کد خبر: 3472159
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۰:۵۶

خاطرات کوچکترین اسیر اردوگاه موصل عراق منتشر شد

گروه جهاد و حماسه: کتاب «فتاح» که به تازگی منتشر شده،‌ خاطرات اسیر آزاده، فتاح محمدی است که به مدت 99 ماه و 13 روز در زندان‌های عراق اسیر بود.

میترا رفیعی، نویسنده این اثر در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) عنوان کرد: کتاب «فتاح» خاطرات اسیر آزاده فتاح محمدی است که به مدت 99 ماه و 13 روز در زندان‌های عراق اسیر بود. وی از 15 سالگی به جبهه رفت ‌و‌ در 10 کیلومتری بصره به اسارت نیروهای بعثی درآمد و به مدت 99 ماه و 13 روز در اسارت ماند.

وی ادامه داد: فتاح محمدی در سال‌های اسارت عضو گروهی مخفی به رهبری مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین علی‌اکبر ابوترابی بود که به فعالیت‌های فرهنگی و ورزشی در میان اسرا می‌پرداختند.

رفیعی با بیان اینکه اسارت فتاح محمدی پر از ناگفته‌هاست، افزود: در کتاب فتاح ضمن روایت زندگی ساده محمدی، روزگار پرتلاطم اسارت وی نیز به تصویر کشیده شده است.

وی با بیان اینکه کتاب فتاح در 353 صفحه به سفارش حوزه هنری استان کهگیلویه و بویراحمد نوشته شده است، توضیح داد: نخستین گفت‌وگوی من با فتاح در تابستان 1391 آغاز شد و هر هفته یا دو هفته یک بار این جلسات تجدید می‌شد. پس از نگارش گفت‌وگوها، احساس کردم بعضی از فرازها باید دقیق‌تر و بیشتر مورد پردازش قرار گیرند. بنابراین دوباره و چند باره به سراغ راوی خاطرات رفتم و در این نشست‌ها نیز فتاح محمدی ضمن یادآوری بعضی موارد، قسمت‌هایی از کتاب را اصلاح می‌کرد.
رفیعی افزود: یادآوری جزئیات خاطرات و ذکر اسامی به دلیل اینکه مدت زیادی از زمان وقوع آنها می‌گذشت اندکی سخت بود، با این وجود تلاش کرده‌ام تا سندیت و اصالت خاطرات وی به هیچ روی خدشه‌دار نشود؛ از این رو به رغم نزدیکی نثر اثر به روایت داستانی همه وقایع به دور از هر گونه رنگ‌آمیزی خیال‌انگیز و تصنعات ادبی، همان‌ مواردی است که فتاح در خاطرات شفاهی خود بازگو کرده.
بخشی از روایت فتاح به این شرح است: «خیلی وقت بود که دلتنگ و بی‌تاب بودم. دلم تاب می‌خواست و یک هل محکم، تا بریزد هری هر آنچه را در خودش تلنبار کرده بود؛ همان حرف‌های زخم‌خورده و نمناک را. باید می‌گفتم... چیزی از درون مرا مجبور کرد که سکوتم و بغض‌های سربسته و گره‌ خورده‌ام را بشکنم تا آرام گیرم و قرار بی‌قراری‌ام شود گفتن از آن سال‌ها؛ سال‌های پرواز در قفس، سال‌هایی که از قافله شقایق‌ها جا ماندم و به حکم تقدیر در چنگ جنگ گرفتار شدم. سال‌هایی که لحظه‌لحظه اندیشه پرواز را در ذهن مرور می‌کردم و چه روزگار غریبی بود زیستن در غربت. چه بسیار آینه‌ها که به سنگ سنگدلی شکستند و انبوهی از اندوه در قاب خاطره‌ها به یادگار ماند. چه بار سنگینی است از آن روزها گفتن...، ولی باید گفت و نوشت تا مچ قلم‌هایی که بخواهند هشت سال عشق‌بازی ما را درست ننویسند، بگیرد. تکلیف امروزمان حساس‌تر و سنگین‌تر از دوران انقلاب و حتی سال‌های دفاع مقدس است. ما همه مسئولیم.»

در بخشی از این کتاب که مربوط به حضور مرحوم حجت‌الاسلام علی‌اکبر ابوترابی در میان اسراست، آمده: «بعد از اینکه با همه اسرا دست داد، گوشه‌ای نشست. همه دورش حلقه زدیم. با بسم‌الله شروع کرد و در ادامه گفت: «پسرانم، به اسارت به‌ عنوان یه نوع زندگی نگاه کنید. ما باید سعی کنیم خودمون رو زنده نگه داریم .‌آزادگی اونه که اگه توی زندان هم باشی، آزاده باشی. نذارید کسالت و غم به شما چیره بشه که این دشمن شماست و خود شیطانه. خودتون رو مشغول کنید. نذارید روزمرگی پیدا کنید. برنامه‌ریزی کنید و کارهای فرهنگی انجام بدید. کلاس‌های آموزشی، ورزشی و...، هر کس هر توانایی که داره انجام بده و به بقیه یاد بده که این زکات علمشه. وقتی توی این زندان این کارها رو انجام بدید، ثوابش از زمانی که آزاد بودید بیشتره. حاج‌آقا مروتی مسئول فرهنگیِ شماست. آقای موسوی هم کنارشه. هر کس هر توانایی‌ داره، اعلام کنه تا گروه‌بندی بشید و کلاس‌ها شروع بشه. حتما به قرآن و روخوانی قرآن توجه کنید. اینجا باید سکوی پرتابی باشه برای پیشرفت آینده‌تون در زمانی که به ایران برگشتید. روزانه برنامه‌ریزی کنید. هر روزتون باید بهتر از دیروز باشه.‌»

کتاب «فتاح» در جشنواره خاطره‌نویسی ادبیات دفاع مقدس که سال 93 برگزار شد، مقام اول را کسب کرد.

captcha