حیات امروز ما چگونه باید در ذیل حیات قرآنی قرار بگیرد، اولین گام به نظر میرسد جایگاه امروزمان در نسبت با حیات قرآنی سنجیده شود. ما نمیتوانیم امروز را ندیده به سوی قرآن برویم و از آن برای امروز ثمرهای دریافت کنیم، از این رو به نظر میرسد رسیدن به حیاتی قرآنی و بهرهبردن از ثمرات قرآنی منوط به شناخت امروز نیز باشد. حیات معاصر پیچیدگیهای خاصی دارد که نمیتوان بدون در نظر گرفتن آنها نسخهای را برای آن پیچید.
مساله هویت
امروز ما در دو محیط تو در توی کلی زندگی میکنیم، اولین محیط ملی است و شامل کشوری میشود که ما در آن زندگی میکنیم، از سویی دیگر هر انسانی در این جهان در جغرافیایی ملی میزید و لوازم و مقتضیات چنین محیطی او را در بر گرفته است، به بیان دیگر امروزِ ما به دو معنای کلی میتواند تعبیر شود، اولی تعبیر ما در ایران و دومین تعبیر ما در جهان و سطح بینالملل هستیم.
البته «ما» تعابیر مختلفی میتواند داشته باشد، مای فیزیولوژیک، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، عقیدتی، خانوادگی، روحی و ... معنای مختلفی دارد، نمیتوان سخن از ثمرات قرآنی کرد و مشخص نکرد موضوع بهرهمندی که و از چه حیث میخواهد باشد. حیات معاصر لایههای مختلف معرفتی و وجودیای دارد که همه ما با آن درگیر هستیم و بدون این لایهها وضعیت ما مبهم خواهد بود.
روش و بهرهگیری از ثمرات قرآن
بهرهگیری از ثمرات قرآن منوط به داشتن روش درستی برای فهم معنای قرآن است، زیرا بدون روش هیچ کاری نمیتوان انجام داد و هر کاری از الگویی برای انجام داده شدن تبعیت میکند. نمیتوان گفت کاری بدیهی است، زیرا فعل انسانی دارای شاخصههایی است که از آغاز تا رسیدن به نتیجه همراهی میکند و این به ساختار وجودی جهان باز میگردد.
فعل به مثابه معلول و پدیده نیازمند علت است و علت در خود ضرورت را دارد، به این معنا که نمیتوان کاری را با روشی انجام داد و به نتیجه نرسید. روش فرایند همیشگی انجام یک کار است که در هر بار انجام پیگیری میشود و اگر ما کاری را با روشی انجام دادیم و به نتیجه نرسیدیم به این معنا خواهد بود که یا روش نادرست است و یا به درستی پیروی و انجام نشده است.
بهرهگیری از قرآن خود نوعی فرایند و فعل است و نیاز به روش میباشد. روش فهم نیز بر اساس زمان و مکان میتواند به دوران نزول و عصر پیامبر و دوران پس از پیامبر تقسیم شود، زیرا در دوران پیامبر ایشان حضور داشتند و میتوانستند فهم درست را بیان کنند و در دوران پس از ایشان باید معیارهایی برای فهم درست از قرآن در نظر گرفت.
استخراج معارف قرآنی کاری خطیر است و نمیتوان هر معرفتی را به عنوان معرفت قرآنی عنوان کرد، زیرا معرفت قرآنی باید با ملاک یا روش معرفت قرآنی هماهنگ باشد. از این رو از دیرباز فهم قرآن نیازمند معارف و شرایطی خاص بوده است که از در مکاتب و رویکردهای اسلامی وحدت نظری وجود ندارد.
اما به صورت کلی میتوان دو رویکرد عام برای فهم قرآن در نظر گرفت، در رویکرد اول فهم قرآن منوط به حدیث و روایات تاریخی است. در این گرایش این پیامبر است که صلاحیت تفسیر و یا بیان معارف قرآنی را دارد و پس از وی باید به سنت ایشان رجوع کرد و احادیث موجود در این زمینه را در نظر گرفت. در میان شیعیان تفسیر روایی چنین مبنایی دارد و فهم قرآن را تنها از طریق پیامبر و ائمه اطهار ممکن میداند، از اینرو معارف و ثمرات قرآن تنها از طریق مشخص شده ممکن خواهد بود، سوالی که این روش باید به آن جواب دهد این است که «ما» که در زمان خاص قرار گرفته است و شرایطی جدید و در حال تغییر بر آن میگذرد، چگونه باید از ثمرات قرآن که در احادیث است بهرهمند شود. از این رو به نظر میرسد باید معیار و ملاکهایی برای استفاده از قرآن و احادیث ارائه شود و نمیتوان با ارجاع به متن، مشکل روش را حل کرد.
از سوی دیگر اگر استفاده از روش را تنها روش ندانیم، روشهایی مانند روش قرآن به قرآن، عقلی یا اجتهادی و روش عرفانی راههایی برای بهرهمندی از معارف قرآنی هستند و میتوان از این روشها بهرهجست، اما این بهرهجویی باید بر اساس مایی باشد که آن را تعریف و تحدید کردهایم.
روش و بهرهگیری بر مبنای روش نکته مهمی است که وحدت معرفت قرآنی را تحتتاثیر قرار میدهد، بسیاری از کسانی که ادعای معرفت قرآنی دارند، مخالف نص صریح قرآن عمل میکنند، اما خود را قرآنی معرفی میکنند. نگاهی به این جریانات نشان میدهد که آنها در اقلیت هستند و رای آنها بر خلاف اکثریت مسلمانان است. از سویی دیگر یکی از شاخصههای این جریانات عدم فهم درست از موقعیت امروز است. سلفیون جهادی از چنین گروههایی هستند که بدون در نظر گرفتن روش و نفی آن از یک سو و نیز حذف خصوصیت زمانی و مکانی که در آن قرار دارند به قرآن عمل میکنند، اما بسیاری از مسلمانان آن عمل و آن ثمره را قرآنی نمیدانند.