به گزارش ایکنا؛ حجت الاسلام و المسلمین رسول جعفریان استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران در کانال تلگرامی خود مطلبی را با عنوان «دانشگاه را پایاننامه محور کنیم» منتشر کرد که در ادامه این متن از نظر میگذرد؛
بنده فکر میکنم نوشتن یک پایاننامه یا رساله، برای دانشجوی ارشد یا دکتری، مهمترین مرحله تحصیلی برای یک دانشجو است. دانشجو، با نوشتن رساله، خود را محک میزند و همه تصمیماتی که برای او به خصوص از جهت شغلی گرفته میشود، باید بر اساس پایان نامه او باشد. این را اگر به عنوان یک اصل بپذیریم، نوع نگاهمان به کار استاد و دانشجو تغییر میکند و بهتر میشود.
حاصل کار دانشجو بعد از سالهای درس خواندن، نگارش رساله و پایاننامه است و بنابرین، این خروجی، متعلق به جامعه بوده و برای همین، و این که هزینه زیادی برای این دانشجو صرف شده، باید با بهترین کیفیت ارائه شود. مسلما اگر پایاننامه ضعیف باشد، خسارت زیادی برای دانشگاه و جامعه خواهد بود. ارزیابی او در نهایت با پایاننامه است و باید راههای تازه برای ارزیابی او از این طریق تعریف و برای شغلهای بعدی او در نظر گرفته شود.
نه تنها ارزیابی دانشجو، بلکه ارزیابی یک دانشگاه، یک دانشکده و یک استاد، عمدتا باید روی بررسی پایان نامه باشد. عناوین، روش کار دانشجو و استاد، تعداد مقالات چاپ شده از آن، و حتی یک داوری کلان درباره مجموعه پایاننامههای یک دانشکده، آن هم با معیارهای منظم و مشخص و آماری و کیفی، باید معیار تعلق بودجه به آن دانشکده باشد.
به نظرم شکل فعلی پایاننامه نویسی، دست کم برای همه رشتهها مطلوب نیست و بیشتر مثل نوشتن یک کتاب با بند و بیل اغلب بیهوده است. نگارش یک اثر مدون، البته خوب است، اما مهمتر از همه آن است که خروجی کار، یک کار نو و اجتهادی باشد. شاید بهتر باشد در یک زمینه خاص، به جای یک رساله مفصل، دانشجوی دکتری، سه مقاله پژوهشی و دو ارائه جدی داشته باشد و همان به جای پایان نامه پذیرفته شود. دانشجوی ارشد هم میتواند دو مقاله علمی پژوهشی با یک ارائه داشته باشد. شاید در رشتههای هنر، باید پایاننامه را جور دیگری تعریف کرد. فنی هم همین طور است.
فارغ از این که پیشنهاد بالا پذیرفته شود یا خیر و در شرایط فعلی، بهتر است تصویب شود که هر دانشجوی ارشد مانند دکتری، باید دست کم یک مقالهاش را در یک مجله معتبر علمی ـ پژوهشی یا دست کم ترویجی منتشر کند، یا بخشی از محتوای رسالهاش را در یک همایش ارائه دهد، مهم این است که کار دانشجوی ارشد هم، مثل دانشجوی دکتری، کاری تازه و قابل عرضه برای حل یک مسأله باشد.
بسیاری از استادان راهنما و مشاوران، وقت کافی برای پایاننامهها نمیگذارند. این یکی از دلایل اصلی روی آوردن دانشجو به استادان یا شبه استادانی است که بیرون دانشگاه میتوانند به او کمک کنند. باید برای این کار فکری کرد تا دانشجو به سراغ منابع غیر متخصص، اما حرفهای در پایاننامه نویسی نرود.
به نظر میرسد امتیازات استادان راهنما درارتباط با کارشان باید از نو تعریف شود. کار مشترک به معنای واقعی مشترک میان استاد و دانشجو باشد. البته تعداد استادان کم است که در این زمینه باید جبران و بر شمار استادان (ضمن کم کردن دانشجو در سراسر کشور) افزوده شود و استادان بیشتری به کار گرفته شوند. یک استاد، نه به کلاسهای زیاد که در آنها کار معلمی میکند، بلکه به همکاریش با دانشجو در نوشتن تحقیقات کلاسی و پایاننامهای باید ارزیابی شود.
به نظر من شکلگیری «نهادهای کمک پژوهشی» برای یاری رساندن به دانشجوی در حال نگارش رساله، در بیرون دانشگاه عیبی ندارد، زیرا کمک مهمی به دانشجویانی است که در نگارش و پژوهش ضعیف هستند. در واقع، مانند مراکزی که در جریان کنکور به دانشجویان آموزشهای بیشتری میدهند و برای جلوگیری از کارهای زشت نگارش رساله و پایاننامه به شکل غیر رسمی، مراکزی متشکل از استادن برجسته باشد که بتواند در نگارش پایاننامه و تحقیقات دانشجویی خارج از چارچوب رسمی دانشگاه کمک کند. این کار قواعد خاص خود را میخواهد اما باید آزاد و بدون دخالت باشد. دانشگاه خروجی را ببیند و بتواند ثابت کند که متعلق به دانشجو است.
انتهای پیام