به گزارش خبرنگار ایکنا، وبینار علمی «دینداری در عصر دیجیتال»، امشب چهارشنبه، ۱۹ آذرماه، با حضور، عبدالمطلب عبدالله، حسین سرافزار، محسن حبیبی و عباس اشرفی، اعضای هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و حجتالاسلام والمسلمین مهراب صادقنیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد. متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین مهراب صادقنیا در ادامه میآید:
دین یک ابزار و ابژه عینی بیرونی نیست که آن را به این رسانه منتقل کنیم، بلکه دین در رسانه برخاست شده و به یک شیء جدید تبدیل میشود. حتی اینکه گفته میشود برخی رشتهها در این زمینه تأسیس شود، تجربه آزمودهای برای دنیای مسیحیت است، اما بعداً فهمیدند چه اشتباهی کردهاند. آنها در همین راستا دانشگاه آکسفورد را ایجاد کردند، اما بعداً بسیاری از تزهای سکولاریسم از درون همین دانشگاه بیرون آمد.
مفاهیمی که جامعهشناسان یا عالمان علم ارتباطات بیان میکنند، متفاوت هستند و تفاسیر نیز متفاوت است، چراکه تعریف دین در ارتباطات، در رسانه، الهیات، جامعهشناسی، روانشناسی و ... متفاوت است. مواجه گروههای مذهبی با رسانه از روز نخست همواره با چالش بوده است. از طرفی آن را میخواستند و از طرفی نمیخواستند و در واقع جایی بین عشق و نفرت بوده است. گاهی میخواستند تا خود را تبلیغ کنند، اما از سوی دیگر ماهیت رسانه همواره به دلایل مختلف آنها را ترسانده که سراغ آن بروند، از جمله اینکه رسانه از دین تقدسزدایی کرده است.
وقتی دین از فضای سنتی و بسته خود خارج شود و پا به عرصهای میگذارد که رقبای دیگری وجود دارد، با شرایط جدیدی مواجه خواهد شد. حدیثی که از طریق منبر میخوانید با حدیثی که از طریق اسکایپ پخش میشود، معنای متفاوتی خواهد داشت. درست است حدیث یکی است، اما به معنای آن افزوده یا کاسته میشود و به همین دلیل است که علما از این فضا ترس زیادی دارند و کار سختی است که دین به سادگی وارد رسانه شود.
نکته دیگر اینکه علی رغم این چالشی که گروههای مذهبی با رسانه دارند، اما واقعیت تاریخی این است که همه گروههای مذهبی از لیبرالترین آنها مانند پروتستانها تا تندورترین همانند داعش و القاعده از این رسانه استفاده کردهاند؛ هرچند دشمن شماره یک خود را رسانه دانستهاند. فضای مجازی پر است از حضور داعشیها، طالبان، بوکوحرام و گروههای محافظه کار مسیحی. در دنیای اسلام اگر به ادبیات مراجع تقلید نگاه کنید، همگی از جایز نبودن فضای مجازی و ماهواره سخن میگویند، اما خودشان شبکه ماهوارهای دارند. میگویند توئیتر حرام است، اما خودشان توئیت میکنند و این در واقع نشانه همان عشق و نفرت نسبت به چنین فضایی است.
حضور گروههای مذهبی در رسانه، همزمان، دو چیزِ بر هم اثرگذار را تولید کرده است. اول اینکه این حضور باعث افزایش خلاقیت مذهبی در این گروهها شده است. رسانه باعث شده به لحاظ منش و روش مذهبی، استدلالهای مختلف درباره وجود خدا، معاد، آئینهای ازدواج ، مرگ، بلوغ و... را ببینیم. اکنون دیگر مسلمانان صورتهای دینداری را فهمیدهاند و الان یک شیعه ایرانی میداند که شیعه در صورت لبنانی و عراقی آن قابل تحقق است و دیگر صرفاً صورت شیعی ایرانی وجود ندارد. این همانند افزایش خلاقیت فرهنگی است. قبلاً از یک سیبزمینی فقط یک یا دو مدل غذا درست میکردیم، اما این فضای مجازی باعث شده سی نوع غذا با سیبزمینی درست کنیم. در مذهب هم به همین شکل است.
به بیان دیگر، تراکم فرهنگی ما درباره مذهب به واسطه فضای دیجیتال بالا رفته است و امروزه حتی کودکان و جوانان ما چیزهایی راجع به مذهب میدانند که قدیمیترها بلد نبودند و این چالشی برای اساتید الهیات است، چراکه این تراکم فرهنگی در نزد دانشجویان به مراتب از اساتید الهیات بالاتر است که به روش سابق میخواهند متون الهیاتی را تدریس کنند، اما دانشجویان با استفاده از فضای دیجیتال به منابع گستردهای دسترسی دارند و میتوانند اساتید را به چالش بکشند.
از سوی دیگر، به موازات افزایش خلاقیت مذهبی، اتفاق دیگری که رخ میدهد، این است قطعیت کاهش پیدا میکند. وقتی انتخابهای متعددی برای پذیرش داریم. مثلاً قبلاً درباره معاد یک روایت بود و ما خلاقیتی نداشتیم، اما قطعیت بود. الان افزایش این خلاقیت باعث کاهش قطعیت شده است، چراکه هر کدام را انتخاب کنیم، ممکن است نادرست بوده و رقیب آن بهتر باشد. دقیقاً همانند شرایطی که وارد یک مغازه میشویم و دو نمونه کفش دارد و هر کدام را انتخاب کنیم، پنجاه درصد احتمال دارد کفش را درست انتخاب کرده باشیم. حال فرض کنید وارد مغازهای با هزار کفش شدهایم که در اینجا قطعیت بسیار پائینتر است و ممکن است به نیم درصد برسد.
در فضای دیجیتال، گروههای مختلف دینی دیدگاههای خود را بیان میکنند. حتی در عالم تشیع نیز گروههای مختلف قرائات خود را از یک موضوع بیان میدارند، لذا یک شیعه برای پذیرش هرکدام از این دیدگاهها با قطعیت کمتری مواجه هست، چراکه همانند گذشته و مسجد و منبر نیست که یک روحانی آن نظریاتی که باب میل خود است را بیان و آنچه باب میل وی نیست را بیان نکند، لذا دیگر امکان پنهان کردن نیست و همه نظریات در اینجا ریخته است.
به دلیل این عدم قطعیت، مدیریت نهاد دین ضعیف شده است و حتی طلبههایی که از سر دلسوزی وارد فضای مجازی شده و در حال تبلیغ آن هستند، در تبلیغ امر دینی وابستگی چندانی به فیضیه و نهاد دین ندارند، چراکه نهاد دین وارد فضای مجازی شده است، لذا افزایش خلاقیت، کاهش قطعیت و کاهش قدرت مدیریت نهاد دین، رسانه را به امری تبدیل کرده که بین خشم و نفرت در تردد است، لذا باید منابع جدیدی را بازتولید کنیم. چراکه سخن گفتن از ورود دین به فضای دیجیتال امر راحتی نیست.
الهیدانان مسیحی در این زمینه بسیار کار کردهاند اما ما کار چندانی انجام ندادهایم؛ برای مثال آنها بحث کردهاند که اگر الهیات وارد سینما شود چه اتفاقی میافتد. اگر هم دین وارد فضای مجازی شود، دیگر علمای ما آن را قبول نمیکنند. اگر کسی همانند آقای آقامیری در فضای مجازی اینگونه عمل میکند، علما باید بدانند که مقتضای فضای مجازی این است.
در این فضا، دینِ رسانهای به وجود آمده که برخاست یا بازتولید میشود. در این بازنمایی دینی در فضای مجازی، مفاهیم دینی دچار تعیّنپذیری میشوند. دینِ رسانهای مخاطبمحور است، نه اصالتمحور. برای همین آقای آقامیری چیزهایی میگوید که مخاطب میخواهد در حالیکه روحانی مسجدی اصالت محور است. زمانیکه اینترنت آمد، بعضی دنبال رساله عملیهای بودند که بتوانند داخل اینترنت بگذارند، اما برخی میگفتند چنین چیزی امکان ندارند، چراکه هیچ رساله عملیه را نمیتوان در اینترنت بارگذاری کرد.
یک بار با یکی از دوستان یهودی ایرانی بحث میکردم که یهودیت اولین بار در کجا پوستاندازی کرد که ایشان گفت وقتی صاحب مجلهای به نام «افق بینا» شدیم، اما اولین مشکل ما این بود که چه چیزهایی را باید در این مجله مطرح کنیم، لذا وقتی میخواهیم دین را وارد رسانه کنیم، اولین موضوع این است که چه چیزهایی را باید در این فضا ارائه دهیم.
انتهای پیام