حق عاشورایی بود

گروه جهاد و حماسه: فرمانده گردان ۱۰۶ سپاه خرمشهر درباره شهید مرتضی کاظمی گفت: وی به حق عاشورایی بود و با ایمانی بی‌نظیر در سخت‌ترین عملیات‌ها با صبر و شجاعت شرکت ‌می‌کرد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، سیدرسول بحرالعلوم، فرمانده گردان 106 سپاه خرمشهر، با بیان اینکه شهید کاظمی به حق عاشورایی بود و با ایمانی بی‌نظیردر سخت‌ترین عملیات‌ها با صبر و شجاعت شرکت ‌می‌کرد، در بیان خاطره‌ای از شهید مرتضی کاظمی گفت: وی همیشه می‌گفت (البته به شوخی) خدا کند یک گلوله توپ 203 بخورد روی شصت پایت ولی عمل نکند.
وی افزود: در مرحله اول عملیات آزادی خرمشهر به پنج کیلومتری خرمشهر رسیده بودیم. البته در مسیر، نیروهای پیاده در حال حرکت به‌ طرف جاده اهواز خرمشهر بودند و ما به تصور اینکه نیروهای پشتیبانی ما هستند از آنها با بوق زدن سبقت ‌می‌گرفتیم در حالی‌که اینها نیروهای خط‌شکن بودند. رسیدیم به جاده اهواز خرمشهر ولی خبری از نیروهای عراقی نبود. پشت خاکریز جاده منتظر بودیم که خبری از نیروهایمان بشود که از سمت چپ و پشت سیل بند به فاصله چهار تا پنج متری تانک‌های عراقی بالا آمدند و شروع به شلیک تیر مستقیم کردند. ما غافلگیر شدیم. به هر‌ حال با شهید مرتضی پورحیدری و غلام بوشهری قبضه را آماده شلیک کرده و چند گلوله به‌ طرف آنها شلیک کردیم. یک گلوله در نزدیکی ما اصابت کرد و بنده و شهید مرتضی پورحیدری مجروح شدیم و نیروهای عراقی از پشت خاکریز پایین آمدند و تیر خلاص به بچه‌ها می‌زدند.
بحرالعلوم گفت: ما بودیم با فاصله نزدیک با عراقی ها و فاصله زیاد با نیروهای خودی که با توجه به حجم زیاد آتش بعدها شنیدیم که شهید رضا موسوی فریاد می‌زد «بروید  بچه‌ها را به عقب بیاورید» ولی دشوار بود تا اینکه دیدم یه قبضه 106 به فرماندهی شهید مرتضی کاظمی و رانندگی مسعود فیلیان و خدمه حسن عباسپور به‌طرف تانک‌های عراقی با سرعت رفتند و در فاصله شاید 100 متری آنها شروع به تیراندازی کردند. حال و هوای عجیبی بود. یک قبضه از ما با چندین تانک در روز روشن رو در رو به یکدیگر شلیک می‌کردند تا اینکه یکی از تانکها را زدند و بقیه طبق معمول فرار کردند و به پشت خاکریز پایین رفتند و در همین حال نیروهای خودی برگشتند. در حین برگشت، شهید مرتضی کاظمی، من و شهید مرتضی پورحیدری را دید و طرف ما آمدند و ما را با خود به عقب آوردند. تا ما را دید گفت: عمو خالق باختند. گفتم: آره آخرش حرفت به شکلی درست درآمد و یکی از ترکش‌ها به شصت پایم خورده و آن‌ را قطع کرد. با خنده گفت: من گفتم عمل نکند ولی عمل کرد.
وی تصریح کرد: عجیب شجاعتی داشتند. هیچ‌وقت صحنه رو در‌ رو شدن آنان با تانک‌های عراقی‌ را فراموش نمی‌کنم.  شهید مرتضی پورحیدری پایش از سه قسمت آسیب دیده بود که گویا در بیمارستان اهواز با قطع و خونریزی زیاد به شهادت رسید.
بحرالعلوم گفت: مرتضی در سایه پدری مومن و متدین و در کنار برادرانی متعهد بزرگ شد. رفتار و اخلاق وی همه را شیفته خود کرده بود، افتخار ‌داشتم، چند صباحی در کنار این عزیز باشم. هر چقدر بگویم، باز هم از رساندن و ردیف‌ کردن بهترین و زیباترین جملات ناتوان می‌مانم. آن‌ هم از شهیدان. مرتضی همیشه آرام و در سخت‌ترین شرایط در کنارم بود. در بیشترین عملیات‌ها در خوزستان در کنار مرحوم حسن عباسپور و محمد پورحیدری، فرماندهی قبضه را عهده دار بود.
وی افزود: دقت شلیک و نقطه زنی را از فرهاد ملایی آموخته بود. در سخت‌ترین شرایط در کنارمان بود. می‌گفت: «دنیا گذراست اونایی که خیلی فکر می‌کنند بزرگن گول قدشون رو خوردن فکرشان کوتاهه، یه روزی زندگی غروب می‌کند، باید فکر آخرت بود».

captcha