به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) مراسم بیستوهفتمین جلسه دیدار جامعه قرآنی با خانواده معظم شهداء امروز چهارشنبه 17 آذرماه با حضور رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ در منزل خواهر شهید «حسین الوندی» برگزار و از خانواده این شهید تقدیر شد.
حسین الوندی متولد سال 48 بود. وی از کودکی علاقه زیادی به محافل قرآنی و مسجد داشت و همواره در فعالیتهای مسجد شرکت میکرد. حسین دوران دبیرستان خود را در دبیرستان فلسفی گذراند و هربار که میخواست مدرسه را تغییر دهد، مدیران آموزشگاه به دلیل درس خوب و اخلاق ویژه وی اجازه نمیداند که از آن مدرسه برود.
شهید الوندی در تعطیلات دوران تحصیل خود بیخبر به جبهه میرفت و در حالی که کسی خبر نداشت مدام در رفت و آمد؛ اخلاق خوبش مثال زدنی بوده و تا زمانی که در خانواده حضور داشت در همه حال و همه شرایط احترام پدر و مادر و بزرگان را نگه میداشت.
بعد از اتمام تحصیلش در مقطع دبیرستان به اصرار راهی جبهه میشود، هرچه پدر از او میخواهد که بماند و به جبهه نرود گویا بیاثر بوده و حسین خود را وقف راه امام شهیدش حضرت سیدالشهداء(ع) کرده و دل از دنیا برگرفته بود و به این ترتیب راهی جبهه شد.
چند وقت بعد حسین به مرخصی آمد و در حالی که دستانش را حنا گرفته بودند با خانواده دیدار کرد، خواهر حسین نقل میکند؛ ما به دستان حسین میخندیدیم و سر به سر او میگذاشتیم اما حسین میگفت نخندید این حنا را حضرت فاطمه زهرا(س) به دستانم گذاشتهاند و این برای ما عجیب بود. شهید الوندی چند روزی را نزد خانواده میگذراند و یک روز به خانواده خبر میدهد که قصد دارد به جمکران برود، وقتی که به جمکران میرود بدون خبر به خانواده به قصر شیرین اعزام میشود و بعد از چند روز به خانواده خبر میدهند که به جبهه اعزام شده است.
بعد از مدتی بیخبری و پیگیریهای مکرر پدر روزی به خانواده تماس میگیرند که فرزندتان مجروح و به بیمارستان منتقل شده است. وقتی خانواده با عجله خود را به بیمارستان میرسانند، شهید الوندی را در حالی میبینند که خمپاره دشمن تن او را بهشدت مجروح کرده بود و پارچهای که بر تنش کشیده بودند از زیر گلو تا شکمش خونی بود.
پدر که بیتاب دیدار فرزندش بود با خواهش و زاری وارد اتاق حسین میشود و وقتی بازمیگردد به خانواده میگوید که لباسهای عزا را آماده کنید، حسین را از بالا میخواهند و او به آرزویش رسیده است.
خواهر شهید تعریف میکند پرستاران بیمارستان میگفتند یک شب حسین به هوش آمد و گفت مردی را دیده که به بالینش آمده و گفته که امام هشتم(ع) است و سپس دوباره بیهوش میشود.
روزی که پیکر پاک این شهید را برای وداع به مسجد محل منتقل میکنند تمام اهل محل عزادار بودند و حتی مسئولان مدرسه شهید الوندی بر بالین شهید حاضر شدند و مدتی را با گریه به درد دل کردن با شهید نشستند.
شهید الوندی بسیار به رهبری و ولایت فقیه اعتقاد داشت و در وصیت خود از همه ادامه دادن راه شهدا و پشتیبانی از ولایت فقیه را خواستار شده است.
راهش پر رهرو و یادش گرامی.