به گزارش ایکنا از خراسان رضوی شیوه عزاداری برای امام حسین(ع) متفاوت است که البته برخی افراد اینگونه عزاداریها را نسخ میکنند اما در نگاه شهید مطهری این نیز به شیوه دیگری تبیین شده که در بحث ذیل به آن پرداخته میشود.
شهید مطهری در کتاب نهضت حسینی میگوید: من برای این دستهها حقیقتاً احترام قائل هستم، چون ابراز احساسات است، احساساتی صددرصد طبیعی ناشی از عقیده و ایمان. آنهایی که میدانند اگر در این ملت احساسات طبیعی ناشی از عقیده و ایمان درباره قهرمانان بزرگ آن ملت وجود داشته باشد چقدر ارزش دارد، میدانند که من چه میگویم. نباید اینها را نسخ کرد، نباید با اینها مبارزه کرد، باید اینها را اصلاح کرد.
باید این احساسات بسیار بسیار عظیم را که فقط ناشی از قدرت عقیده و ایمان است، اصلاح کرد. آیا اگر شما میلیاردها دلار خرج کنید، میتوانید یک چنین احساساتی در ملت به وجود آورید.
اینکه آن بابا از جیب خودش پول خرج میکند، خودش را بیکار میکند، زنجیر برمیدارد و پشت خود را سیاه میکند و اشک او هم متصل و جاری است، ارزش دارد و نباید با آن مبارزه کرد و گفت این کارها وحشیگری است. ابراز احساسات برای قهرمانان بزرگ تاریخ وحشیگری نیست. فقط اشتباه او در این است که وقتی میخواهد ابراز احساسات کند، به شکلی ابراز احساسات می کند که نمایشگر قهرمانی جنایتکارانه جنایتکاران و نمایشگر مظلومیت آن کسی است که به او عشق میورزد و علاقه دارد.
او نمیداند حالا که میخواهد نمایشگری کند، باید طوری نمایشگری بکند که نمایشگر حماسه حسینی باشد، نمایشگر آن جنبه نورانی و روشن تاریخ عاشورا باشد، نمایشگر روح حسین بن علی(ع) باشد. خوشبختانه کم و بیش این بیداری پیدا شده و گاهی انسان به چشم میبیند که بعضی از دسته جات توجه کردهاند که چه باید بکنند و چه میکنند.
بزرگی روح و حماسه
مردی بزرگ، روحش صاحب حماسه است، خواه برای خودش کار کرده باشد یا برای یک ملت و یا برای بشریت و انسانیت کار کرده باشد و یاحتی بالاتر از انسانیت فکر کند و خودش را خدمتگزار هدفهای کلی خلقت بداند، که اسم آن را رضای خدا میگذارد، به دین معنی که خداوند این خلقت را آفریده و برای آن یک مسیر و هدف کلی قرار داده است. این راه راه رضای خداست.
مرد بزرگ کسی است که در روحش حماسه وجود داشته باشد. غیر از این نمیتواند باشد. نادرشاه افشار اگر یک حماسه در روحش وجود نداشت نمیتوانست افاغنه را از ایران بیرون کنند و نمیتوانست هندوستان را فتح کند. این خودش یک حماسه است اما این که بعد کارش به یک مالیخولیا کشید و خودش دشمن جان ملت خودش شد مطلب دیگری است.
اسکندر، خواه ناخواه در روحش یک حماسه، یک موج وجود داشته است، شاه اسماعیل همینطور، ناپلئون همینطور. اسکندر، نادرشاه و شاهاسماعیل همه اینها یک اراده بزرگ هستند، یک همت بزرگ هستند، این حماسه بزرگ هستند اما حماسه مقدس نیستند، برای این که هیک از اینها میخواهند شخصیت خود را توسعه دهند. میخواهند همه چیز را در خودش هضم کنند میخواهند ملتها و مملکتهای دیگر را در مملکت خویش هضم کنند و لذا از نظر یک ملت یک قهرمان ملی است اما از نظر ملتی دیگر جنایتکار است.
اسکندر برای یونانیان یک قهرمان است و برای ایرانیان یک جنایتکا، برای یونانی یک قهرمان است، چون به یونان عظمت داد چون قدرتهای دیگر، ثروتهای دیگر، عظمتهای دیگر را خورد کرد و پرچم یونان را در مملکتهای دیگر به اهتزاز درآورد. اما از نظر قوم مغلوب اما او نمیتواند یک قهرمان باشد ناپلئون برای فرانسویها یک قهرمان است، اما آیا برای روسیه و یا انگلستان قهرمان است؟ البته نه. آنها حماسه هستند اما یک حماسه فردی از نوع خودخواهی. یک حماسه بزرگ یعنی یک خودخواهی بزرگ است، یک خودپرستی بزرگ است، یک جاهطلبی بزرگ است اما این حماسهها مقدس شمرده نمیشود.
مشخصات حماسه مقدس
حماسه مقدس آن کسی است که روحش برای خود موج نمیزند، برای نژاد خود موج نمیزند، برای ملت خود موج نمیزند، او اساسا چیزی را که نمیبیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را میبیند و اگر خیلی کوچکش کنیم باید بگوییم بشریت را میبیند.
این آیه از قرآن یک آیه حماسی است «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» ای اهل کتاب، ای کسانی که ادعای مذهب دارید! بیایید با یکدیگر یک سخن داشته باشیم، بیایید خودمان را فراموش کنیم، بیایید یک سخن را ایده خودمان قرار برهیم: و آن اینکه جز خدا هیچ معبودی را قابل پرستش ندانیم، بیایید استثمار را ملغی کنیم، استعباد را ملغی کنیم، بشرپرستی را ملغی کنیم، عدل و مساوات را بیاوریم. نگفت قوم من و قوم تو با هم همدست شویم و پدر قوم دیگر را دربیاوریم.
پس یک جهت که این حماسه مقدس میشود این است که هدفش مقدس و پاک است، مثل خورشید عالمتاب که بر همه جهانیان میتابد. دومین جهت مقدس اینگونه قیامها و نهضتها این است که در شرایط خاصی که هیچکس گمان نمیبرد قرار گرفتهاند، یعنی یک مرتبه در یک فضای تاریک و ظلمانی یک شعله روشن میشود، شعلهای در یک ظلمت مطلق؛ فریاد عدالتی است در یک استبداد و ستم مطلق، جنبشی است در یک سکون و درحالی که همه ساکن و مرعوبند، کلام و سخنی است در یک خاموشی مرگبار.
سومین جهت تقدس نهضت حسینی این است که در آن یک رشد و بینش نیرومند وجود دارد؛ یعنی این قیام و حماسه از آن جهت مقدس است که قیامکننده چیزی را میبیند که دیگران نمیبینند، همان مثل معروف: «آنچه را دیگران در آینه نمیبینند او در خشت خام میبیند»، اثر کار خودش را میبیند، منطقی دارد مافوق افراد عادی، مافوق منطق عقلانی که در اجتماع هستند. ابنعباس، ابن حنیفه، ابن عمرو و عده زیادی در کمال خلوص نیت، حسن را از رفتن به کربلا نهی میکردند.
آنها روی منطق خودشان حق داشتند، اما حسین(ع) چیزی را میدید که آنها نمیدیدند. آنها نه به اندازه حسین بن علی(ع) احساس خطر میکردند و نه میتوانستند بفهمند که چنین قیامی در آینده چه آثار بزرگی دارد، اما او به طور واضح میدید. چندین بار گفت: به خدا قسم اینها مرا خواهند کشت، به خدا قسم که با کشته شدن من اوضاع اینها زیرورو خواهد شد. این بینش قوی اوست.
منبع: نهضت حسینی اثر استاد شهید مرتضی مطهری
انتهای پیام