به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، پسر جانباز شهید، علی خوشلفظ، راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» دلنوشتهای را برای پدرش بیان کرده است که متن آن را در زیر میخوانید:
«دو روز است که کپسول اکسیژن کنار تختت تنها مانده است و از دست تو نفس راحتی میکشد، اما من، مادر و خواهرم در نبود تو نفسهایمان به شماره افتاده است و رشک میبریم و غبطه میخوریم، به صدها همرزم شهیدت که سالها چشم انتظارت بودند و حالا زیر خیمه انصارالحسین جمعتان جمع است. خوشا به حالتان.
حالا میفهمم معنی صبر و سوختن را، که تو هر شب و هر روز پیش چشممان سوختی و مثل شمع آب میشدی و دم بر نمیآوردی. تو در کنار حماسه جهاد هشت سالهات به اوج قله صبر رسیدی و مزد اخلاصت را بعد از 30 سال گرفتی.
پس گوارا باد بر تو لذت همجواری با اولیاء خدا.»