به گزارش ایکنا، رضا اکبری، استاد دانشگاه امام صادق(ع)، شامگاه چهارشنبه، 22 بهمنماه، در نشست «ایمان و مسئله بخت دینی» به بحث شانس الهیاتی و بخت دینی اشاره و با ذکر مثالهایی به تبیین آن پرداخت و گفت: فرد «الف» در یک خانواده مشکلدار که اعتیاد حاکم است و روابط عاطفی میان والدین وجود ندارد و فقر فرهنگی در خانواده حاکم است؛ این فرد در این فضا گرفتار مشکلات روحی و عاطفی میشود و همین مقدمه و زمینه است تا او به سمت ناباوری به خدا پیش برود؛ زیرا او فهمیده که خداوند خیرخواه بندگان است و مشکلات همه را میشناسد و میبیند و توانایی حل مشکلات آنها را دارد، ولی باز خودش را در چنین وضعی میبیند.
وی افزود: فرد «ب» در یک خانواده معمولی زندگی میکند و والدین مهربانی دارد، فقر فرهنگی وجود ندارد و احترام عاطفی و کلامی رفتاری دریافت میکند و به سمت باور به خدا پیش میرود، زیرا شنیده است که خدا خیرخواه بندگان است و به من لطف دارد و نعمات بزرگی مانند والدین مهربان به من داده است.
اکبری تصریح کرد: اینکه «الف» و «ب» در دو موقعیت مختلف زندگی میکنند دست خودشان نبوده و نقشی در انتخاب آن نداشتهاند؛ حال تصور کنید جای فرد «الف» و «ب» عوض شود؛ اتفاقی که میافتد این است که الف به سمت باور به خدا و ب به سمت ناباوری به خدا پیش خواهد رفت؛ حال اگر مسئله پاداش و عقاب را برای مؤمنان و کافران در نظر بگیریم اتفاقی که رخ میدهد این است که فرد الف گرفتار عذاب و فرد ب در پاداش الهی به سر خواهد برد و این سرنوشت ابدی هم هست.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) با بیان اینکه در اینجا با خوششانسی در بستر الهیاتی روبرو میشویم که باید توجیه شود، تصریح کرد: مثلاً فردی به لحاظ ژنتیکی در خانوادهای بزرگ میشود که عصبی مزاج هستند یا زمینه حسادت و عجول بودن در یک خانواده پررنگتر است و برعکس. این فرد بزرگ میشود به دلیل عصبی مزاج بودن باعث آزار دیگران میشود و به دیگران اهانت و ظلم میکند که در فضای دینی گناه شناخته میشود در حالی که به نظر میرسد خود فرد در این مسئله دخالتی نداشته است.
وی افزود: ولی فرد «ب» که در ساختار ژنتیکی دستودل باز و شجاع و بدون عصبیت متولد شده، وقتی بزرگ شد باعث خیر برای خود و دیگران است؛ در اینجا بدشناسی و خوششانسی رخ داده که عقاب و پاداش اخروی و ابدی به همراه دارد. این مثال را برای جغرافیای زندگی افراد هم میتوان آورد؛ یعنی فرد ممکن است در جایی زندگی کرده که دینداری را شبیه خرافه میدانند و از ابتدا ضدیت با خدا ترویج میشود یا در جایی خدامحور زندگی افراد است و این موضوعات هم از اختیار خود فرد خارج است.
اکبری با اشاره به دو بخت ناظر به جغرافیا و شخصیت و مواجهه نظری با آن، بیان کرد: در این مواجهه ما افراد خداباور را مورد تحسین و افراد خداناباور را مورد مذمت قرار میدهیم؛ این مواجهه در مقام قضاوت است و ما در جایگاه خدا نیستیم که بخواهیم به راحتی در این مورد قضاوت کنیم؛ مثلاً فردی میگوید که به خدا اعتقاد ندارم، مواجهه اول ما این است که او کافر است، ولی توجه به ساختارها و تاریخچه وجودی شخص به شما این تفتن را میدهد که بپرسیم چرا به خدا اعتقاد ندارد؟ آیا در خانواده مشکلدار بزرگ شده و یا از فرد دیندار به خدا بدی دیده یا متأثر از کتب ضاله بوده است؟ یعنی به جایی قضاوت در قدم اول ما خودمان را در مقام یک پرسشگر، درمانگر و دوست قرار میدهیم.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) اضافه کرد: مواجهه احتمالی دیگر این است که کسی مثلاً به سمت این پرسشها برود که چرا خدا انبیاء را در منطقه خاورمیانه ارسال کرده است؟ کسی ممکن است بگوید که خدا هست، ولی صفات مطلقی مانند عالم، حکیم و خیرخواهی برای همه را ندارد یا آن قدر قادر نیست. گاهی هم ممکن است فردی تأمل کند که اگر بخواهم به جای آنکه به سمت خداناباوری بروم دنبال راهحلهای جایگزین باشم و عمیقتر شویم؛ مثلاً برای کسانی که پیامبر برای آنان ارسال نشده خدا در قیامت به آنها یکسری امور را واجب میکند انجام دهند و هر رفتاری داشته باشند، ملاک پاداش و عقاب برای آنان است؛ ممکن است کسی توجیه کند که خدا چون میدانست در افراد تغییری ایجاد نمیشد؛ لذا ابوجهل را ابوجهل و عمار را عمار آفرید، ولی مشکل این تفکر آن است که ما باز خودمان را جای خدا قرار میدهیم و حکم کلی میکنیم که هر فرد موقعیتی که داشته حق او هست، لذا این راهکار هم درست نیست.
اکبری اضافه کرد: راهحل دیگر این است که خدا چون فیاض است خواسته به مؤمنان پاداش دهد، ولی این بحث با همه حسنی که دارد چون در مفهوم اختیار ابهام دارد، سبب میشود تا گرفتار مشکل باشیم، راهحل دیگر این است که بگوییم آیاتی که بحث کرده خداوند تا پیامبر(ص) نفرستد قومی را عذاب نمیکند، ناظر به این است که داوری خدا در مورد افراد براساس داشتهها و تلاش آنان است. روایتی هم که بیان شده مؤمنان به پیامبر(ص) در دوره بعد از وفات ایشان بر دیگران افضل هستند، چون ندیده ایمان آوردهاند، باز ناظر به این بحث است. ممکن است فردی به سمت این برود خدا در نهایت همه افراد را نجات خواهد داد، حتی کافرانی که شانس الهیاتی و دینی نداشتهاند.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) تصریح کرد: وقتی وارد فضای دینی میشویم مشکلاتی در شانس دینی داریم، در اینجا این بحث مطرح است که ما این متون را چگونه خوانش کنیم که بتوانیم این چالش را حل کنیم. مثلاً در روایت طینت بیان شده که افراد سعید و شقی از بطن مادر سعید و شقی بودهاند.
اکبری با اشاره به بحث موهبتی بودن ایمان، اضافه کرد: پولس کسی بود که مسیحیان جدید را شکنجه میکرد، ولی ناگهان عیسی(ع) بر او جلوه کرده و او را توبیخ میکند و او در حالت خلسه رفته و وقتی به هوش آمد در مسیر مسیحباوری قرار گرفت؛ این ایمان موهبتی چرا به او داده شده است؛ اگر ما ایمان را موهبتی بدانیم باید جواب دهیم که چه عواملی باعث موهبت این ایمان شده است.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) با اشاره به تفاوت شانس در آموزههای اسلامی و غیر آن در چیست؟ افزود: به کاربردن «شانس» در آموزههای دینی تعبیر درستی نیست، ما تعبیر از شانس دینی کردیم که ما را با فضای باورها، کنشها و عواطف دینی درگیر میکند، در این راستا یک مسیحی و یا یک مسلمان ممکن است بگوید کسی که مسلمان و مسیحی شده خوششانس بوده و غیر آن بدشانس است یا در مسئله خداباوری و خداناباوری هم این مسئله قابل طرح است.
وی با اشاره به بهترین پاسخ در بخت دینی گفت: نباید خود را منحصر به یک پاسخ کنیم و باید دنبال پاسخ ترکیبی باشیم، همچنین باید مواجهه خود را با متون دینی شفاف کرده و از عادات بیرون بیاوریم در این صورت غیر از موارد ذکر شده ممکن است مطالبی ابداع هم بشود.
انتهای پیام