کد خبر: 3934835
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۳۹۹ - ۱۷:۲۵
محمدمهدی اسماعیلی:

عدالت‌محوری و ارتقای کرامت مردم؛ هویت حکمرانی ولایی

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بیان کرد: اگر می‌گوییم حکمرانی ولایی، در مقابل حکمرانیِ عقلانیتِ ابزاریِ غرب قرار دارد، یعنی حکمرانی که در اندیشه سیاسی غربِ جدید مطرح شده است و این حکمرانی ولایی در مقابل حکمرانی معطوف به عقلانیتِ ابزاری است و حکمرانی ولایی نوعی حکمرانی است که هدف آن، ارتقای کرامت مردم، ایجاد رفاه برای همه مردم و استقرار عدالت در جامعه مبتنی بر ارزش‌های الهی است.

به گزارش ایکنا، پنل تخصصی «الگوی حکمرانی ولایی» از سلسله پنل‌های دومین همایش ملی حکمرانی ولایی امروز، 22 آبان‌ماه، با حضور فرزاد جهان‌بین، عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد؛ امیر سیاهپوش، عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی؛ محمدمهدی اسماعیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، به صورت وبیناری برگزار شد. محمدمهدی اسماعیلی در این نشست به تعریف حکمرانی ولایی و همچنین مقایسه آن با حکمرانی غربی پرداخت. متن سخنان وی در ادامه از نظر می‌گذرد؛

در بحث حکمرانی، جمهوری اسلامی یک الگوی جدیدی را ایجاد کرد و این کلیدواژه حکمرانی مبتنی بر ادبیات خاصی است که در جریان اندیشه سیاسی غرب در دوره‌های اخیر، مرتباً در موردش صحبت شده و تلاش بر این بوده است که در بحث حکمرانی و یا حکمرانی خوبی که اتفاق می‌افتد، نشان دهد که قاعده حاکمیت و حکومت، فارغ از گرایش‌های ایدئولوژیک، یک مفاهیم روشن و قابل اندازه‌گیری دارد که باید در هر حاکمیت سیاسی خودش را نشان دهد و بتواند عنوان حکمرانی خوب را بگیرد.

ولایت و امامت؛ کلیدواژه اندیشه سیاسی شیعی

حکمرانی ولایی، ناظر به یک تأسیس جدید واژگانی است و این بحث آن را مبتنی بر نگاه اندیشه خودمان در حوزه اندیشه سیاسی شیعی مطرح می‌کنیم. این مفهوم ولایت و امامت از کلیدواژه‌های اصلی حوزه اندیشه سیاسی شیعی است. البته شاید یک‌وقت سر این موضوع هم بحث شود که آیا بین بحثی که در مردم‌سالاری دینی و یا نواندیشی دینی داریم با حکمرانی ولایی نیز مناسبت و مشابهت‌هایی وجود دارد یا خیر. طرح عام آن به زودی در حوزه ادبیات سیاسی منتقدینی خواهد داشت و می‌گویند که حکمرانی ولایی و غیرولایی ندارد. مانند بحث مردم‌سالاری که محل مناقشاتی شده است، در این حوزه مفهومی نیز این مسئله را می‌بینیم.

در حوزه حاکمیت اندیشه سیاسی شیعی، یک تحول بنیادین را در حدود دویست‌وسی سال قبل پشت سر گذاشته‌ایم. همیشه تِز اصلی بنده در مواجهه با مفاهیم جدید این بوده که محل نزاع را روشن کنم. حال باید این پرسش را مطرح کرد که آیا تحولات فکری که در حوزه اندیشه شیعی رخ داده، متأثر از آشنایی و ورود غرب به حوزه مفهومی شیعی بوده است؟ همکاران ما در کارهای علمی خود روی این نکته می‌ایستند که یک سنت مرسوم در حوزه فکری داشته‌ایم که این سنت فکری ما با ورود تفکر جدید غرب مواجه شده است و در یک جاهایی گفت‌وگو برقرار کرده‌ایم و در موارد نیز موفق نبوده‌ایم، اما دلیل این به‌هم ریختگی این بود که با یک هژمونی مفهومی از جانب غرب مواجه شدیم.

نقش پایه‌ای بودن دانش فقه

در حوزه اندیشه‌ای خود قائل هستیم که تحول بنیادینی را در حوزه فقه سیاسی و اندیشه سیاسی، در حوزه شیعی تجربه کرده‌ایم و آن تجربه به ما قدرت مفاهمه و یک نوع ارتباط و هم‌زبانی را با همه مفاهیم جدید ارائه کرده است و آن اتفاق، اتفاقی است که در بنیاد علمی حوزه اسلامی شیعی رخ داده است که پذیرش عقل در فهم احکام است. در حوزه تمدن اسلامی، دانش فقه، دانش پایه ماست و به همین دلیل، تغییراتی که در این حوزه رخ می‌دهد، در سایر حوزه‌ها نیز مؤثر است. اگر دانش فقهی ما در قرن سیزدهم قمری به یک برتری فکری می‌رسد و شاهد غلبه جریان عقل‌گرا و جریان اصولی بر جریان اخباری هستیم، این تحول در داخل دانش فقهی و موضوع علم اصول و فقه نبود، بلکه یک تحول بنیادین بود که سایر حوزه‌های ما را نیز تحت تأثیر قرار داد.

وقتی در فقه، مسئله عقلانیت و استفاده از ابزارهای عقلی و اصول عقلی در استنباط احکام و تکالیف شهروندان و یا به تعبیر دیگر مردم در ادبیات عمومی ما اتفاق افتاد، این وضعیت تکلیف ما را برای مفاهمه ما با واژه‌های جدید روشن کرده است. در مشروطه، کتاب مرحوم نائینی مانیفست روشنی در سازگاری اندیشه شیعی با مفاهیم جدید است. نگاهی که در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) و جریان انقلاب اتفاق افتاده بود، همه اینها به عنوان یک جریان نواندیش بود که اصالت را به حوزه فکری و فقهی سنتی خودمان می‌دادند و در عین حال از مفاهمه و هم‌نشینی و مجاورت با مفاهیم جدید ابایی نداشتند و فضای فکری و تمدنی را برای کنش‌گری انقلاب اسلامی فراهم کردند و انقلاب در این فضا پذیرفته شد و به پیروزی رسید و در این فضا بود که نظام‌سازی رخ داد.

هدف حکمرانی ولایی ارتقای کرامت مردم است

شهید بهشتی یکی از نمادهای مکتب سیاسی امام خمینی(ره) است که با زبان روز آشنا بود و به هم‌زبانی با فرآورده‌های جدید فکر می‌کند؛ حکمرانی ولایی از این حیث یک واژه آشنایی است که در مقابل حکمرانیِ عقلانیتِ ابزاریِ غرب قرار دارد؛ یعنی حکمرانی در اندیشه سیاسی غربِ جدید که معطوف به عقلانیتِ ابزاری است در تقابل با حکمرانی ولایی است. هدف حکمرانی ولایی ارتقای کرامت مردم، ایجاد رفاه برای همه مردم و استقرار عدالت در جامعه مبتنی بر ارزش‌های الهی است. این یک تعریف حداقلی و جامع از حکمرانی ولایی است. این حکمرانی مبتنی بر عقلانیت است و در عین‌حال، همه ابزارها را قبول کرده و گونه‌ای تحول‌خواه و شجاع به دنبال ایجاد جامعه‌ای قوی برای حضوری مؤثر در صحنه تعاملات بین‌المللی است.

در حکمرانی ولایی، این ویژگی بسیار مهم است که خود را در انزوا تعریف نمی‌کند، اما حضورش را هم منوط به یک اقتدار درونی می‌داند که در دادوستد بین‌المللی مجبور نباشد، از مواضعش عقب‌نشینی کند. مهم‌ترین وجه آن نیز این است که پایگاه اصلی این حکمرانی، عقلانیتی است که انقلاب اسلامی از حوزه اندیشه سیاسی به ارث برده است. اصول این حکمرانیِ الهی و مبتنی بر عقلانیت نیز همان‌ است که در نظام مدنی دینی که انقلاب اسلامی می‌خواست برای مردم بسازد وجود دارد.

عدالت؛ هویت حکمرانی ولایی

همچنین عدالت، در اندیشه سیاسی شیعی یک موضوع بنیادین در اصول حکمرانی ولایی است. گاهی اوقات در جامعه مسائلی را مطرح می‌کنند، اما عدالت یک اصل مهم است و هویت حکمرانی ولایی، عدالت است و به‌قدری مهم است که در کلام شیعی، بعد از توحید به عنوان اصل دوم قرار دارد. بنابراین، طبیعی است که یک ضلع مهم حکمرانی ولایی، عدالت است و این خوانش از حکمرانی ولایی، آن را در مقابل حکمرانی‌های جدید مانند حکمرانی‌های لیبرال و ... قرار داده است. حکمرانی اسلامی، همه عناصر را با قرائت خودش داراست. همچنین در حکمرانی ولایی، ضلع معنویت، ضلعی است که وجه ممیزه اصلی بین ما و حکمرانی مدرن و جدید را تشکیل می‌‌دهد.

انتهای پیام
captcha